۱۳۸۳/۱۲/۰۷

آزمون مدیریت اجرایی

بالاخره امروز آزمون مدیریت اجرایی با سلام و صلوات برگزار شد.
دو سه تا از دوستان رو دیدم و کلی به هم روحیه دادیم
تقریبا 30% غایب داشتیم. 20% از شرکت کنندگان هم تا آخر جلسه دوام نیاوردند و زود رفتند
حق هم داشتند. سوالات خیلی سخت بود
سوالات زبان رو که داشتم میزدم میدونستم که درک مطلب داریم ولی وقتی اولی رو رد کردم و دومی رسید و دیدم سومی هم داریم از استرس اینکه وقت کم نیارم رد شدم رفتم روی سوالات دروس بعدی. آخر سر که وقت اضافه آوردم برگشتم با حوصله خوندمشون. ولی خیلی سخت بود.
سوالات دانش مسائل روز هم خیلی بد طرح شده بود. تمام آمارها با اعشار بود و آدم تو شک می افتاد که مثلا کدام اعشار درست است
توی سوالات استدلال و منطق هم به نظرم سوال 65 اشتباه داشت. منطقی که طرح کرده بودند میگفت قایقها بنزینی نیستند ولی در آخرین منطقش گفته بود که برخی از قایقها کاربراتوری هستند ولی خوشبختانه این منطق غلط به تستها لطمه نمیزد. یا شاید هم من سر در نیاوردم.
ماشین حساب رو هم که ممنوع کرده بودند و از این بابت بعضی ها همش غر میزدند. بعضی ها هم دو تا آورده بودند که اگر بشه یکیش رو رد کنن. آخه این جدیدا توش میشه کلی فرمول ذخیره کرد و ... (به حق چیزهای ندیده) و یکی میگفت که دو هفته است داره طرز کارش رو یاد میگیره!
خلاصه خیلی خوش گذشت! مخصوصا با بیسکوییتهایی که به سفارش ایران پیما زده شده بود حس خوبی به آدم دست میداد!
بیشتر شرکت کننده ها تازه فارغ التحصیل شده بودند. فکر میکنم ایران تنها کشوری باشه که میشه MBA رو با سابقه کاری کم خوند. البته نتیجه برای دانشجو تاثیر میذاره و هر چقدر سابقه عملی و تجربه داشته باشه براش بهتره و مطالب کاربردی تر میشه
امیدوارم دوستانی که زحمت بیشتری کشیدند نتیجه دلخواهی رو کسب کنند
منم یه جورایی اسمم از زیر دستشون در بره و قبول بشم
برم کمی بخوابم خسته شدم.
ساعت داره 2 میشه. باید دنبال مدل لباس عروس و جشن بگردم. لطفا کسی اگر چیزی سراغ داره برام بنویسه.
دوستان بزرگواری که از من میخواستند اقتصادی ومدیریتی بنویسم منتظر باشن که به زودی زود شروع میکنم.

۱۳۸۳/۱۲/۰۵

شب امتحان هم رسید

نمیدونم این شب امتحان چه حکمتی توش هست که هم طولانی ترین شبه هم خیلی شب کوتاهی به نظر میاد.
امروز آزمون کارشناسی ارشد برگزار شد. هنوز گردنم درد میکند. خیلی خسته هستم. فردا قراره آزمون مدیریت اجرایی رو شرکت کنم.
با خودم میگفتم شب امتحان یه مرور میکنم همه چیز میاد به ذهنم. الان همه آمارها رو به هم قاطی کردم. تعداد اسکله هایی که گمرک و نیروی انتظامی در آنجا حضور ندارد، نرخ تکفل ایرانی ، نرخ بیکاری ، ضریب دسترسی به خدمات درمانی اولیه ، نسبت پزشک فعال به جمعیت (این رو که نگاه میکنید به تعداد پزشک بیکار هم نگاه کنید) ، نسبت دانش آموز به مدرسه ، میزان صادرات محصولات کانی غیر فلزی با توجه به رتبه دهم ایران در جهان ، بهره وری نیروی کار ، رتبه ایران در توسعه انسانی ، شاخص رفاه اجتماعی ، درصد جمعیت زیر خط فقر (اعم از نسبی و رسمی) ، امید به زندگی ایرانی و ... همه این آمارها را به هم قاطی کرده ام
این آمارها را هر کی بداند وضعیتش بهتر از من نمیشود. از خودم میپرسم یعنی من که دارم تحصیلاتم رو تکمیل میکنم میتونم بیشتر به جامعه ام خدمت کنم؟ مگر اصلا من چقدر قدرت دارم؟ مثل این میماند که سوار قطاری شده باشم و فقط اختیار هدایت واگن خودم را داشته باشم. بعضی ها کوپه شان را باید بگردانند و خیلی ها حتی صندلی هم ندارند.
مگر میشود واگن را سریعتر از قطار برانم!؟ یا میتوانم مسیرش را تغییر دهم؟ یا ساعت حرکت و توقفش را؟
هیچوقت . چه فرقی میکند تحصیلاتم در چه حدی باشد؟
وقتی از دوست کارخانه داری میشنوم که ترجیح میدهد ماشین آلاتش را بفروشد و در بانک سرمایه را بخواباند تا به جای آنکه از صبح کله سحر تا پاسی از شب را دفتر کارش مشغول سرو کله زدن با کارگر و قوانین کار (که هم کارگر و هم کارفرما از آن ناراضی هستند) و مالیات و گرفتار شدن به آه و ناله و نفرین و حسادت اطرافیان ، و ... و از همه بدتر زالو صفت دیده شدنش باشد ، با حداقل زحمت به همان میزان درآمد و شاید هم بیشتر برسد دیگر چه فرقی میکند که من چقدر بدانم؟
وقتی دانشم کمکم نمیکند تا چرخ واگنم را سریعتر بچرخانم و وقتی لوکوموتیو خراب است و فقط ذغال سنگها را میسوزاند و راه نمیرود دیگر چه فرقی میکند در کدام رشته تحصیل کرده باشم؟
هیچ فرقی نمیکند. زمانی من هم فکر میکردم فرق میکند و اگر بیشتر بدانم حداقل میتوانم در همان واگن خودم خیلی صرفه جویی ها بکنم یا با حداقل امکانات بالاترین بهره وری را فراهم کنم ولی وقتی میبینم لوکوموتیو خراب تمام ذغالهایی را که با استفاده از همان دانش اندکم ذره ذره صرفه جویی کرده ام بدون هیچ بهره ای میسوزاند حق بدهید که دلسرد شوم.
نگران نباشید. اگر چیزی در زمینه مدیریت و اقتصاد ننوشتم بدلیل مسائلی بوده است که در جامعه و مردم میدیدم و تمرکزم را از دست داده بودم. تصور میکنم بحث در مورد مدیریت تا زمانی که هیچ برنامه و طرح و استراتژی مشخصی وجود نداشته باشد فقط اتلاف وقت است. ولی به زودی خواهم نوشت. باز هم. نه مثل قبل. کمی کاربردی تر.
فقط برای اینکه شاید بتوانید کوپه ها و واگنهایی بهتر برای سرنشینانی که چشمشان را به شما دوخته اند فراهم کنید.
نگران حرکت قطار نباشیم. باید در حد خودمان کارمان را درست انجام بدهیم.
برای انجام درست کار نیز باید دانشش را داشته باشیم.
باید تعمیر لوکوموتیو را یاد بگیریم. باید بدانم چطور میشود با ذغال کمتری این قطار را سریعتر به جلو برد.
پس بروم آمارها را از بر کنم که امشب شب امتحانم است. طوری از بر میکنم که فردا شب چیزی به یادم نماند تا روحیه کار کردن را داشته باشم و فراموش کنم که لوکوموتیو خراب است. سالهاست که خراب است. فعلا باید این را ندانم به آرزوی اینکه روزی قطار را بازسازی خواهم کرد فقط دانشم را زیاد کنم:
بهره وری نیروی کار 1/3% بوده است ، رتبه ایران در توسعه انسانی در سال2003 رقم 101 بوده است ، در همان سال رتبه ایران از نظر فساد اقتصادی 87 بوده است در حالیکه سال قبلش یعنی سال 2002 رتبه 78 داشته ایم، در ازای هر 38 نفر فقط یک نفر کار میکند یعنی یک نفر تکفل 38 نفر را بر عهده دارد ، و البته آمار دقیقی از شرکتهای دولتی وجود ندارد!!!
سرم درد گرفت چقدر امتحانات تو این دوره زمونه سخت شده. قدیما وقتی بابام کوچیک بود اینجوری نبود راحت میشد درس رو ادامه بدی

