۱۳۹۰/۰۹/۰۵

باور بفرمایید اینجا ژاپن نیست

چند روزی بود که سیستم بانک ملی به دلیل تغییرات نرم افزاری دچار اختلالاتی است طوری که نمیتوانستند برایمان وجوهی را حواله کنند.
این در حالی بود که چکهایمان به موقع پاس می شد.
واقعا اگر موجودی مازاد نداشتیم چه کسی باید تاوان پس میداد؟ کسی هم به تبعات بلایی که سر سیستم می آورد و اینکه دیگران دچار چه مشکلی می شوند فکر میکند؟

حالا در این فضا آنقدر که در سیستم خودمان نظم برقرار کرده ایم مشتریانمان گاها تصور میکنند ما یک شرکت ژاپنی هستیم و حتی اگر از دست پیگیری وصول مطالبات ما  کلافه شده اند ولی نمیتوانند به حساب ما پول واریز کنند تقصیر ماست و فوری اعتراض میکنند!!!! بگذریم از شکایتهایی که به خاطر بی نظمی شرکت حمل و نقل کننده عمومی و فلان و فلان ... برایمان ارسال میشود.
گاها با خودم فکر میکردم شاید اگر نوع اعتراضاتی که بدستمان می رسید به کیفیت بد محصولات ما یا بی نظمی خودمان و از این قبیل مسائل بر میگشت سطح توقعات هم پایین می آمد. شاید اصلا برای همین عده معدودی! دنبال کیفیت و این داستانها نمی روند.
از قضا سرویس کامل دستگاهها و بعد از آن اسباب کشی به انبار جدید و بعد از آن تغییر چینش خط تولید و بعدها تر از آن به دلیل افزایش حجم سفارشات ما را تا حد زیادی در تحویل به موقع سفارشات بد قول کرد. ولی با این حال تغییری در رفتار مشتریانمان دیده نشده است.
همچنان فکر میکنند شرکت ما مثلا ژاپنی است و اینجا هم خود ژاپن است و اشکلات ناشی از فعالیت بد دیگران را هم ما باید جوابگو باشیم.
الان که داشتم این را مینوشتم یک مشتری زنگ زده بود که پیک چرا کالایی را که ما 2 ساعت پیش به او تحویل داده بودیم را در یک مسافت 20 دقیقه ای با این همه تاخیر به تحویل او داده است؟ خوشبختانه ساعت تحویل کالا به پیک در برگه تحویل کالای ارسالی ما قید شده بود و ماجرا از سر ما بخیر گذشت.

پ.ن: اسباب کشی انبار یکی از سخت ترین اسباب کشی هایی بود که علیرغم برنامه ریزی ها و تنظیم ترتیب خروج از انبار قدیم و ورود به انبار جدید با آن مواجه شدم. ولی باز هم آسان تر از اسباب کشی منزل یا دفتر می باشد.

۱۳۹۰/۰۶/۲۵

گاهی می شود گاهی نمی شود

                    گاهی گمان نمی کنی ولی می شود
گاهی نمی شود که نمی شود                   

                    گاهی هزار دور دعای اجابت
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود                   

                    گاهی گدای گدایی و بخت با تو نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود                   

۱۳۹۰/۰۵/۲۵

استخدام فرزندان کارکنان

امروز یک نفر به پرسنل شرکتمان اضافه شد. شاید خیلی اتفاق عجیبی نباشد چرا که روزانه صدها نفر استخدام می شوند.
ولی برای ما جالب بود چون پسر یکی از قدیمی ترین پرسنلمان را استخدام کردیم.
پدرش بعد از معارفه ای که صورت گرفت وقتی تنها شدیم به من گفت: "یادت می آید روزها اول به من می گفتی باید این شرکت را جوری نگهداری و بزرگ کنیم که بچه های ما بیایند به جای ما آن را اداره کنند؟ امروز این اتفاق افتاد و من هیچ وقت باور نمی کردم چنین روزی پیش بیاید."
راستش خود من هم باور نمی کردم که سن شرکتم به جایی برسد که شاهد چنین اتفاقی باشم. ولی به هر حال این راه ادامه دارد و خوشحالم که با همه ناملایمات و سختی ها داریم پیش می رویم.
راستی چه کسی قرار است جای من را در این شرکت بگیرد؟ آیا دخترم اصلا علاقه ای به این کار خواهد داشت؟ یا قرار است یکی از کارکنان فعلی یا آتی شرکت این مسئولیت را بر عهده بگیرند؟
جانشین پروری برای همه سازمانها مسئله مهمی بوده است. ناگفته نماند که از همان روزهای نخستین هم به این موضوع فکر میکردم و هنوز هم فکر میکنم. ولی تا امروز جانشین مناسبی برای خودم را نتوانسته ام تربیت کنم. باید بیشتر به فکرش باشم.

۱۳۹۰/۰۵/۰۵

به بهانه روز کارآفرین و به یاد مرحوم حاج محمد تقی برخوردار

پستهای قبلی که از طریق ایمیل فرستاده بودم ظاهرا سایز فونتهایشان یکی پس از دیگری کوچکتر شده اند. در اولین دسترسی باید اصلاحشان کنم. ارتباط دیجیتالی من با شما عزیزان و دوستان کم شده است و قصد دارم تا دوباره بیشتر و بیشتر از این طریق در تماس باشم. بخصوص اینکه حداقل کاری که میتوانم بکنم این است که دوباره بنویسم.
روزهایی که دوره تخصصی بازاریابی دیجیتال را تدریس میکردم و با آب و تاب شرح میدادم که چگونه بازاریابی دچار تغییرات بنیادی شده است و چگونه از این ابزارهای شبکه های اجتماعی برای افزایش فروش و بازاریابی محصولاتمان و وفادار سازی مشتریان شرکتمان میتوانیم استفاده کنیم، حتی فکرش را هم نمیکردم که به خاطر فیلترینگ کار به جایی برسد که نتوانم حتی وبلاگم خودم را ببینم و یا حتی فیدهای برخی وبلاگهای مورد علاقه ام هم به دستم نرسد!

در هر حال فردا روز کارآفرینی نام گذاری شده و بهانه خوبی است که از کارآفرینان ایرانی دوران حاضر و یا دوران قبل از انقلاب یادی بکنیم.
از برادران خیامی، خاندان برخوردار، لاجوردی ها، خسرو شاهی ها، ایروانی(کفش ملی)، حبیب ثابت (پپسی کولا)، سعید هدایت (نقش جهان)، ابونصر عضد (نیشکر اهواز)، طاهر ضیائی (سیمان خوزستان)، محمود رضایی (مس سرچشمه) تا محمود خلیلی (بنیانگذار بوتان)، فروتن و ... وهمچنین از من و از تو!
این روز را به همه عزیزانی که به عشق عمران و آبادانی ایران عزیزمان، به عشق حضور نام محصول ایرانی در بازارهای جهان و به عشق ایجاد اشتغال و رفاه اجتماعی هم میهنان عزیزمان همه زندگی، دارایی و عمر خودشان را وقف کار و سازندگی کرده اند تبریک میگویم.

متاسفانه چند روز پیش حاج محمد تقی برخوردار از دنیا رفتند. در همین جا توجهتان را به یک سری کتاب با عنوان موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی که با زحمت آقایان علی اصغر سعیدی و فریدون شیرین کام تنظیم شده است  و به همین بهانه نیز از هر دو آن عزیزان به خاطر زحماتشان سپاس گزاری میکنم جلب مینمایم.
 پیشتر ها هم کتاب یادداشتهای کارآفینی آقای دکتر خسروشاهی با عنوان بر ما چه گذشت را مرفی کرده بودم.
در فصلهای پایانی کتاب " زندگی و کارنامه حاج محمد تقی برخوردار از سری موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی" که مربوط به زندگی مرحوم حاج محمد تقی برخوردار است گزیده هایی را به شرح زیر میخوانیم:
" بعد از آنکه حکم مصادره اموالشان به نفع مستضعفین صادر و در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفته بود در روزهای آغازین پیروزی انقلاب، برخی از کارآفرینان از جمله حاج محمد تقی برخوردار به اتفاق اکبر لاجوردیان و ... با مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت در مساله ملی کردن صنایع ملاقات کردند. در این جلسه هر یک از صاحبان صنایع گزارشی از فعالیتهای خود ارائه کردند. حاج برخوردار با لهجه یزدی خود شروع به صحبت کرد و گفت: "ما چه گناهی کرده ایم که صنایع ما را ملی کرده اید؟ ما کارخانه تاسیس کرده ایم و تعداد زیادی کارگر تعلیم داده و مشغول به کار کرده ایم" آنگاه پیشنهادی را مطرح کرد. او گفت" شما ده درصد سرمایه ما را به ما پس دهید و هرچقدر ناظر خواستید بر ما بگذارید همچنین ما را به پشت بخوابانید و صد ضربه شلاق بزنید" در اینجا مهندس بازرگان با تاکید پرسید شلاق چرا؟ حاج برخوردار پاسخ داد "برای اینکه، دیگر از این غلطها نکنیم و در ایران کارخانه احداث نکنیم" .
این پیشنهاد به صراحت چیزی را از حافظه یک کارآفرین بیرون آورد و به حافظه تاریخی فعالان اقتصادی منتقل کرد....
... حاج برخوردار تا مدتها در این گمان بود که اموال و دارایی هایش را به او پس می دهند.او آنقدر مطمئن بود که اگرچه در اواخر 1358 و با شروع ترور سرمایه دارها ایران را ترک کرده بود ولی بعد از چند سال به میهن بازگشت اما هیچ اتفاقی نیفتاد...
...در سال 1370 نماینده های رئیس جمهور وقت و ... ...در آمریکا اعلام کردند که در تصحیح امور گذشته تلاش خواهند نمود. با جو خوش بینانه و مثبتی که در آن جلسه حاکم بود تعدادی از فعالان صنعتی پیشین امیدوار شدند و پس از 13 سال به ایران بازگشتند. او هفته ای چند روز به دادگاه انقلاب میرفت و چند ساعت بیرون درب منتظر رسیدگی به پرونده اش میشد. هر کس از مقامات می آمد بلند میشد احترام می کرد، مدتها این کار را تکرار کرد. دادگاه در سال 1373 حکم به استرداد مقداری از زمین موروثی حاج محمد تقی در رفسنجان و یک سال بعد حکم استرداد منزل شخصی وی را صادر کرد. پس از بازگشت به ایران خوشحال بود که دفتر کاری در کنار پسرش دارد. اما بخت شروع مجدد کار در سن 68 سالگی طولی نکشید. در فاصله سالهای 71 تا 78 بر اثر پیری و بیماری به تدریج از صحنه فعالیتهای اقتصادی کنار رفت. سکته خفیفی کرد و دچار فراموشی گردید. در سال 78 به سکته دوم و به بیماری آلزایمر دچار گردید و تمام حیات اقتصادی و اجتماعی و خانوادگی را به فراموشی سپرد. شاید الزایمر التیامی برای فراموش کردن موفقیتها، انباشت سرمایه، کارآفرینی و ناکامی تلاشهای 36 ساله وی بود.
کل شرکتهای تاسیس شده توسط حاج محمد تقی برخوردار از سال 1341 تا سال 1356 به این شرح بودند: شرکت ری او واک (قوه پارس)، پارس الکتریک، شرکت صنعتی پارس توشیبا، شرکت لامپ پارس توشیبا، کشت و صنعت جیرفت، فرش پارس (تولید موکت)، کالای الکتریک (کلید و پریز و ساعت دیواری سیکو)، کارتن البرز، کاشی پارس، سرامیک البرز، صنایع الکتریکی البرز، لوازم خانگی پارس، شرکت پوشش که مجموعا حدود 11000 نفر در سال 1357 در 13 شرکت صنعتی فعال بودند. "
چند روز قبل ایشان دارفانی را وداع گفتند. روحشان شاد

۱۳۹۰/۰۴/۰۶

قیمت تمام شده یا قیمت فروش؟ مسئله کدام است؟

مدتها بود که نمی نوشتم. فیلتر شدن بلاگر و از کار افتادن موقتی سیستم ارسال پست از طریق ایمیل به خاطر فیلترینگ و ... هم دلیل و بهانه ای شد برای من که کمتر بنویسم. بیشترین انگیزه ام برخی ایمیلهای محبت آمیز عزیزانی بود که یا جویای سلامتی من بودند و یا اینکه با لطف کم نظیرشان منتظر اظهار نظرهای من بودند پیرامون مباحث روز بخصوص در عرصه صنعت و تولید و بازرگانی و ... و فکر کردم واقعا دیگر دارم با این دیر نوشتن علاوه بر این موارد عده ای را نگران خودم میکنم.

در همین ابتدا از همه عزیزانی که دائما تماسشان را با بنده حفظ کردند و جویای احوالم بودند بی نهایت سپاس گزاری میکنم. واقعا این همه اظهار لطف در مقابل همه این تنبلی های من در نوشتن مرا بسیار شرمنده کرده است.

ولی عامل اصلی تر اینکه نمی نوشتم این بود که بیشتر موضوعاتی که احتمالا باید در موردش مینوشتم یا مربوط میشد به مسائل مختلف سیاسی تاثیر گذار در کسب و کار که برای خودم خط قرمزی کشیده ام که خیلی واردش نشوم و یا به مسائل درون سازمانی که با توجه به اینکه متوجه هستم که با شدت بیشتری توسط رقبا همه فعالیتهای شرکت و حتی نوشته ها و اظهار نظرهایم رصد میشویم لذا ناخودآگاه از نوشتن خودداری میکردم تا همچنان برخی رقبا را کنجکاو نگه دارم. خود این موضوع از طرفی بسیار برایم خوشحال کننده بود چرا که می دیدم رقبایم چقدر دنبال این هستند که ببینند ما چه حرکتی میکنیم و چقدر هم بازار شایعات علیه ما داغ بود که خودش به نوعی به تبلیغ غیر مستقیم برای مطرح کردن ما تبدیل شده بود (که ادامه هم دارد) از طرفی باعث میشد کمتر از خودم خبر ارائه دهم تا دید رقبا محدودتر شود.

در این مدتی که تقریبا از من بی خبر بودید مشغول طی نمودن پروسه راه اندازی واحد صنعتی در یکی از شهرکهای صنعتی نزدیک تهران بودم و خب درگیر مسائل کسب اطلاعات و یا اقدام برای وام و تاسیس ساخت و ... سبک و سنگین کردنهای متعدد و اولویت بندی ها و تغییر آنها و ... که خودش برای خودش ماجراهایی داشت که در فرصتهای آتی بیشتر در موردش خواهم نوشت. دوره های آموزشی که بخصوص تخصصی برگزار میکنم برای من بسیار سودمند هستند و در هر جلسه چیزهای زیادی از عزیزان شرکت کننده یاد میگیرم و ذهنم بازتر میشود. گرچه متاسفانه تا رفع فیلترینگ برخی سایتهای شبکه های اجتماعی دوره بازاریابی دیجیتال را برگزار نخواهم کرد ولی چیزی از مطالعاتم در این زمینه کم نشده و فکر میکنم امروزه دانشم در زمینه بازاریابی بخصوص در ترکیب با مباحث تفکر سیستمی کلا بلوغ نسبی خوبی را در من در این زمینه ها ایجاد کرده و حرفهای زیادتری برای گفتن دارم.

این روزها هم که دوباره روزهای داغ مالیاتی فرا رسیده است. امیدوارم همانطوری که مسئولان وعده داده اند نظام ناعادلانه مالیاتی به زودی اصلاح شود و عادلانه شود. از شرکت یکی از دوستانم که در دفاترش ضرر مالی نشان میداد 15 درصد بیشتر از رقم مالیات پرداختی سال قبلش بدون توجه به عملکرد شرکت مالیات گرفته اند! با توجه به افزایش هزینه ها ناشی از حذف یارانه ها و فشار دولت بر روی بیشتر صنایع بخصوص صنایعی مثل ما که جزو 22 قلم کالایی محسوب میشویم که اصلا و ابدا نباید افزایش قیمت میداشتند و در مالیات سال بعد لحاظ شود و گرنه کلاه ما نیز پس معرکه است. در شرایطی در بازار کاغذ هر کاغذ فروش در هر بندیل 44 هزار تومانی تنها 1000 تومان سود میکند و تعزیرات هم بالای سرش ایستاده تا علیرغم افزایش سنگین کرایه حمل و تغییرات دلار و ... قیمتش را تغییر ندهد چقدر میخواهند مالیات بگیرند؟ چند درصد بیشتر از مالیات سال قبل؟!!

امثال اینها بسیار بسیار زیادند که واقعا امیدوارم اصلاحات اساسی در نظام مالیاتی جدید صورت گیرد تا در این زمینه عدالت برقرار گردد.

چند وقت پیش نامه اعتراض یکی از تولید کنندگان مطرح در صنعت پوشاک را میخواندم (http://www.econews.ir/fa/NewsContent.aspx?action=print&id=133906) که حتما شما نیز خوانده اید. باز به خودمان شکر کردم که داریم به توسعه فکر میکنیم و از همه مهمتر که در صنف پوشاک نیستیم و فروشگاه هم نداریم و از این مسائل هم بی خبریم.

فعلا که بحث قیمت تمام شده بسیار داغ است و در این میان مطرح شدن بحث راه اندازی کلینیک قیمت تمام شده به منظور مدیریت قیمت تمام شده واحدهای صنعتی و ارائه مشاوره توسط ریاست محترم پژوهشکده وزارت بازرگانی به نظرم نوعی فرافکنی بزرگ است.

اصولا همه عواملی که در یک بنگاه اقتصادی مطرح هستند از دو بعد درون سازمانی و برون سازمانی برخوردار هستند که قیمت تمام شده هم یکی از آنهاست. قبول دارم که مدیریت کسب و کار در بیشتر واحدهای صنعتی دارای اشکالات اساسی است ولی تعطیلی یکی پس از دیگری واحدهای صنعتی فقط به سو مدیریت در این بنگاهها مربوط نمیشود. اگر واقعا قصد داریم که تولید افزایش یابد و صادرات صنعتی به دنبال آن افزایش یافته و اشتغال زایی شود و ... باید قیمت تمام شده کالای ساخته شده در داخل کشور رقابتی شود. این خودش یعنی اینکه بهای ترانزیت هر تن در هر کیلومتر کالا در جاده های کشور با بهای آن در سایر کشورها بخصوص کشورهایی که در تولید همان کالا رقیب ما هستند برابری کند. هزینه انرژی، نرخ دستمزدها (در حال حاضر 17 ماه پرداختی برای 12 ماه کار که اگر تعطیلات فروردین ماه و تعطیلات و بین تعطیلات طول سال را هم محاسبه کنیم تقریبا 9 ماه کار میکنیم که خودش جدای از نرخ هر ساعت دستمزد در کشورمان با دیگر کشورها قابل مقایسه است)، تعرفه های گمرکی، حمایتهای صادرات و تولید، آزادی فضای کسب و کار، وضعیت رانتها، نظام مالیاتی، وضعیت دسترسی به منابع تامین مالی برای سرمایه گذاری و توسعه (نظام بانکی ما و بخصوص نرخ سودی که برای وامها میگیرند کافی است با چند کشور بدون منابع طبیعی مقایسه کنید) و صدها عامل دیگر رقابتی شود که هیچکدام از عواملی که من مثال زدم در عهده مدیر یک واحد تولیدی نیست و اتفاقا همه آنها شدیدا در بهای تمام شده محصولات تاثیر میگذارند و صد البته که واحد صنعتی نیز ناچار است افزایش در بهای تمام شده را از طریق افزایش در قیمت فروش به قیمت فروش منتقل نماید.

سازمان تعزیرات هم که چوب بالای سر تولید کننده است که مبادا درصدی افزایش بها رخ دهد غافل از این تفکر که در بازار رقابتی اصولا هر نوع افزایش قیمت به ضرر تولید کننده است چون رقابت را از دست میدهد و تقاضای محصولش در مقایسه با رقیبش کاهش میابد و عملا هیچ تولید کننده ای اگر مجبور نباشد و یا حیاتش به خطر نیفتد راضی به افزایش قیمت محصولاتش در مقایسه با رقبا و محصولات موجود در بازار نخواهد بود و نیازی اصلا به سازمان تعزیرات نیز نخواهد بود سوای اینکه و سوای اینکه (چون واقعا مهم است) اصولا مفهوم برند سازی در متمایز سازی خلاصه میشود و قطعا تی شرتی که نشان خاصی را دارد نمیتواند و نباید با تی شرتی که بدون نام و نشان خاصی است با یک قیمت عرضه شوند چرا که تولید کننده ای که صاحب نام شده است در اصل این شهرت و اعتبار نامش را مدیون تمام زحمات و سرمایه گذاری های فکری و معنوی است که برای کیفیت و توجه به جزئیات متعدد در محصولاتش صرف نموده است و عملا نیز تک تک مواد اولیه و نیروی کار و ماشین آلاتش به مراتب بهبود یافته تر و با کیفیت تر از رقبای بدون نامش هستند که صد البته بهای تمام شده و به دنبال آن قیمت بالاتری خواهد داشت و متاسفانه سازمان تعزیرات و سایر نهادهایی که در این خصوص تصمیم گیرنده هستند چندان به این مباحث توجه ندارند.

حالا آیا کلینیک و مرکز مشاوره آشنایی با اصول تعیین و محاسبه قیمت تمام شده را برای مدیران واحدهای صنعتی نیاز داریم یا مدیران سازمانهایی که مستقیم و غیر مستقیم در این امر تاثیر گذارند؟ برای حمایت از تولید کننده هیچ چیزی بهتر از رقابتی کردن محیط و عوامل تاثیر گذار نیست و با این کار مزیتهای نسبی و رقابتی خودشان رو شده و شناسایی میشوند و بیشتر سرمایه ها جذب تولید خواهند شد و دیگر شاهد طوفانهایی که سرمایه های سرگردان در بازار سکه و ارز و ... ایجاد کردند نخواهیم شد. شاید اگر مفهوم جهاد اقتصادی عمیقا درک شده و توجه جدی تری در عمل و نه در شعار به آن شود اتفاقی بیفتد.

از اینها که بگذریم درگیر مسائل مختلفی در زمینه اصلاحات سیستمهای تولید و فروش هستم که نوآوری و پیشرفتهای قابل توجهی در سابقه فعالیت شرکتم محسوب میشود و علیرغم مشکلات جدی که آشکار و پنهان برخی رقبایم با آن مواجهند و متاسفانه خبر نیمه تعطیلی و کاهش فعالیت برخی از آنها را نیز میشنوم فکر میکنم دهه 90 را بسیار بنیادی تر آغاز نموده ایم و شرکتمان از آینده بهتری برخوردار خواهد شد و در آینده نزدیک و ظرف حدود یک سال آینده شتاب خوبی برای توسعه خواهد گرفت و اگر مسائلی که به آنها اشاره کردم از پیش پای صنایع برداشته شود در منطقه نیز حرفهای زیادی برای گفتن خواهیم داشت.

به هر صورت مثل همیشه امیدوار و با برنامه پیش میروم. گرچه برنامه ها دائما به روز میشوند و اصلاحشان میکنم ولی پیوسته و گاها آهسته پیش میروم و همین باعث دلگرمی است. سعی هم خواهم کرد زود به زود بنویسم.

از دوستان وبلاگ نویسم بخصوص قدیمی ترها هم خواهش میکنم کامنت نگذاشتن های من را به حساب بی توجهی به مطالبتان نگذارید چرا که واقعا برخی از وبلاگهایتان از دسترسی مستقیم من خارج شده اند و دست و پا شکسته مطالبتان را از طریق فیدها میخوانم و فیدخوانها هم ابزار خوبی برای کامنت گذاشتن نیستند ولی بدانید و مطمئن باشید که همه مطالبتان را میخوانم و مثل همیشه از آنها یاد میگیرم و لذت میبرم.

۱۳۸۹/۱۲/۲۸

آغاز سال نو و دهه 90 مبارک

از فرصت استفاده کرده و قبل از هر چیز فرا رسیدن سال نو که همزمان با آغاز دهه 90 میباشد را به یکایک شما دوستان و عزیزانی که همیشه انتقادها و تشویقهایتان را از من دریغ ننموده اید تبریک عرض نموده و امیدوارم سال آینده و بخصوص ده 90 برای شما و خانواده محترمتان سرشار از شادی و سلامتی و موفقیت و برکت باشد.

امیدوارم آرزوهایتان بزرگ و بزرگتر شده و هم آنها یکی پس از دیگری و هر جا هم که خودتان دوست داشتید همه یا چندتایشان باهم، تحقق یابند.

دو هفته قبل به مراسم نخستین برنامه تجلیل از پیشتازان کیفیت کشور که 19 اسفند در سالن همایشهای صدا و سیما برگزار میشد دعوت شده بودم. دعوت شدن من به آن فضایی که همیشه چه با دیدن پیش کسوتان پیشرو و چه با دیدن شرکتهای پولدار پس رو (مثال ادب از که آموختی از بی ادبان) مرا دوباره به حال و هوای اوایل دهه 80 برگرداند که به تازه در این مسیر حرکتمان را آغاز کرده بودیم و این برنامه ها که امیدواری و رضایت از عملکرد خودم را را در من زنده میکند بسیار برایم غنیمت است بخصوص اینکه از سال 90 موج جدید توجه به کیفیت و بهره وری در شرکتم ایجاد خواهد شد.

یکی از اشکالاتی که این جشنواره داشت تقدیر از شرکتی بود که هنوز قدمت حضور محصولش در بازار به یک سال نمیرسد. تعجب میکنم که چگونه ارزیابی دقیقی از محصول آن و بررسی فیدبک های بازار محصول آن شرکت داشتند.
یکی از بهترین لحظات این مراسم تجلیل از جناب آقای دکتر ابیلی یکی از برجسته ترین اساتید مبحث مدیریت کیفیت خدمات بود. ایشان را هرگز با برخی اساتیدی که اتفاقا از خارج از کشور هم برای تدریس مدیریت خدمات دعوت میشوند و جز مباحث 30 سال پیش حرف جدیدی برای گفتن ندارند قابل مقایسه نمیدانم. برایشان سلامتی و طول عمر آرزومندم.
به همین بهانه چند خطی مینویسم.
از سالها پیش کیفیت را بر مبنای 4M استوار میدانند. 4 حرفی که از ابتدای حروف انگلیسی ماشین، نیروی انسانی، مدیریت و روشها تشکیل شده اند. من شخصا امروزه بر این عقیده هستم که کل کیفیت فقط در مدیریت و البته نه در خود مدیریت بلکه در ذهنیت و رویکرد مدیریت هر سازمان تعریف میشود و بس. به عبارتی شاید برای اولین بار باشد که کسی مطرح میکند دیگر 4M تاریخش گذشت و باید به M به توان 2 یعنی Management Mentality پرداخت. تمامی فعالیتهای مربوط به کیفیت و تمامی عوامل تاثیر گذار در کیفیت از همین عامل سرچشمه میگیرند. و چقدر هم از پرورش آن در جامعه غافلیم.

اگر بخواهم به عوامل محیطی اشاره کنم باید عرض کنم که توسعه یافتگی که خود ناشی از ذهنیت سران و رهبران و مدیران و خلاصه کلام تصمیم گیرندگان جامعه است تاثیر بسزایی به عنوان عامل محیطی در اجرا و پیاده سازی برنامه های توسعه خدمات دارد وپیاده سازی استانداردهای ایزو 10003 هم بدون آن کاری پیش نخواهد برد. درست زمانی که خیلی ها تصور میکنند با گرفتن گواهینامه ایزو 9000 کار تمام است بر عکس آن اتفاق افتاده است و تازه کار اصلی از آن لحظه شروع میشود.
حوصله تان را سر نمیبرم.

برنامه هایی را برای ارتقای فروش و بازاریابی از طریق بهبود نظام مدیریت کیفیت شرکت دارم که امیدوارم از سال 90 که اولین سال دهه 90 است بتوانم تک تک آنها را تحقق بخشم. قرار است که امسال بیشتر شد کنیم. دو دستگاه از ماشین آلات مورد نیاز برای تولید فرم را هم خریداری کرده ایم که بیشتر ما را در مقابل رقبایمان رقابتی تر خواهد کرد. بهبودهایی هم در مدیریت انبار و ارسال سفارشات داشتیم علیرغم آنکه تجارب بسیار خوبی نیز در زمینه تولید کاغذهای کاربن لس بدست آوردیم که قطعا در دهه آینده با استحکام بیشتری در بازار مطرح خواهیم شد.

در آخرین هفته هم که مورد اظهار لطف حوزه مالیاتی برای ارزیابی اسناد مالی قرار گرفتیم و بار دیگر به این نتیجه رسیدیم که اصولا اداره دارایی کاری با عملکرد ندارد بلکه مالیات هر سال باید نسبت با مالیات پرداختی سال قبل رشد حدود 20 الی 30 درصدی داشته باشد. با این وضعیت نمیتوان ادامه داد. به هر حال یک جایی باید جلوی این حلقه معیوب گرفته شود. برای رفع همیشگی مشکل مالیات بر درآمد شرکت باید فکر اساسی تری بکنم. از تجربیات دوستانم کمک خواهم گرفت.

۱۳۸۹/۱۲/۱۳

آغاز دهه 90

نیست خیلی زیاد مینوشتم حالا بهانه فیلتر شدن بلاگر هم به آن اضافه شد. این پست را هم از طریق سرویس ایمیل بلاگر ارسال میکنم. علاقه ای به استفاده از فیلتر شکن هم ندارم. فعلا از همین سرویس استفاده میکنم و از طریق ایمیل مطالبم را در وبلاگم ثبت میکنم. با فیلتر شدن گوگل ریدر چون فیدخوانی که قبلا ازش استفاده میکردم دیگه آنلاین سرویس نمیده کمی در خواندن فیدهایم دچار مشکل شدم تا اینکه بالاخره با یک نرم افزار برای خواندن فیدهای دسته بندی شده ام پیدا کردم و حالا چقدر به آن عادت کنم بماند. اصولا تغییر و مشکلاتش همیشه بحث داشته و خواهد داشت چون عادت میکنیم.

برنامه سخنرانی آشنایی با نگرش و تفکر سیستمی من هم به خوبی برگزار شد و البته این بار کمی بیشتر از دفعات قبل حضار به وجد آمدند و اکثریت آنها اذعان میکردند که بسیار برایشان تاثیر گذار بوده است. امیدوارم که همینطور هم باشد. این تشویقها مرا دلگرم تر میکند.

از همه اینها که بگذریم حفظ تعادل جدید در بازار وقت زیادی از من میگیرد. در شرایطی که هر روز بخش تازه ای از افزایش قیمتها آشکار میشود که محاسبات بهای تمام شده را به روز میکند مشکلات کیفی تامین کنندگان و پیمانکارنمان نیز بر مشکلات قبلی افزوده شده است. نمیدانم به حجم مواد غذایی دقت کرده اید یا نه ولی اولین تبعات فشار برای ثبات قیمت باعث شده که مواد غذایی قیمتش افزایش پیدا نکرده و در مقابل از حجم بسته بندی ها کاسته شود. مثلا مواد غذایی 1000 گرمی در بسته های 900 گرمی و یا 850 گرمی عرضه میشود. مایعات هم همینطور و تامین کنندگان ما نیز همین طور.
با تک تک آنها جلساتی را برگزار کردم و خاطر نشان کردم که قیمت جدیدشان را برای ما اعلام کنند و با تلاش مشترک برای عدم درز افزایش قیمت، کیفیت را ثابت نگه داریم ولی باز هم برخی جاها مجبور شدیم ایستگاههای کنترل کیفیت را افزایش دهیم و این خودش هزینه هایمان را افزایش داده است. جدای از اینکه حجمی از انبارمان به کالاهای مرجوعی به تامین کنندگان اختصاص یافته است تا آنها را برایشان مرجوع کنیم.
و این یعنی کاهش سرعت تولید و تاخیر در تحویل سفارشات.

با پیش زمینه ای که در مباحث مدیریت کیفیت دارم امروز باز هم تاکید بیشتری میکنم که بهترین ابزار فروش و بازاریابی ارتقاء کیفیت و ایجاد تمایز در کیفیت است. دنبال ارزان فروشی نروید بلکه پروژه های ارزان سازی را از طریق کاهش هزینه های جانبی بخصوص هزینه های خرید و بدون کاهش کیفیت محصول نهایی دنبال کنید. و باز هم تاکید میکنم با قیمت نفروشید بلکه به قیمت بفروشید.
بیشتر رقبای ما برنامه کاهش کمی محصولاتشان را که از اوایل سال ایجاد کرده بودند با جدیت بیشتری دنبال میکنند. ما از این فرصت استفاده میکنیم. گرچه باید اعتراف کنم که در طول سال بخشی از بازارمان را به خاطر تفاوت قیمتی که در کاهش کمیت نهفته است از دست داده ایم ولی خوشبختانه در پایان سال شاهد برگشت آن بخش از دست رفته هستیم چرا که به مرور بازار متوجه مسئله شده است.
علیرغم اینکه برای رویارویی با بازر این رقبا محصولی درجه 2 را در کنار محصول درجه 1 عرضه میکنیم ولی این کارمان باعث شده است بازار محصول درجه 1 ما با ثبات تر شده و رشد یابد.

