با پیگیریهایی که در خصوص دمین سایت شرکتمان www.radan.ir داشتیم سازمان فیزیک نظری قبول کردند که اشتباهی رخ داده است ولی دقیقا تایید نمیکنند که اشتباه کجا بوده است چون بانک اطلاعاتی آنها اصلا به پرداختهای ما مطابقت ندارد ولی تلویحا قبول دارند که ممکن است این اشتباه تکرار شود ولی ریاست آنجا گفتند که حتی در این شرایط هم چون دمین توسط کسی ثبت شده است نمیتوانیم آنرا از آنها بگیریم!!
فردی در اصفهان این دمین را برای شرکتی در مشهد که اتفاقا کارشان خرید و فروش دمین است ثبت نموده است. مشخصات ثبت کننده و تصویر سایت ما از طریق www.who.is قابل مشاهده است
ایشان به من پیشنهاد دادند که با آنها تماس بگیریم و از آنها بخواهیم دمین را به ما پس بدهند و یا آنکه شکایت کنیم
جون من به کسی تا به حال باج نداده ام لذا راه حل دوم یعنی پس گرفتن دمین از طریق دستگاه قضایی را انتخاب کردم.
با وکیل صحبت کردم. دادگاهی ویژه دعاوی اینترنتی وجود دارد که اتفاقا سریعتر هم به مشکلات رسیدگی میکند.
آنطور که وکیل میگفت با مدارکی که داریم مشکل به راحتی حل خواهد شد.
بعید میدانم در دستگاه قضایی کار به سرعت و سهولت پیش برود اما میدانم که به یاری خدا هم دمین مان را پس میگیریم هم خسارت وارد شده را
گاه نوشته ها و نیز بازنشر خودکار از کانال تلگرامی @AlirezaMojahedi تجارت الکترونیکی
کسب و کار اینترنتی، مدیریت کسب و کار و رهبری
۱۳۸۶/۰۷/۰۳
کار دمین مان به دستگاه قضایی کشید
۱۳۸۶/۰۶/۳۱
اولین ایرانی متخصص لیزر در دندانپزشکی
دکتر سید مسعود مجاهدی نسب به عنوان شاگرد اول اولین گروه از متخصصین لیزر در دنداپزشکی دنیا که از دانشگاه آخن آلمان فارغ التحصیل میشدند برگزیده شد و به عنوان اولین ایرانی صاحب این تخصص گردید.
او بعد از آنکه در رشته جراحی دندانپزشکی در دبی فارغ التحصیل شد برای طی نمودن دوره تخصصی دو ساله لیزر در دندانپزشکی در آلمان پذیرفته شد.
وی همزمان توانست تخصص ایمپلنت را نیز در برجسته ترین دانشگاه ایپلنت دنیا در سوئیس طی نماید.
هفته قبل مسعود در جمع همکلاسانش که اولین متخصصین استفاده از لیزر در دندانپزشکی دنیا هستند به عنوان شاگرد اول انتخاب شد و نام ایران و ایرانی را سربلند نمود
مسعود به دعوت پروفسور دانشگاهشان با توجه به پیش زمینه تحصیلی او در زمینه علوم آزمایشگاهی، تحقیقاتی در زمینه درمان زخم و مسائل خونی با استفاده از لیزر را در مقطع PhD آغاز نموده است.
لازم دیدم تبریک این افتخار را که با تحمل زحمات و مشقتهای بسیار زیادی بدست آمده و موجب سربلندی همه اعضای خانواده گشته است را در اینجا ثبت کنم
مسعود جان امیدوارم همواره با تنی سالم و دلی شاد به عالیترین درجات علمی دست یافته و همیشه با عزت و سربلندی زندگی کنی
او بعد از آنکه در رشته جراحی دندانپزشکی در دبی فارغ التحصیل شد برای طی نمودن دوره تخصصی دو ساله لیزر در دندانپزشکی در آلمان پذیرفته شد.
وی همزمان توانست تخصص ایمپلنت را نیز در برجسته ترین دانشگاه ایپلنت دنیا در سوئیس طی نماید.
هفته قبل مسعود در جمع همکلاسانش که اولین متخصصین استفاده از لیزر در دندانپزشکی دنیا هستند به عنوان شاگرد اول انتخاب شد و نام ایران و ایرانی را سربلند نمود
مسعود به دعوت پروفسور دانشگاهشان با توجه به پیش زمینه تحصیلی او در زمینه علوم آزمایشگاهی، تحقیقاتی در زمینه درمان زخم و مسائل خونی با استفاده از لیزر را در مقطع PhD آغاز نموده است.
لازم دیدم تبریک این افتخار را که با تحمل زحمات و مشقتهای بسیار زیادی بدست آمده و موجب سربلندی همه اعضای خانواده گشته است را در اینجا ثبت کنم
مسعود جان امیدوارم همواره با تنی سالم و دلی شاد به عالیترین درجات علمی دست یافته و همیشه با عزت و سربلندی زندگی کنی
۱۳۸۶/۰۶/۲۹
استانبول شهر هزار مسجد
استانبول را حتما باید ببینید. شهر زیبایی است.
وقتی میدیدم که چطور از کوچکترین اثار باستانی شان حفاظت میکنند و از آن به وسیله توریستها کسب درآمد میکنند حسرت میخوردم
سعی میکنم آنچه دیدم را تیتر وار بنویسم و تفسیر نکنم وگرنه پستم خیلی طولانی میشود:
یکی از چیزهایی که جلب توجه میکرد فراوانی پرچم بود که علاوه بر آنکه در جلوی اماکن عمومی نصب شده بود بسیاری از خانه ها هم از پنجره هایشان آویزان کرده بودند و من برای اولین بار دست فروشی را دیدم که سایزهای مختلف پرچم را میفروخت. مردم بسیار ملی هستند و به ملیتشان اهمیت میدهند.
روزهای آخر سفرمان مصادف بود با ایام مبارک ماه رمضان. همه رستورانها باز بودند و هیچ منعی از این لحاظ وجود نداشت در حالیکه به گفته لیدرهای تور و سوالاتی که از خود مردم میکردند قریب 90 درصد آنها روزه دار هستند. رستورانها برای پاسخ دادن به توریستها و یا افرادی که به هر دلیلی روزه دار نیستند مثل قبل به سرویس دهی مشغول بودند.
من در طول اقامت یک هفته ای در این شهر حتی یک معتاد هم ندیدم. از مردم هم که سوال میکردم میگفتند بسیار کم است. راستش من از هر فرصتی برای تقویت زبان استانبولی استفاده میکردم و چون آذری زبان هستم خیلی خوب میتوانستم ارتباط برقرار کنم و هر بار فرصتی پیش می آمد از اوضاع ترکیه از مردمشان سوال میکردم.
با آنکه شب ورودمان اتوبوسمان در ساعت 2 بامداد ما را به هتلمان میرساند ولی میدیدم که به راحتی زنان در خیابان به تنهایی تردد دارند و کسی مزاحمشان نیست. کلا در طول اقامتم ندیدم که ماشینی به خانمی چراغ بدهد و یا جلوی کسی توقف کند یا بوق بزند.
وقتی میدیدم که چطور از کوچکترین اثار باستانی شان حفاظت میکنند و از آن به وسیله توریستها کسب درآمد میکنند حسرت میخوردم
سعی میکنم آنچه دیدم را تیتر وار بنویسم و تفسیر نکنم وگرنه پستم خیلی طولانی میشود:
یکی از چیزهایی که جلب توجه میکرد فراوانی پرچم بود که علاوه بر آنکه در جلوی اماکن عمومی نصب شده بود بسیاری از خانه ها هم از پنجره هایشان آویزان کرده بودند و من برای اولین بار دست فروشی را دیدم که سایزهای مختلف پرچم را میفروخت. مردم بسیار ملی هستند و به ملیتشان اهمیت میدهند.
روزهای آخر سفرمان مصادف بود با ایام مبارک ماه رمضان. همه رستورانها باز بودند و هیچ منعی از این لحاظ وجود نداشت در حالیکه به گفته لیدرهای تور و سوالاتی که از خود مردم میکردند قریب 90 درصد آنها روزه دار هستند. رستورانها برای پاسخ دادن به توریستها و یا افرادی که به هر دلیلی روزه دار نیستند مثل قبل به سرویس دهی مشغول بودند.
من در طول اقامت یک هفته ای در این شهر حتی یک معتاد هم ندیدم. از مردم هم که سوال میکردم میگفتند بسیار کم است. راستش من از هر فرصتی برای تقویت زبان استانبولی استفاده میکردم و چون آذری زبان هستم خیلی خوب میتوانستم ارتباط برقرار کنم و هر بار فرصتی پیش می آمد از اوضاع ترکیه از مردمشان سوال میکردم.
با آنکه شب ورودمان اتوبوسمان در ساعت 2 بامداد ما را به هتلمان میرساند ولی میدیدم که به راحتی زنان در خیابان به تنهایی تردد دارند و کسی مزاحمشان نیست. کلا در طول اقامتم ندیدم که ماشینی به خانمی چراغ بدهد و یا جلوی کسی توقف کند یا بوق بزند.