۱۳۸۳/۱۱/۲۳

افول قدرتمندترین زن دنیای تجارت

شرکت هيولت پاکارد (اچ پی) سرانجام مدیر اجرایی نیرومندش، کارلی فیورینا را عزل کرد و حالا باید تصمیم بگیرد که گام بعدی اش چیست.
اوجگیری سریع خانم فیورینا در دوره 6 ساله حضورش در اچ پی با افولی پرشتابتر دنبال شد.
این مدیر 50 ساله که از دیرباز نیرومندترین و برجسته ترین زن در جهان تجارت شناخته شده، رقیبی توانمند برای بسیاری از همتایان مرد خود و مغز متفکر خرید شرکت کامپک بوده است. اما هیات مدیره اچ پی سه شنبه تصمیم گرفت که وی را عزل کند.
بقیه را در همانجا بخوانید

بدون شرح زمستانی

زمستان سرد هست ولی نه اینقدر! Posted by Hello

۱۳۸۳/۱۱/۱۹

انواع اهداف

اهداف انواع مختلفی دارند که سعی میکنم به طور مختصر در اینجا به آنها اشاره کنم:
Vision یا همان چشم انداز. آنچه ما از آینده کارمان یا محصولمان یا اقتصاد یا زندگی میبینیم. این که چه ببینیم دقیقا بستگی به میزان دانش و اطلاعات ما دارد. ضرب المثلی میگفت که تو مو میبینی و من پیچش مو. نگاه کردن با نگاه کردن و زاویه دید بسیار با هم فرق دارند. این دید بسیار مهم است.
Mision رسالت یا ماموریت. به طور خلاصه هر آنچه باید انجام بدهیم تا به این هدف خود برسیم. تمام برنامه ریزی ها و فعالیتهای اجرایی را میتوان در اینجا قرار داد.
IBM زمانی این شعار را مطرح کرده بود که Our Mision is Your Vision یعنی کار ما فقط انجام آن چیزی است که شما را به خواسته هایتان و رویاهایتان میرساند. دقیقا همان 3P پروفسور کاتلر که در نوشته زیر اشاره کردم.
این جمله با زیرکی IBM را د رکنار مشتری برای رسیدن به چشم انداز و مشتری در آی بی ام در انجام رسالت قرار میدهد.
هر دو اینها برای این هستند که ما به اهداف کوتاه مدت یا بلند مدت دست بیابیم. یعنی اهدافمان را این دو مولفه تعیین میکنند و بر اساس اینها اهدافمان را تعیین نموده و حرکت میکنیم.
اهداف در حالت کلی عبارتند از Goal یا اهداف کوتاه مدت که دقیقا مانند پله های یک ساختمان یا نردبان ما را به بالا میرسانند.
فرض کنید مسیر طولانی مستقیمی را باید طی کنید. اگر در هر قدم فقط چند سانت انحراف داشته باشید هرگز به اهداف بلند مدت یا Objective نخواهید رسید. اهداف کوتاه مدت به ما کمک میکنند تا موقعیت را ارزیابی کنیم تا بدانیم که چقدر از مسیرمان را طی کرده ایم و یا چقدر انحراف داشته ایم
و اما Target همان نقطه ای است که میخواستیم به آن برسیم. ما برای رسیدن به این نقطه یا هدف اصلی از چندین هدف بلند مدت که خود از چندین هدف کوتاه مدت تشکیل شده بودند استفاده نمودیم.
ویژگیهای اهداف کوتاه مدت را نیز در نوشته زیر نام بردم.
باید به آنها Chalenge را هم اضافه کنیم. یعنی چالش برانگیز و ایجاد کننده انگیزه و تلاش برای رسیدن

۱۳۸۳/۱۱/۱۸

مشخصات یک هدف

یک هدف باید SMARTباشد . این کلمه از حرف اول پنج عنصر اصلی یک هدف تشکیل شده است که عبارتند از:
Specifical یعنی مشخص. به عبارتی باید بدانیم که کچا میخواهیم باشیم
Mesureable قابل اندازه گیری. یعنی باید بتوانیم آنرا اندازه گیری نموده تا از آن طریق بفهمیم که چقدر از راه را طی کرده ایم و اینک در کجا هستیم و چقدر مانده است که به هدف برسیم. از روی این اعداد است که میفهمیم به هدف رسیده ایم یا نه
Achievable دست یافتنی باشد. چیزی را برای هدف خود تعیین نکنید که هرگز به آن نرسید. اصولا هدفهای بلند مدت از چند هدف دست یافتنی کوتاه مدت تشکیل میشوند
Realistic واقع گرایانه باشد. بیخود در رویاهای خود سیر نکنیم. واقعیت را باید پذیرفت و بر مبنای آن هدف را تعیین کرد.
Time Bound دارای محدودیت زمانی باشد. نمیتوانیم بگویم که مثلا میخواهیم به فلان شهر برسیم حالا هر وقت که شد. هدف ما باید در یک محدوده زمانی مشخص دست یافته شده باشد.