فاجعه عدم دسترسی به ابزارهای اطلاع رسانی اینترنت و فکس در صنف ما همچنان بزرگ است و برای همین ناچار شدیم به سرویس پیام کوتاه روی بیاوریم. با اینکه بیشترشان نمیدانند ایمیل چه رنگی است متاسفانه خیلی هایشان هنوز حتی دستگاه فکس هم ندارند. داستان پست هم که قبلا زیاد در موردش صحبت کرده ام و با هزینه زیاد و راندمان کمی که دارد اصلا به کارمان نمی آید و به این نتیجه رسیدیم که تلفن همراه شاید در دسترس ترین ابزار اطلاع رسانی باشد.

از امروز هم فاکتورهای چاپ شده قبلی را دور ریخیتم تا از فاکتورهای فرمت جدیدی که دارایی برای درج ارزش افزوده تعیین کرده استفاده کنیم. با خودم فکر میکردم چند تعداد شرکت داریم که نیاز به فرمت جدید فاکتور دارند و چه هزینه ای اتلاف میشود و با این پول چه کارها که نمیشد کرد.  از ابتدای سال هم که قرار است به جای 3% 4% زیر فاکتور دریافت و به حساب دارایی پرداخت کنیم که همینطور طی 5 سال با سالی 1% افزایش به 8% خواهد رسید.

از همه اینها که بگذریم در آغاز ده 90 هستیم. یعنی 10 سال بعد میریم سال 1400.
برای من هیجان انگیز و نیرو بخش هستش و کلی انرژی و شور و شوق برای اینکه 10 سال بعد موفقیت برنامه هایم را ببینم در من ایجاد کرده. یک برنامه 10 ساله که قراره هر چند ماه ! یکبار تغییرش بدیم. چرا؟ چون اصلا شرایط با ثباتی نداریم ولی فکر میکنم حداکثر دو سال بعد با حذف کامل یارانه ها و شفاف و رقابتی شدن فضای کسب و کار و نظام بانکی و مالیاتی در کشور بشه روی برنامه های میان مدت و بلند مدت کار کرد. الانش هم با بازنگری دائمی برنامه ها حداقلش اینه که میدونیم که داریم روی مسیر میریم جلو! سوای اینکه هم مسیر و هم هدف رو داریم دائم تغییر میدیم!!!
به عنوان مثال تمام سرمایه گذاری که برای مطالعه بازارهای صادرات کاغذ به کشورهای منطقه شمال آفریقا، خاورمیانه و کشورهای تازه استقلال یافته و همسایه انجام داده بودیم با افزایش بهای تمام شده و کاهش فرصت رقابت هدر رفت چرا که محصولات مشابه محصولات ما با قیمتی نزدیک به بهای تمام شده ما در این کشورها به فروش میرود! پس جایی برای حضور و رقابت باقی نمی ماند مگر اینکه قیمت عوامل تولید و هر آنچه در آن تاثیر گذار است فرصت رقابتی شدن را ایجاد نماید. در شرایطی که برای رقبای ما وامهای بانکی برای گردش سرمایه و سرمایه گذاری با زیر%5 سود در اختیارشات قرار دارد نرخ سودهای کسب و کار هم در همین رنج رقم میخورد در حالیکه برای تولید کننده ایرانی نرخ سود 10-15 درصدی گاها یعنی ورشکستگی و خروج از کسب و کار. چرا که نرخ مالیات خودش حداقل 6% است که اگر واقعی باشد خودش هم زیاد است چرا که اصولا ممیزان مالیاتی زیاد با دفاتر رسمی شما کاری ندارند و ملاک پایه مایلات شما را مالیات پرداخت شده سال قبل شکل میدهد. بماند که نرخ دستمزدها و انرژی چقدر با نرخ کشورهای تولید کننده کاغذ و یا منطقه نزدیک است و رقابت میکند.

. از برنامه های اصلی من در این دهه نظم مالی، افزایش سرمایه گذاری، تبدیل شدن به شماره 1 در گروه محصول، ایجاد کیفیت ممتاز و بی رقیب و ترکیب محصول با خدماتی که بسیار شخصی، منعطف و در دل شبکه اجتماعی مشتریانمان خواهد بود است. از وب و اینترنت بخصوص روی تلفن همراه بسیار کمک خواهیم گرفت.
از همین امسال نسخه جدید نرم افزار فروش و حسابداری را با به روز کردن نرم افزار CRM ترکیب خواهیم کرد و شاید تا پایان سال سرمایه گذاری روی وب سایت جدید را شروع کنیم.

ظاهرا قرار است دستمزدها را افزایش ندهند. من به شخصا کاملا موافقم و سالهای قبل نیز در پستهایم به همین موضوع اشاره کرده ام که عملا با افزایش دستمزدها مستقیما بهای تمام شده کالاهای مورد نیاز کسانی که به خاطر رفاهشان دستمزدهایشان افزایش داده شده است افزوده شده و کالاها گرانتر به دستشان میرسد و عملا افزایش دستمزدها خنثی میشود.
ولی از سویی دیگر معتقدم با توجه به اینکه سطح برخی هزینه ها افزایش یافته و هنوز نحوه مصرف انرژی در خانواده ها اصلاح نشده و مانند قبل از اجرای برنامه هدف مند سازی یارانه ها است عملا عدم افزایش رسمی دستمزدها سطح زندگی را پایین می آورد و بد نبود امسال و برای آخرین بار دستمزدها افزایش میافت و اعلام میشد که از سالهای بعد این افزایش دستمزدها تکرار نخواهد شد بلکه ممکن است کاهش نیز بیابد.
در آن صورت بازار عرضه و تقاضای نیروی کار خودش در خصوص حداقل دستمزدها به تعادلی میرسید
ولی بهترین راه این است که اگر دولت افزایش نداد کارفرما ها یک افزایش 10 درصدی را خودشان به عنوان حمایت از کارکنانشان امسال اجرا کنند تا هم کمکی به شرایط فعلی زندگانی شود و هم کمکی برای تعادل جدید و صحیحتر دخل و خرج کارکنان.

