۱۳۹۷/۰۹/۲۸

eBiz's Post

این گزارش نشریه آینده نگر چاپ شده در صفحه 100 را بخوانید. موضوع جدیدی نیست. کم هم از آن سخن نرفته است.
عنوانش هست:
گزارش «آینده نگر» از مرگ آهسته ولی پیوسته کارخانه ها و تولید در ایران.

بعد تیتر زده است:
"این کارخانه به فروش می رسد"
بخش "شهرکهای صنعتی سوت و کور"ش را بخوانید.

بخشی را نقل میکنم:
"...
مخاطب این جملات می تواند کارخانه دار و تولیدکننده ای باشد که نقدینگی ندارد، قسطهای بانکی اش چندین ماه است عقب افتاده، مواد اولیه اش در گمرک خاک میخورد و هر روز با بخشنامه ای جدید روبه رو است، فردی که با ارز ۴۲۰۰ تومانی ثبت سفارش کرده و حالا دولت به او گفته باید مابه التفاوت آن را پرداخت کند تا جنس و ماشین آلاتش را وارد کند، کسی که جمع بندی همه چیزهایی که در سرش می گذرد این است: «نیروها را تعدیل کن»، «کارخانه را ببند»، «اعلام ورشکستگی کن» و «آگهی فروش بده» آیا برای او خواندن این جملات و دیدن فیلم های امیدبخش می تواند درمان دردهایش باشد یا اینکه باید تصمیم سخت را بگیرد و دست به عمل بزند؟ این روزها تعداد زیادی از تولیدکنندگان در شرایط بسیار سخت کارشان را پیش می برند و باید تصمیم بگیرند ..."

آن قسمت مابه التفاوت نرخ ارز را خیلی ها دچارش بوده اند و هستند.

گاها خود من همین جملات را از ذهنم میگذرانم که آیا تلاش من برای تولید و انتشار محتوا و آموزش در حوزه تجارت الکترونیکی می تواند امید بخش باشد؟
و بعد یاد آن داستان جوانی می افتم که صدفها را که روی ساحل افتاده بودند را به دریا برمیگرداند و دوستش گفت تو که نمیتوانی همه اینها را برگردانی؟ مگر فرقی هم میکند یکی دو تا را برگردانی؟ و او پاسخ داد، به حال ما فرقی نمیکند ولی به حال همان یک عددی که بر میگردد خیلی فرق میکند.
بعد با خودم میگویم، شاید به حال فقط یک نفر فرق کند. پس ادامه بده. ارزشش را دارد.

اگر در صنعت نباشید نمیدانید چه خبر است.
دنبال بررسی ساخت آنچه که به عنوان ربات در چند پست قبلتر به آن اشاره کردم، در طی این هفته بیش از 12 ملاقات حضوری تا به امروز داشته ام. بسیار فشرده ولی به قول معروف شده اش، ضربتی.
بیشتر جلسات بیش از 4-5 ساعت طول کشیده است.
برخی را باید میرفتم به سالنهای تولید در برخی شهرکهای صنعتی و یا حتی محله های صنعتی (جایی که یکی دو سالن و گاها سوله در همسایگی هم نانی بدست می آورند تا به امرار معاش کارگرانشان بپردازند)
دلتان به درد می آید وقتی میبینید شهرک سوت و کور است. در آن خیابانهای عریض که از صف کامیونها و تریلی ها شاکی بودیم، جز چند سگ ولگرد هیچ نمیبینی.
قفل برخی سالنها حتی زنگ زده اند
شیشه هایی که با سنگهای بچه ها و دله دزدانی که برای تست اینکه اینجا نگهبان دارد یا نه و آیا میشود رفت چند متر کابل دزدید شکسته شده اند فراوان به چشم میخورد.

غم انگیز است.

برخی سیاستهایی که مستقیما تولید را نابود میکنند بقدر علنی و آشکار است که من به عقل خودم شک میکنم که نکند اینطور نیست و من دارم اشتباه میکنم. مگر میشود اینطور علنی با چنین مقرراتی جلوی تولید را گرفت؟!

در یکی از روزها سر راهم را کج کردم به سمت سالنهای قبلی خودم.
انگار از روزی که ما از آنها خارج شدیم، دیگر کسی به آنجا نرفته است.
حتی رد لاستیک آخرین تریلی که آخرین دستگاهم را در آن شب بارانی برای خریدارش حمل میکرد و در گلهای بخش خاکی حاشیه آسفالت برای لحظاتی پارک کرد و در آنها فرو رفته بود باقی بود.

#کسب_و_کار

Mojahedi.ir
@AlirezaMojahedi
@DrAlirezaMojahedi
By: via eBiz

هیچ نظری موجود نیست: