۱۳۸۵/۱۲/۰۷

آيا سفر به كره ماه يك دروغ تبليغاتي است؟

هنوز تعجبم از پست قبلي كم نشده بود كه مطلب جالب ديگري را در سايت گوناگون با عنوان "بزرگترين دروغ قرن! آيا سفر انسان به ماه يك دروغ بزرگ بود؟" خواندم.
در اين مقاله كه ترجمه آن در سايت قرار گرفته است نگارنده با عكس و توضيحات فني معتقد است اولين سفر انسان به كره ماه ساختگي است !! "...كه سفر آرمسترانگ در سال 1969 با آپولو 11 به سطح كره ماه و 6 سفر ديگر با آپولوهاي 12 تا 17 كه طي كمتر از 3 سال انجام شد، يك نمايش تلويزيوني و دروغي بزرگ براي فريفتن افكار عمومي بود...."

مطلب جذاب است و عكسهاي كافي دارد. حتما مطالعه كنيد.

امسال تقريبا ترافيك آخر سال خاصي نداريم. تقريبا در اين چند سال متوجه شده ايم كه كي بايد چه كاري كنيم تا ديگر در پايان سال ترافيك خاصي نداشته باشيم.

با توجه به استقبالي كه از مباحث كسب و كار الكترونيك به خصوص تجارت الكترونيك B2B (بين دو شركت يا دو كسب و كار) ميشود به نظرم رسيد كتاب B2Bكه توسط Financial Times منتشر شده است را ترجمه و منتشر كنيم.
بعد از همفكري با همكارم به اين نتيجه رسيدم كه خودم آنرا ترجمه كنم.
درست است كه براي من اولين تجربه ترجمه كتاب خواهد بود و شايد لطمه زيادي به شيوايي مطلب بزند ولي اگر دقتم را بيشتر كنم اولا كمك ميكند تا در ترجمه هاي بعدي روان شوم دوما زبان تخصصي ام را تقويت ميكند و سوما پولي بابت ترجمه به مترجم پرداخت نميكنم.
شايد اين كار تمريني باشد براي ترجمه كتاب مورد علاقه ام با عنوان Systems Thinking نوشته آقاي دكتر جمشيد قرجه داغي. البته قبلش بايد با خودشان تماس بگيرم تا ببينم نظر خودشان چيست.

تنها مشكلم اين است كه با توجه به ترافيكي كه در سال آينده خواهم داشت و بيشتر ناشي از اضافه شدن كار پايان نامه ام و همچنين بيشتر شدن دوره ها و سمينارهاي آموزشي من با توجه به سنگيني دروس ترم آخر و نيز كار روزانه اداره كردن كسب و كار روتين خودم خواهد بود.
تازه قصد داشتم سال بعد حداقل يك عنوان جديد كتاب هم بنويسم و كتاب قبلي را هم ويرايش كنم و ويرايش جديدش را چاپ كنم!!
انگار عادت ندارم كمي آرامش داشته باشم. بايد هميشه بيش از زمانم برنامه داشته باشم

مجبورم به هر حال ساعاتي را به اين كارها اختصاص بدهم. شايد كار ترجمه را به كندي پيش ببرم ولي پايان نامه قطعا زمان زيادي را خواهد گرفت.
حالا اگر كارها روتين بودند ميشد با زمان بندي همه را به موقع انجام داد ولي من هنوز تصويري از اقتصاد سال 86 را نميتوانم متصور شوم. فعلا كه روزنامه همشهري 50 توماني شده است 100 تومان. بليط هواپيما هم قرار است دو برابر شود. پست هم از بازار داغ ارسال كارت تبريكهاي نوروزي استفاده كرده و نرخها را افزايش داده است. نرخ تورم چند درصد بود؟ آقاي دكتر ايماني راد در حدود 26% برآورد كرده اند.
در كنار همه اينها برخي مشكلات كه ديگر پوستمان را كلفت كرده اند نظير دبه كردن يكي از تامين كنندگان كه چند روز پيش به عنوان مثال مجبور شدم با يكي از آنها رابطه را قطع كنم تا حساب دستش بيايد. گرچه خومان هم كمي دچار مشكل خواهيم شد. و يا شرايط خاصي كه در دنياي رقابت گاها پيش مي آيد كه نظم كارها را هميشه و در همه حال به هم ميزنند نيز وجود دارند. مثلا اينكه عليرغم گراني هاي اخير يكي از رقبا قيمتهايش را پايين آورده است.
اين مسائل ديگر عادي شده و اصلا تعجب آور نيستند و ديگر فشار عصبي هم ندارند.
تنها كاري كه فعلا دست به نقد است كم كردن ساعت خواب است. ولي من همواره در زمان بندي ها به اين نتيجه رسيده ام كه اگر فقط كمي نظم و ديسيپلين زمان بندي كارها را بيشتر كنم خود به خود زمانهايي را كه پرت ميشدند و هدر ميرفتند را ذخيره خواهم كرد و شايد بتوانم به كارهاي جديد برسم.