۱۳۸۹/۱۱/۰۲

هدفمند شدیم

بالاخره تنبلی را کنار گذاشتم تا دوباره بنویسم. البته اگر راستش را بخواهید تنبلی هم در کار نبود. وقتی فکر درگیر چند جنبه حیاتی میشود و استرس هم چاشنی کار میشود حوصله زیادی برای نوشتن نداشتم.
به هر حال بعد از کش و قوس های زیاد تقریبا هدفمند شدیم! گرچه کارمان به اینجا تمام نشده است و هر روز شاهد تغییر نرخ در گوشه ای از عوامل تاثیر گذار در بهای تمام شده محصولاتمان هستیم (از نرخ شیر گرفته که با تاثیر مستقیم در زندگی کارکنانمان به طور غیر مستقیم در راندمان شرکتمان تاثیر میگذارد) تا گازوئیل و کرایه تاکسی و ... و این یعنی محاسبات بهای تمام شده دائما در حال آماده باش هستند.
اما از طرف دیگر رفتار خریداران نیز محتاطانه شده است. با اینکه میدانند خرید امروز ریسک افزایش قیمت خرید آینده را پوشش خواهد داد ولی فعلا مراقب نقدینگی خود هستند.
وضعیت بازار اصلا مثل زمستان سالهای گذشته نیست و سفارشات محدودتر شده است و البته در فروش هم کمی خود ما سیلی نقد را به حلوای نسیه ترجیح داده ایم تا جلوی خسارتهای چکهای برگشتی را بگیریم ولی به هر حال سیستم همیشه نشتی های محدودی دارد و خواهد داشت و اجتناب ناپذیر است چرا که نمیتوان ماشینی رفتار کرد. به هر حال هر مشتری رفتار فراخور خودش را دارد و از طرفی نیز نمیتوان رفتار متفاوت او را پیش بینی کرد.
در هر حال امروز روان تر داریم کار میکنیم و ار استرسهای نوسان قیمتها کمی رهایی یافته ایم. انتقال افزایش بها به محصول نهایی را نمیتوان مانع شد و از نظر منطقی هم مشکلی با هیچ سازمانی نداریم و خوشبختانه به خاطر مدیریت برندی که همیشه سعی کرده ام در طول مدت فعالیت داشته باشیم کمتر از دیگر رقبا دچار آسیب ناشی از انتقال افزایش قیمت شده ایم.

در این مدت افتخار عضویت اتحادیه صادرکنندگان صنعت چاپ ایران هم نصیبم شد و عزیزان مرا به جمع خودشان دعوت کردند.
متاسفانه در حال حاضر شرایط برای رقابت با رقبای خارجی در بازارهای خارج از کشورمان شرایط برابری نیست . درست است که واحدها و بنگاههای اقتصادی دارند خودشان را با هدفمند شدن یارانه ها تطبیق میدهند ولی فضای کسب و کار هنوز تطابق نیافته و به دلیل رقابتی و ازاد نبودن آن بنگاههای اقتصادی را در منگنه قرار داده است. تا زمانی که نرخهای بهره بانکی، نرخهای مالیاتی و اساسا نظام مالیاتی و روشهای محاسبه و اخذ مالیات، نرخهای جاری ارز، شفاف سازی اطلاعات تجاری و اقتصادی، فراهم بودن بستر رانت خواری و ... و در نهایت نظام تعرفه گمرکی اصلاح نشود نمیتوان انتظار داشت که فضای کسب و کار آزاد و رقابتی شود و تا این اتفاق نیفتد جهش و حرکی در صادرات صنعتی کشورمان رخ نخواهد داد.

تغییرات کشورهای لبنان و سودان و تونس و تغییرات برخی کشورهای آفریقایی هم به نظرم کم اهمیت نیستند. گرچه از تجزیه و تحلیل آنها عاجزم ولی همزمانی برخی تغییرات جالب توجه به نظر میرسد.
همین که مشکلات واحد خودمان را برطرف کنیم و بتوانیم رشد را ادامه بدهیم کافی است که کل وقتمان را بگیرد.
برگزاری یک دوره تفکر سیستمی را هم دنبال میکنم که با نهایی شدن آن خبرتان خواهم کرد. این مبحث به قدری برای من جذاب است که اگر هر روز هم در موردش دوره و ... برگزار کنم باز حرفی برای گفتن خواهم داشت و هیچ وقت از مطالعه در این خصوص خسته نمیشوم. این چند روزی که کمی به آرامش فکری رسیده ام شاید فرصت خوبی باشد که دوباره مطالعاتم را از سر بگیرم.

فعلا که علیرغم مشکل نقدینگی همیشگی گوش شیطان کر در وضعیت با ثباتی هستیم که میتوانیم به محض اطمینان از فروکش کردن تغییرات فضای کسب و کار، حرکتمان را ادامه دهیم.

این بار زودتر خواهم نوشت. الان که نوشتم احساس کردم کاش زودتر مینوشتم. وقتی مینویسی گفتنی های زیادتری برای نوشتن پیدا میکنی.