۱۳۸۷/۰۶/۲۵

شروع همکاری مجدد

بعد از قریب یک ماه مکاتبه و جلسه حضوری و ... متقاعدم کردند که برگردم و دوباره سکان فروش بدرسان الکتریک را بدست بگیرم.
خوشحالم که از همکاری قبلی ام چنین تاثیری بر جای گذاشتم
ظاهرا تصمیم برای ساخته شدن جدی است. من نیز باید با کندی جریاناتش بسازم و آهسته ولی پیوسته کارهایم را پیش ببرم.

چاپگر در کنار برادر بزرگترش رادان تجربه خواهد اندوخت. با اینکه برای تولدش عجله دارم ولی عجله ای در رشدش نیست. زمان همه چیز را حل خواهد کرد.
باز هم کارکنان خوب و قابل اعتماد خودم.

۱۳۸۷/۰۶/۲۰

آزمایش بیگ بنگ

واقعا حیرت انگیز است که بشر توانسته آزمایشی چنین عظیم را انجام دهد.
به راستی که جانشین پروردگار هستیم.
صادق روزبهی متن خوبی در این خصوص تنظیم کرده که توصیه میکنم مطالعه کنید. این روزها همه جا از آن حرف میزنند.

ظاهرا روز به روز با جنس زن مشکلمان بیشتر میشود. یا به عبارتی معکوس روز به روز تحریک پذیری مردان ایرانی بیشتر میشود. چه با دیدن سیمای یک زن حتی در تلوزیون و حتی با پوشش کامل از نوع اسلامی آن و چه با رنگ قرمز و سفید.
وقتی با خودم فکر میکنم از سطح تفکرات جاری در بین مردم و تفکرات حاکم بر جامعه اندوهگین میشوم.
به نظرم برخی به اشتباه آنرا به دولت و حکومت ارتباط میدهند چرا که همه اینها از ماست که بر ماست. به هر حال صاحبان این تفکرات که اکنون تصمیم گیری میکنند و با تصمیماتشان جو فرهنگی و اجتماعی را تعیین میکنند که از سیاره دیگر یا کشور دیگری نیامده اند. همشهری و هم ولایتی و هم وطن ما هستند.
تا وقتی خود مردم نخواهند پیشرفت کنند (ابعاد اجتماعی بیشتر مد نظرم است) تغییری رخ نخواهد داد. هنوز خیلی مانده که حتی نیمه شب نتوانیم به خودمان اجازه دهیم چراغ قرمزی را رد کنیم یا فقط به زور قانون حفظ ظاهر کنیم.
واقعا حیف خودمان است. حیف ایرانی است.
بسیاری از هموطنان در این ایام قرآن خوانی میکنند. کاش آنرا به فارسی بخوانند و کاش بر مفاهیم آن تعمق کنند.
غرق در تظاهر شده ایم. دودش هم دارد به چشم خودمان میرود.
واقعا حیف است که زیستن، زمان و فرصت زندگی را به سرعت از ما بگیرد
مشکلات ما بیش از آنکه اقتصادی و سیاسی باشد فرهنگی و اجتماعی است.
توجه ها پرت است چه عمدی چه سهوی

۱۳۸۷/۰۶/۱۸

تلنگر!

ظاهرا قرار است از مهر ماه قانون مالیات بر ارزش افزوده اجرا شود. من در خبرها خواندم که عنوان شده بود شرکتهایی ثبت نام کرده اند.
تعجب کردم چون فکر نمیکردم این قانون ثبت نامی باشد. پیش ممیز مالیاتی رفتم. گفت هنوز بخشنامه نداریم خودمان هم نمیدانیم باید چکار کرد!
از این میترسم که همان بلایی که سال اول فعالیت سرمان آمد تکرار شود. یعنی بدلیل نا آگاهی کارهایی را که باید در خصوص گزارشات و ... اداره دارایی انجام میدادیم را انجام نداده باشیم و مشمول جرائم سنگین شویم.
به هر حال اگر قرار است شرکت ما مشمول قانون مالیات بر ارزش افزوده باشد باید تمامی هزینه ها را برای محاسبه قیمتهای جدید بدانیم تا ضرر نکرده و یا دو بار مالیات پرداخت نکنیم.

امروز مجبور شدم تلنگری به کارکنان بزنم تا مجدد به حال و هوای دیسیپلین کار برگردند. گرچه همیشه خودشان مراقب اوضاع هستند ولی برخی رفتارها مشمول مرور زمان میشود و یا سهل انگاری (به معنی واقعی آسان دانستن و دست کم گرفتن کار) پیش می آید.
خوشحالم که کارکنان خوبی دارم ولی ناچار شدم یاد آوری کنم که دیسیپلین کار باید رعایت شود. متاسفانه انعطاف زیاد شرکت برای برخی مشتریان ناسازگار است و حتما باید انعطاف ناپذیر رفتار کرد. انگار برخی مشتریان اینطوری بیشتر خوششان می آید! آدمی زاد است دیگر. عین خود من. (فردا نگین خونش را رنگین تر میدید)

از موسسه مطالعات بهره وری تماس داشتند تا برایشان تفکر سیستمی را برای یکی از بانکها در دو دوره 17 ساعته برگزار کنم. از هفته آینده دو نیم روز در هفته را از من خواهند گرفت. بعد از من خواستند که مدیریت خدمات را هم بر عهده بگیرم و عملا سه نیمروز درهفته را برایشان تخصیص دادم.
قرار است دوره های بعدی تفکر سیستمی و ... خودم را نیز با آنها برگزار کنم. در آن صورت دوره های اختصاصی من توسط آنها برگزار خواهد شد. یکی از حسنهای این کار این است که بر خلاف دوره هایی که خودم برگزار میکردم شرکت کنندگان گواهینامه معتبری دریافت خواهند نمود.
خب فعلا که در کشورمان مدرک و گواهینامه اهمیت داشته و دارد و خواهد داشت.
دوره های عمومی که قطعی شد اطلاعیه اش را اینجا خواهم گذاشت.

۱۳۸۷/۰۶/۱۲

باید انتخاب کنم

برای چندمین بار از من دعوت شده تا دوباره به شرکت قبلی (اسم نمیبرم تا در موتورهای جستجو بالا نیاید) برگردم.
تصمیم گیری این بار برایم سخت تر شده است.
باید اولا از بین اینکه آیا مسئولیتی را در شرکت دیگری بپذیرم و یا اینکه کسب و کارم را بخصوص سایت چاپگر را گسترش دهم یکی را انتخاب کنم.

با توجه به مشکلات عدیده ای که در پستهای گذشته ذکر کردم به نظرم میرسد که میتوانم سایت چاپگر را در سایز کوچکتری فعال کرده و سرپا نگهدارم و بگذارم در کنار رادان آرام آرام حرکت کند و تجربه کسب کند تا اینکه فضای کسب و کار زمینه رشد سریعش را فراهم کند. در کنارش در یکی از شرکتهایی که به تخصصم نیاز دارند و میتوانند زمینه ساز رشد حرفه ای من شوند نیز فعالیت کنم.
این از اولین مرحله تصمیم گیری.

مرحله بعدی میماند اینکه حال از بین آن شرکت خارجی برای پست مدیریت فروش (که در چند پست قبلی به آن اشاره کرده بودم) و شرکت قبلی کدام را انتخاب کنم.
انتخاب شرکت قبلی برایم از این جهت راحت تر است که فضای آنجا و مشکلاتش را شناخته ام ولی اگر قرار باشد همان مسائل قبلی پا برجا باشند در آن صورت باز هم از اینکه نمیتوانم تغییراتم را پیاده کنم دچار ناراحتی شده و شخصیت حرفه ای خودم را در خطر خواهم دید و کار کردن برایم دشوار میشود.
پس از رد و بدل شدن چند ایمیل قرار شده است در این خصوص به طور جدی با مدیر عامل جلسه حضوری برگزار کنیم. مشکلات قبلی ام را که ناشی از روش مدیریتی حاکم بوده است برایش نوشته ام.
شاید برخی تصور میکنند که تحمل فشارهای آنجا را نداشتم ولی واقعیت این است که من در تحمل فشار و سختی کار مشکلی در خودم نمی بینم ولی واقعا تحمل عدم تغییر در مشکلات پیشرفت کار و تحمل همزیستی با نارسایی ها و مشکلات و موانع در حالی که راه حل اصلاحش را میدانم برایم سخت دشوار است.
از میان تمامی شرکتهایی که در این مدت متقاضی همکاری با من بودند شرکت دومی پیشنهاد و شرایط بهتری دارد. تنها مشکلش همان موبیلیتی بودن است. ضمن آنکه هنوز محیط و فضای آنان برایم ناشناخته است.

ماندن در دو راهی بسیار خسته کننده است. چون نمیتوانی تمرکز کنی. هر دم هم از این باغ بری میرسد و خبرهای مختلفی از اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و ... کشور در تصمیماتم تاثیر میگذارند.
شاید همین بخش اول تصمیم گیری و انتخابم درست و کافی باشد.

فعلا که بیشتر کارهای متفرقه ام را تعطیل کرده ام تا بهتر تمرکز کنم. کمی به استراحت فکری احتیاج دارم.
تصمیم دارم کتاب برون سپاری را تمام کنم و بعد از آن دوره آموزش مدل خودم را تکمیل و اجرا کنم. از آمارهای سایتش مشخص است که علاقمندان زیادی دارد.
بعد از آن کتاب جدید قیمت گذاری را تکمیل خواهم کرد.
چاپ هر دو کتابها را میگذارم برای سال 88. با اینکه دوست داشتم کتاب مدلم را پس از ارائه در کنفرانس آذر ماه بفروشم.
کتابهای دیگر را میگذارم برای بعد از اینها. یادم می آید دوستی پیشنهاد میکرد که وقتی کتاب مینویسی هیچ وقت برنگرد که آنرا دوباره تکمیلتر کنی وگرنه کتابت هیچ وقت تمام نمیشود.
تازه میفهمم چه درست میگفته است. همین کتاب قیمت گذاری بارها و بارها تکمیل شده است و هنوز وقت نکرده ام ویرایش جدیدش را نهایی کنم. شاید باید کمی جدی تر کارهای معطل مانده را تمام کنم.

صادر کننده باشید

روسیه کالاهای ترکیه را تحریم کرد.
این یک فرصت خوب برای محصولات ایرانی است. برای پر کردن خلا کالاهای ترکیه ای باید:
1- روی اینترنت و دایرکتوری های بین المللی طرفهای تجاری احتمالی در روسیه را شناسایی کنید. اتاق بازرگانی دایرکتوری های خوبی دارد. با آنها مکاتبه کنید
2- برای طراحی بسته بندی محصولات و بروشورهای راهنما به زبان روسی همین حالا اقدام کنید
3- با طرفهای تجاری قرار حضوری بگذارید
4- پرینت بسته بندی به زبان روسی و راهنماها را به آنها در روسیه نشان دهید
5- پس از توافق در خصوص نحوه انتقال پول یک کمپین تبلیغاتی طراحی و اجرا کنید
6- محصولاتتان را با بسته بندی روسی زبان ارسال کنید
7- مراقب کیفیت محصولتان باشید تا وقتی تحریم کالای ترکیه لغو شد بازار را پس نگیرد
به همین سادگی!

این یک نمونه استفاده از فرصتهای موجود در عرصه بین المللی است
شاید واقعا به همین سادگی که گفتم نباشد ولی اگر در شرایط یک شرکت صادر کننده قرار داشته باشید بسیاری از کارها و زیرساختهای سازمانتان محیا است و فقط کافی است چنین فرصتهایی در مقاطع زمانی کوتاه پیش بیاید تا سریع بتوانید سهم بازاری برای خود ایجاد کنید.
اگر سازمان یک سازمان صادر کننده باشد واقعا از آنچه که در اینجا خواندید هم ساده تر خواهد بود.