۱۳۸۵/۱۲/۰۵

اسباب بازي هاي زنده ژنتيكي

به نظر شما اين چيه؟



اين عروسك يك پستاندار عقيم‌شده است كه به كمك علم مهندسي ژنتيك ساخته شده. تركيبي از ژن‌هاي خرگوش ، شامپانزه و خوك. با استفاده از القاي خواب زمستاني ، در جعبه نگهداري ميشه و اين جعبه ضربان قلب و ميزان تازگي اون رو نشون ميده. در دو مُدل يكي با طول‌ عمر يك‌ سال و يكي با طول ‌عمر سه ‌سال ساخته شده است. در هفت مدل پهلوان( قرمز) ، ماجراجو(نارنجي) ، شاد(زرد) ، آروم(سبز) ، متين(آبي) ، روحاني(بنفش) ساخته شده‌اند. قيمت هنوز مشخص نيست و تنها به صورت آزمايشي در اختيار اعضاي شركت قرار گرفته‌اند.



اين موجود زنده طوري ساخته شده كه حركات محدودي مانند يك نوزاد داشته باشه. مدفوع بسيار مختصري داره و به غذاي كمي احتياج داره. قد حدود بيست و قطر هفت سانت. جثه اون از اين بزرگتر نميشه. كاملاً درد رو حس مي‌كنه ولي نمي‌تونه اصوات بلند توليد كنه. داري خون و عضله و استخوانه. بعد از خروج از جعبه ظرف بيست دقيقه بيدار ميشه و چشمهاش رو باز مي‌كنه..

ضربان قلب اون پيش از خريد قابل مشاهده است



اين هم سايت شركت: http://www.genpets.com

از دوست عزيزم جناب آقاي مهندس قند چي به خاطر ايميل كردن اين مطلب جالب بينهايت سپاسگزارم

من را كه خيلي به فكر فرو برد. شما را چطور؟ ترسناك نيست؟ اگر قرار باشد فرزند خودتان را بر اساس مشخصاتش از فروشگاه تهيه كنيد... خب اين يعني چي!؟

توضيح اينكه ظاهرا سايتشان دچار مشكلي شده بود كه بالا نمي آمد. مجبور شدم عكسها را در سايتم قرار دهم تا در اينجا نمايش داده شود

اضافه شده در مورخ 5 فروردين 1386: در اين سايت توضيح داده شده است كه چگونه اين حقه زده شده است. http://www.brandejs.ca/portfolio5/gp04.php

۱۳۸۵/۱۱/۲۸

خوب است يا بد؟ MBA بالاخره رشته


بحث هاي زيادي كه در خصوص دفاع يا حمله به رشته MBA در وبلاگهاي مختلف جريان داشت ، موضوع جالبي به نظرم رسيد تا پستي در اين خصوص بنويسم
رشته MBA رشته اي است كه جوانب و زمينه هاي مختلفي كه مدير شركت تجاري بايد با آنها آشنا باشد را به مخاطب خود به صورت فشرده انتقال ميدهد
ولي بحث اينجاست كه ايا فارغ التحصيلان اين رشته واقعا توانايي لازم را كسب ميكنند؟

از نظر من پاسخ اين سوال منفي است. به هيچ عنوان نميتوان گفت اگر كسي حتي اگر در هاروارد فارغ التحصيل مديريت شود حتما مدير شايسته اي است
چرا؟
براي اينكه اصولا مديريت يك توانايي ذاتي هم لازم دارد كه از آن به عنوان هنر مديريت در كتب مختلف مديريت ياد ميشود.
كسي كه فاقد اين توانايي است حتي اگر از بهترين رشته هاي مديريت بهترين دانشكده هاي دنيا نيز فارغ التحصيل شود از عهده وظيفه مديريت بر نمي آيد
همانگونه كه ميبينيم بسيارند افرادي كه اصلا هم دانشگاه نرفته اند ولي از طريق مطالعه آزاد و بيشتر با تكيه بر بخش ذاتي مديريت خود توانسته اند مسئوليت مديريت خود را به انجام برسانند.

اين عنصر ذاتي نكته هاي بسياري را در خود دارد. همان عنصري كه هر كسي فكر ميكند آن را دارد و اصولا مدير توانمندي است در حاليكه تفاوتي بين مفاهيم مديريت و رهبري و سرپرستي و رياست قائل نيست و همه را يكسان ميداند

به همين دليل اصلا نبايد انتظار داشت كه فارغ التحصيل رشته MBA شاخ شكن غول باشد
اين رشته براي من كه فارغ التحصيل مديريت صنعتي بودم چيز چندان عجيب و غريبي نبود و شايد فقط 30 درصد برخي از مهارتهاي من را افزايش داده باشد ولي قطعا براي ليسانسهاي غير مديريتي رشته اي است بسيار توانمند چون اين افراد كاملا با تكنيكها و ابزارهاي مختلف مديريت در جميع رشته هاي آن اعم از منابع انساني و توليد و بازرگاني و مالي نا آشنا هستند اين رشته ميتواند بسيار به كارشان بيايد چرا كه چكيده نكات اساسي براي اداره كسب و كار را در اين رشته گنجانده اند.
بنابر اين اگر شما فردي هستيد كه اولا داراي تجربه اي در كسب و كاري بوده ايد (يعني عملا سرمايه گذاري كرده و ريسك نموده ايد يا با استخدام در سمتهايي با مسئوليت مديريت در اين زمينه تجاربي بدست آورده ايد) و در ثاني به نظر ميرسد كه توانايي تاثير گذاري بر ديگران را نيز داريد و ميتوانيد بدون استفاده از قدرت زور و چماق ديگران را پيرو خود كنيد تا كاري را كه ميخواهيد برايتان انجام دهند اين رشته ميتواند بسيار به كارتان بيايد تا كسب و كار خودتان را بهتر اداره كنيد

اگر هم فردي هستيد كه به دنبال جذب و استخدام اين افراد و سپردن مسئوليتهاي مديريتي به اين افراد هستيد مطمئن باشيد كه همه فارغ التحصيلان اين رشته توانايي اداره كردن حتي كارگاههاي كوچك را هم ندارند.

علاوه بر آن محيطي كه مدير در آن قرار ميگيرد هم بسيار موثر است. يعني ممكن است فردي در سازماني در يك كشوري مدير بسيار توانمندي باشد و بتواند به خوبي از عهده دستيابي به اهداف سازماني در شرايط مختلف بر بيايد ولي دليل نميشود همان فرد در كشور ديگري يا سازماني از نوع ديگر نيز به همان نسبت موفق باشد.
مثلا شايد اگر اقاي جك ولش را مدير ايران خودرو كنند نتواند كاري از پيش ببرد. چ.ن شرايط محيط كسب و كار آمريكا با ايران تفاوتهايي دارد كه بايد اختلافات فرهنگي را هم به آن افزود. ضمن آنكه مدير ايران خودرو شايد نتواند به عنوان مدير مثلا قطارهاي رجا مدير موفقي باشد و چه بسا اگر در ايران خودرو مدير موفقي بوده است در قطارهاي رجا فضاحتهاي مديريتي به بار بياورد.

و اما اگر تمايل داريد در اين رشته ادامه تحصيل بدهيد حتما قبل از آنكه در خصوص دانشكده بررسي كنيد در خصوص اساتيد وسواس داشته باشيد.
به راحتي ميتوان اسامي هيئت علمي دانشگاهها و سوابق آنها را از طريق اينترنت بدست آورد.
در هر رشته اي اين اساتيد متبحر و دانشمند هستند كه ميتوانند فارغ التحصيلان ماهري را تحويل جامعه دهند. پس بسيار مهم است كه به ظواهر امر توجه نكنيد بلكه بطن دانشگاهها را مورد مطالعه قرار دهيد.

به عنوان مثال سازمان مديريت صنعتي اولين دانشكده اي است كه رشته EMBA را در ايران برگزار كرد. سالها پس از آن دانشگاه شريف نيز اولين دوره MBA را در ايران برگزار نمود. گرچه پيش از انقلاب دانشگاه امام صادق فعلي نماينده دانشگاه هاروارد بود و سه دوره نيز فارغ التحصيل رشته مديريت داشت.
ولي دليل نميشود كه ادعا كنيم دانشگاههاي شريف يا سازمان مديريت صنعتي بهترين فارغ التحصيلان را تحويل ميدهند. همه چيز به اساتيد مربوط ميشود و البته دانشگاههاي معروف نيز معروفيتشان را از تجارب علمي اساتيدي كه با آنها همكاري ميكنند و ظوابشان به دست مي آورند.
وارد مقايسه تواناييهاي مديريتي شريفي ها با سازمان مديريت صنعتي نميشوم چون بايد خودتان عملا تجربه كنيد و فعلا كار من نيست كه تحقيق كنم و نيازي هم ندارم ولي شايد يكي از دلايل تفاوت و برتري دانشجويان سازمان مديريت صنعتي نحوه گزينش دانشگاهها باشد كه در سازمان مديريت صنعتي بر تجارب مديريتي و گزينش بر اساس تجارب دانشجو تاكيد دارند

در خصوص تفاوت رشته های MBA و EMBA (Executive MBA) باید به عرضتان برسانم که این دو رشته در اصل همان MBA هستند و EMBA یکی از گرایشهای MBA است و قطعا دروس گرایشها با یکدیگر متفاوتند.
تفاوت عمده و اصلی این دو رشته در این است که اصولا دانشجویان رشته مدیریت اجرایی باید از تجربه کافی مدیریت برخوردار باشند. در همه جای دنیا حداقل 5 سال سابقه کار و در ایران حداقل 3 سال سابقه مدیریت الزامی است.
از سوی دیگر بر خلاف رشته MBA در رشته مدیریت اجرایی اساتید نباید هیات علمی باشند و حداقل باید 10 سال سابقه کار عملی مدیریتی داشته باشند و اصولا دروس به صورت کیس ارائه میگردند و با توجه به اینکه دانشجویان خود سوابق اجرایی دارند کلاسها با هم افزایی تجارب دانشجویان و اساتید پیش میروند.
حقوق اساتید دوره های EMBA بیشتر از MBA است چون حتما بایستی حداقل 10 سال سابقه اجرایی داشته باشند و چنین افرادی نمیتوانند به راحتی وقتشان را صرف تدریس نمایند.
البته باز برخی دانشگاههای ایران از این قاعده مستثنی هستند
حقوق فارغ التحصیلان رشته EMBA هم بیش از MBA است چون توانایی اجرایی بالاتری دارند.
در خصوص PhD البته که هر دو میتوانند ادامه دهند ولی اساسا این رشته برای این طراحی شده اند که افراد PhD خوان نباشند. یعنی قرار نیست که فارغ التحصیلی که توانایی اداره یک کسب و کار را بدست آورده است برود در فیلد خاصی تخصص پیدا کند چون در آن صورت توانایی عملی اش کمتر و محدودتر میگردد.
برای همین هم حقوق MBA بیش از PhD است. در بسیاری از دانشگاههای دنیا فارغ التحصیلان MBA ملزم به گذراندن و ارائه پایان نامه یا رساله نمیباشند چون ماهیت این رشته اصلا تحقیقاتی نیست. برخلاف PhD که بر اساس تحقیق و پژوهش بنا شده است و برای همین هم برخلاف ایران اصولا ادامه تحصیل در مقطع دکترا نه تنها هزینه زیادی ندارد بلکه بیشتر PhD ها به راحتی بورس هم میشوند.
عمدتا کسانی رشته MBA را میخوانند (EMBA یا همه گرایشهای MBA هم همینطور) که میخواهند به طور عملی وارد عرصه مدیریت و اداره کسب و کار شوند و قرار نیست محقق باشند.
این فرق بسیار عمده ای است که متاسفانه در هیچ کجا به علاقمندان این رشته ها اعلام نمیگردد. حتی خیلی ها MBA را به معنای مستر در مدیریت بازرگانی میدانند در حالیکه Business به معنای کسب و کار است نه بازرگانی (Trade - Commerce)

به عبارتی دیگر رشته EMBA در اصل همان MBAاست كه براي افراد شاغل در پستهاي مديريت طراحي شده است تا اين افراد ضمن تحصيل به صورت نيمه وقت امكان حضور در مسئوليتهاي خود را نيز داشته باشند و الزاما همه آنها بايد داراي تجارب اجرايي نيز باشند چون دروس طراحي شده براي اين افراد به گونه اي است كه از تجارب عملي افراد در طول سالها مديريتشان نيز در تركيب با دروس تئوري استفاده شود.

نكته مهم ديگر نيز آنكه قرار نيست فارغ التحصيلان اين رشته به دنبال اخذ PhD باشند چرا كه PhD داشتن يعني اهل تحقيق بودن در حاليكه اصولا مديري كه محقق باشد به درد كار مديريت نميخورد بلكه وظيفه او استفاده از تحقيقها به نفع منافع سازمان است. كسي كه بيش از اندازه در كاري متخصص شود به درد پستهاي بالاتر مديريت نميخورد. مديران ارشد سازمانها بايد بيشتر جنراليست باشند تا متخصص براي اينكه بتوانند از زواياي مختلف به مسائل نگاه كنند و مسائل را حل كنند.

به قول جناب اقاي دكتر خرم: "اسپشياليستها(متخصصين) سعي ميكنند بيشتر و بيشتر در مورد موضوعات خاصي بدانند. آنها آنقدر اين كار را ادامه ميدهند تا اينكه همه چيز را در مورد هيچ چيز بدانند.
جنراليستها سعي ميكنند كمتر و كمتر در مورد همه چيز بدانند و روزي متوجه ميشوند كه هيچ چيز در مورد همه چيز ميدانند"
اگر دقت كنيد متخصصين دارند سعي ميكنند در مورد موضوع خاصي بيشتر بدانند.
و براي همين هم هست كه MBA خوانها شانس بيشتري براي مدير شدن دارند تا PhD دارها و عملا كمتر شركتي PhD دارها را به (البته بجز جهان سوم) به پستهاي مديريت ارشد انتخاب ميكنند

راستي براي حسن ختام پيشنهاد ميكنم حتما كتابي را كه در پست قبلي در خصوص تاريخچه مديريت در ايران معرفي كردم را حتما بخوانيد.

برای اطلاعات تکمیلی این پستها را ببینید:
http://alirezamojahedi.blogspot.com/2006/11/85.html
http://alirezamojahedi.blogspot.com/2007/01/blog-post_03.html

اين وبلاگ نويد را هم اخيرا كشف كرده ام. حتما سري بزنيد

۱۳۸۵/۱۱/۲۴

معرفي كتاب نيم قرن مديريت در ايران

ديشب بعد از آنكه امتحان پر استرس مديريت مالي را كه بيشتر از درسش از نمره هاي خطرناك ترم قبل استادمان ميترسيديم را پشت سر گذاشتم فرصت كردم قبل از مطالعه براي امتحان پس فردا، كتاب نيم قرن مديريت در ايران را كه جناب آقاي مهندس بيات دبير محترم انجمن مديريت ايران به رشته تحرير در آورده و به من هديه نموده اند را بخوانم


در اين كتاب به سادگي به روند شكل گيري دانشكده هاي مديريت در ايران و ايجاد سازمان مديريت صنعتي و سازمان مديريت دولتي و نيز شكل گيري انجمنهايي نظير انجمن مديريت ايران اشاره شده است و برايم جالب بود كه بيش از 10 سال است در انجمن مديريت ايران عضو هستم و توجه نكرده ام كه اين انجمن قدمتي 50 ساله دارد و تقريبا عمرش با عمر مديريت در ايران برابري ميكند
اين كتاب عكسهاي قديمي از گردهم آيي هاي سالهاي ابتداي تاسيس انجمن نيز دارد كه ديدني است
توصيه ميكنم حتما اين كتاب را بخوانيد. ظاهرا براي تهيه آن بايد با دفتر خود انجمن مديريت ايران به شماره 88827878 تماس بگيريد

از اظهار لطف دوستان بينهايت سپاسگزارم.
از جناب ابراهيمي عزيز درخواست دارم در خصوص مجوزهايش مرا راهنمايي كند.
جناب يوسفي عزيز ممنون از لطفت
جناب مشايخ در مورد عرائضم در خصوص چرخه عمر محصول كه بزرگواري نموده و نقطه نظرتان را اعلام فرموده ايد از نظر من آنچه شما به عنوان استثنا نام برديد در اصل در دل همين ميتواند قرار گيرد و خارج از آن نيست ولي چون شركت فقط يك برند را به بازار عرضه ميكند و كارديگري هم نميكند دقيقا عمرش به عمر برند وابسته ميشود و ارتباط آنها يك به يك و مستقيم خواهد شد. خوشحالم كه از نظر شما نيز درست بوده است

به هر حال خوشحال ميشوم اين بحث را باز بگذاريم و دوستان عزيز مرا از راهنمايي ها و نقطه نظرات خود بهره مند فرمايند

۱۳۸۵/۱۱/۱۶

رد نمودن نظريه انطباق منحي عمر سازمانها با ابزارهاي مديريت

در دو شماره اخير نشريه داخلي انجمن مديريت كيفيت ايران (شماره هاي 50 و 51)‌ مقاله اي با عنوان "نظريه منحني عمر سازمان و مديريت كيفيت" به قلم جناب اقاي دكتر بهرام جلوداري ممقاني منتشر شده بود كه در آن مقاله نگارنده در پي اين بود كه فرضيه اش را (كه از نظر من هيچ پايه تجربي و علمي نداشت) را ارائه نمايد كه شركتها با توجه به اينكه در كجاي منحني عمرشان قرار دارند ميبايستي از ابزارهاي كيفيتي خاص همان دوره استفاده نمايند كه به نظر من اين نظر كلا غلط است.
طي نامه اي نقطه نظراتم را برايشان ارسال كردم كه در اينجا ميخوانيد. متاسفانه به نسخه الكترونيكي مقاله دسترسي نداشتم. اگر خود نشريات را نداريد به سايتشان مراجعه كنيد و اين مقالات را در اينجا و اينجا بخوانيد:


سردبير محترم خبرنامه انجمن مديريت كيفيت ايران


احتراما ضمن عرض سلام و تشكر از زحماتي كه براي ارائه نشريه اي تخصصي در شان انجمن مديريت كيفيت ايران متقبل ميشويد مقاله اي تحت عنوان "نظريه منحني عمر سازمان و مديريت كيفيت" در دو شماره پياپي 50 و 51 به چاپ رسيد كه ...

... در مقاله مذكر متاسفانه نگارنده سعي ننموده است درست يا غلط بودن فرضيه اش را به اثبات برساند و هيچ دليل علمي يا غير علمي مبني بر منشاء يا ريشه اين تصميم نيز براي اين فرضيه ارائه نشده است و بيشتر از يك فرضيه به يك مشغله ذهني شبيه است.
با اين وجود آنچه انگيزه نوشتن اين نامه را در من ايجاد كرد ايرادي بود كه به نظرم بر اين فرضه وارد است.

در اينكه ابزارهاي مديريتي مانند هر ابزار و وسيله ديگري به واسطه نياز بشر تكميلتر و گسترده تر شده اند شكي وجود ندارد. ولي اينكه براي هر مرحله از رشد يكي از ابزارها را منتسب نموده اند به نظر اين حقير جاي تعمل و تفكر بيشتري دارد.

اشكال اصلي كه در مقاله نگارنده وجود دارد اين است كه دپارتمانهاي مختلف (مديريت بازار و مديريت كيفيت) را از هم جدا نموده اند در حاليكه همه اين ابزارها مانند حلقه هاي يك زنجير به هم متصل هستند و سازمان مجبور است براي بقاي خود به همه آنها توجه كند. به عنوان مثال بر خلاف نظر نگارنده نميتوان گفت چون در مرحله رشد هستيم بيشتر از مديريت كيفيت به مديريت بازار بايد توجه كرد چرا كه اتفاقا چه بسا محصول جديد به واسطه نياز بيشتر به جلب اطمينان در مصرف كنندگان و كسب اعتبار براي نام تجاري بيش از هر مرحله ديگري به توجه خاص به مديريت كيفيت نياز دارد.
به همان دليل نيز نميتوان گفت شركتي كه ابزارهاي مختلف مديريت كيفيت را آزموده و خود به نحو بسيار مطلوبي دست به تركيب اين ابزارها زده است ميتواند توجهش را در مباحث بازاريابي كمتر نمايد چرا كه با بهترين كيفيت اگر فروش صورت نگيرد شركت نميتواند ادامه حيات دهد. ولي آيا منحني عمر تعيين ميكند كه به كدام يك اهميت بيشتري داده شود يا شرايط محيط و بازار؟

اگر بخواهيم فقط در مورد ابزارها و تكنيكهاي مختلف مديريت كيفيت بحث كنيم با توجه به اينكه نگارنده اشاره اي بر ريشه تفكرات خود و دلايلي كه باعث شده است چنين فرضيه اي را مبني بر اينكه مثلا شركتهاي در مرحله رشد نيازي به مثلا مدل EFQM ندارند ننموده است، لازم به ذكر است كه نميتوان بر اساس تصور ذهني به اين نتيجه رسيد چرا كه اصولا شركتها ميتوانند در بدو تاسيس نسبت به استقرار نظام مديريت كيفيت همزمان با برقراري يك مدل سنجش تعالي سازماني اقدام نمايند همانطوري كه بسياري از شركتها نيز هستند كه اصولا به دليل ماهيت بازار انحصاري الزامي به استفاده از هيچكدام از اين ابزارها را نداشته اند. همه اينها بستگي به برنامه استراتژيك سازمان، رسالت، ماموريت، تصميم مديريت و شرايط محيطي سازمان دارد و ارتباطي بين عمر سازمان و اينكه چه ابزاري بايد در چه مرحله اي از عمر سازمان استفاده شود نميتواند وجود داشته باشد. متاسفانه در اين فرضيه نگارنده سعي ننموده است دست به تحقيق علمي زده و با مورد مطالعه قرار دادن جامعه آماري خود نتايج را به صورت علمي استخراج نموده و ارائه نمايد و بر اساس يافته هاي خود نظريه اي را ارائه نمايد.

گرچه ميتوان براي خود اين ابزارها تقدم و تاخر زماني قرار داده و يكي را پيش نياز ديگري فرض نمود ولي خود اين مبحث نيز جاي بحث دارد. به عنوان مثال برخلاف آنچه نگارنده اشاره نموده اند اگر شركتي هنوز به تداوم توليد مطمئن نيست شايد اتفاقا همان توليد ناب چاره سازش باشد. گرچه شايد شركتي كه ضايعات برايش مهم نيست نه تنها به شش سيگما بلكه اصولا به مديريت كيفيت نياز ندارد چرا كه اصولا نيازي به مديريت نمودن هزينه ها نيز ندارد.

اين مباحث كلا اقتضايي هستند و كاملا بستگي به نوع شركت، سايز آن، نوع بازاري كه محصولاتش را ارائه ميدهد و همچنين محيط سازمان دارد و نميتوان ادعا نمود كه براي هر شركتي شروع از توليد ناب بدون پيش زمينه ايزو 9000 با مشكل مواجه خواهد شد همانگونه كه بدون وجود نگرش و تفكر سيستمي اصولا صحبت كردن از كيفيت و مديريت آن عبث ميباشد.
ولي بديهي است كه برخي از ابزارها (صرفا برخي از ابزارها نه همه آنها) اگر پيش نياز ابزارهاي ديگري باشند در سرعت رشد شركتها ميتوانند به عنوان عامل مثبت شناسايي شوند.

به طور كلي در عين اعتقاد اينجانب بر اينكه در صورتيكه از ابزارها به صورت پيش نياز براي ابزار ديگري استفاده نماييم (كه خود اين سلسله مراتب نياز به ابزارها، لزوما براي همه سازمانها برابر نيست) ميتوان تطابق منحني استفاده از ابزارها را با منحني رشد سطح فرهنگ كيفيت سازمان مورد مطالعه قرار داد ولي تطابق استفاده از اين ابزارها با منحني رشد سازمانها را مردود ميدانم چرا كه همانگونه كه اشاره نمودم در اين مبحث رشد سازمان ميبايستي از دريچه فرهنگي بررسي شود نه سن سازمان يا ميزان بزرگ شدن آن.
...


نظر شما چيست؟