در مورد هدف گذاری حتما برایتان خواهم نوشت

۱۳۸۳/۱۱/۱۳

راه اندازی شرکت - از وبلاگ قبلی من

تو رشته خود من ما با زحمت و تلاش زياد متخصص ميشيم که بدونيم با اين سرمايه چه کارخانه ای رو در کجا تاسيس کنيم بهتره. دوما اين کارخونه بايد طراحی داخلش و چينش ماشين آلاتش چطوری باشن. بعد حتی اينکه چه کسی برای چه شغلی مناسب هستش و زمان بندی توليد و برنامه ريزی و بسته بندی و فروش و بازارداری و مديريت مالی و حقوق و دستمزد و چه و چه و چه رو با روشهای علمی ياد ميگيريم. ولی هيچکسی به ما نميگه برای راه اندازی اين کسب و کار بايد چه چيزهايی رو در هنگام شروع بايد رعايت کنيم. هيچ کدوم از اداراتی که شما با آنها سر و کا داريد به شما راهنمايی نميکنن و شما بعد از مدتی متوجه ميشويد که ای دل غافل بايد به فلان اداره فلان گزارش رو ميدادين و جون نميدونستيد کلی خسارت و هزينه روی دست شما مونده.من تصميم دارم آنچه را که بر اساس تجربه در اين مدت دريافتم رو اينجا بيارم. اگر دوستان دانسته های مشابهی دارند که ميتونه اين مطلب رو کامل کنه لطفا دريغ نکنند.اول از ثبت شرکت شروع میکنیم. اسمتون اگرتو شهرستان هستید باید شامل اسم شهرتون هم باشه. سیستمها کامپیوتری نیست و اداره ثبت ترجیح میده از حافظه کارمندانش که خیلی سریع تر از کامپیوتر پردازش میکنه استفاده کنه برای همین ممکنه اسم شما به هر حال از نظر ایشون تکراری باشه برای همین یک لیست 20-30 اسمه تعیین کنید و با دست پر برید. بعدش تازه باید صبر کنید تا روزنامه رسمی چاپ بشه و ... مبارکه . حالا اسمتون تعیین شد. برای ادامه مراحل اگر میخواهید رسمی کار کنید دومین محل برای مراجعه اداره دارايی هستش.وقتی شرکت رو تاسيس کرديد بايد قبل از پايان سال جاری نسبت به پلمب نمودن دفاتر رسمی (دفتر روزنامه و دفتر کل‌) ‌در سازمان ثبت شرکتها (در تهران زير پل مير داماد) اقدام کنيد. دقت کنيد قبل از پايان سال جاری بايد دفاتر سال بعد خودتون رو پلمب کرده باشيد. اگر در وزارت دارايی پرونده تشکيل دادين بايد هر ۳ ماه يکبار گزارش خريد و فروش خودتون رو طی ليستهايی که خود دارايی در اختيارتون ميذاره به دارايی اعلام کنيد. يک نامه در دو نسخه هم مينويسيد که مثلا اداره دارايی شعبه فلان گزارش خريدفلان فصل سال در پيوست است و ... که تو يکی از اون نسخ از دارايی رسيد ميگيريد برای روز مبادا! ‌(روز مبادا در مورد دارايی روزی هستش که مميز مالياتی برای ايراد گرفتن و بهانه تراشی به اسم مميزی مياد شرکت شما) اگر حقوق و دستمزد پرداخت ميکنيد بايد هر ماه تا ۲۰ ام ماه ليست حقوق و دستمزد کارکنانتان را در فرمهايی که دارای خودش بهتون ميده پرکرده و تحويل دهيد و رسيد بگيريد. يکی از نسخه ها رو به شما بر ميگردونن. اگر کارکنان تان رو در سازمان تامين اجتماعی بيمه کرده ايد (حتما اين کار رو بکنيد وگرنه اگر متوجه بشوند و مامور بيمه بياد از دفتر شما ليست تهيه کنه برای هر کارمند حداقل ۲-۳ ميليون تومان جريمه رو داريد)‌ تا بیستم ماه بعد بايد ليست بيمه رو به سازمان تامين اجتماعی که در آنجا پرونده داريد تحويل بدهيد و حق بيمه را پرداخت کنيد. وقتی سال مالی تموم شد و به سلامتی از تعطيلات عيد برگشتين فوری گزارش سود و زيان سنواتی رو به دارايی نبريد. نميگن به به چه شرکت مرتبی. برعکس هستش. تازه خودشون هم قبول نميکنن و ميگن زود آوردين!! صبر کنيد تو ماه خرداد ببريدو اما روز مميزی ماموران دارايی. به هيچ عنوان گول اين رو نخورين که اگر ماليات امسال شما مثلا ۱۰۰ هزار تومان بود و شما سال بعد کمتر فروختين و کمتر سود کردين مالياتتون کمتر ميشه. اصلا از اين خيالا نکنين. تحت هر شرايط شما مجبور هستين که هر سال بيشتر از سال قبل ماليات بدين. مگر اينکه دفاتر شما قبول بشه که تقريبا برای اين منظور محاله. برای همين مواظب ارقام ثبت شده در گزارش سود و زيان سال خود باشيد. از همين سال اول هم به فکرش باشيد. از درج هزينه های تبليغاتی بيش از حد خود داری کنيد چون قبول نميکنن. اگر هزينه های شما در گزارش سود و زيان قبول نشود نه تنها همان کاهش هزينه سود شما را بيشتر نشان ميدهد بلکه به عنوان جريمه همان مبلغ خط خورده به فروش شما اضافه ميشود. به عبارتی بايد بابت هزينه ای که آقای مميز مالياتی قبول نکرده ماليات بدين.با مميزين شوخی نکنيد و فکر نکنيد دوستان شما هستند و جانب شما را خواهند داشت. اصلا اينطور نيست. آنها موظفند در مجموع از پرونده هايی که به آنها سپرده شده مبلغ مشخصی رو جمع آوری کنند و اگر بيشتر بگيرن شايد پاداش هم داشته باشند. برخی از مميزين دست به هر کاری برای رد کردن دفاتر شما ميزنند. مراقب باشيد گول حرفها را نخوريد. يادتون هم باشه اگر لطفی کردند حتما انتظار دارند. از قديم گفته اند بی مايه فطير است اين رو هم بدونين اگر مميز چيزی رو ادعا کنه وزير هم بياد نميتونه عوض کنه. با هاشون کنار بيايين.و اما کد اقتصادی. اينکه ميگن حذف شده رو باور نکنيد. عملا اگر کد اقتصادی خريدار در مبالغ بالای ۱ ميليون ريال رو تو گزارشات فروشتون ننويسيد قبولش نميکنند. تازه میخوان دوباره راهش بیاندازن.کاش تو کشور ما هم مبلغ مليات رو ميشد دقيقا هر دو طرف بدون هيچ مشکلی بر آورد کنند و نيازی به بازی های مختلف نبود.چيز ديگه ای به ذهنم نميرسه. موفق باشيد و سربلند.

تصویری از زلزله ای در ژاپن

تصویری از یکی از جاده های ژاپن در زلزله چند سال پیش Posted by Hello