راستش را بخواهید چیزی که به عنوان زنان خیابانی در تهران میبینیم اصلا در آنجا وجود نداشت و برای همین زنان و دخترانی که در خیابانها تردد میکنند از امنیت بالایی برخوردار هستند و مزاحمت در خیابان جرم محسوب میشود.
لیدر ما در اتوبوس به دفعات توصیه میکرد که مراقب جیب بر ها و کیف قاپها باشیم. با توجه به حس ششم قوی خانمها در پیدا کردن انواع و اقسام بازارهای محلی و لوکس و ... تقریبا در محلات گوناگونی پیاده روی های کیلومتری داشتیم (معمولا خانمها در زمان خرید نه تنها خسته نمیشوند بلکه متوجه زمان و مسافت هم نمیشوند) و حتی برای یک مورد احساس نا امنی و جیب بری نکردیم و ندیدیم. در حالیکه اینجا در اولین روز بعد از برگشتنمان که به دفترم می آمدم از موتور سوارانی که در پیاده رو میراندند وحشت میکردم که کیفم را نقاپند. ببخشید یادم رفت تفسیر و مقایسه نکنم
اتوبوس و تراموا به قدری تردد را تسهیل کرده است که اصولا نیازی به خودرو سواری نیست. عمده خیابانها ترافیک روان و خلوتی داشتند. پمپهای بنزین تقریبا خالی بودند و عمده خودرو ها دیزلی بودند. جا دارد یاد آوری کنم که مساحت استانبول بیشتر از تهران است و جمعیتش در زمانی که ما آنجا بودیم 17 میلون نفر بود (جمعیت ساکن در شهر)
هنگام بازدید از مساجد تاریخی خانمهای توریست موظف بودند از روسری آبی رنگی که در اختیارشان قرار میگرفت استفاده کنند. در حالیکه همه توریستهای آلمانی و اروپایی و غیر مسلمان به احترام مسجد روسری را در سرشان نگه داشته بودند تنها قشری که بعد از ورود رو سری ها را در دوششان انداخته بودند دختران جوان مسلمان ایرانی بودند. علتش را خودتان بررسی کنید.
به هر حال گفتنی بسیار است. هر دلار برابر با 1.24 لیر جدید ترکیه بود. تقریبا 750 تومان. در آمد یک معلم یا یک کارمند ساده بانک حدود 750 تا 800 لیر است و با این پول میتوانند اجاره بهای 500 لیری و هزینه های عمومی برق و آب و زندگی را بپردازند و حتی پس انداز داشته باشند
پول ایران در مقابل لیر جدید ترکیه ضعیف است. قیمت هر لیتر بنزین تقریبا 1800 تومان و هر بطری یک لیتری آب معدنی 560 تومان بود. به پول خودشان 0.75 لیر بود. وقتی تبدیل میکردم قیمت بسیار گران به نظر میرسید.
برایم جالب بود که رابطه دلار و ریال و درهم امارات و لیر ترکیه تناسبی با هم نداشتند. به نظرم ناشی از قطع ارتباط ارزش ریال با دلار است که دولت با کنترل ارزش دلار این اختلاف را ایجاد کرده است. اصولا یک بطری نیم لیتری اب معدنی در امارات که 250 تومان است باید با قیمت یک بطری نیم لیتری آب معدنی در ترکیه که 370 تومان است و آن هم با یک بطری نیم لیتری آب معدنی در ایران تقریبا برابری کند ولی اینگونه نبود
به هر حال سفر خوبی بود و برای همه شما آنرا آرزو میکنم.
دوستی به نقل از روزنامه همشهری میگفت که خانه ستارخان را در تبریز به منظور ساخت و ساز ویران کرده اند. یادم افتاد که در حتی ساعتهای خانه آتا تورک (رهبر ترکیه که جمهوری ترکیه را شکل داده است) به ساعت فوت او تنظیم شده اند. یا خبرهای مختلفی که از تخریب یا دزدیده شدن آثار باستانی مان در جراید میشنویم
در فرودگاه امام خمینی مدت زیادی منتظر ماندیم تا نوبت تاکسی ما برسد. تاکسی بسیار کم بود و علت هم این بود که بسیاری از ماشینها با کمبود بنزین مواجه بودند و نمیتوانستند به فرودگاه برسند. راننده تاکسی که از شرکت خصوصی بود میگفت شرکت هیچ کاری برایمان نمیکند و میگوید باید برای سرویس بروید در حالیکه بنزین نداریم و آزاد هم خیلی سخت گیرمان می آید!! جهت اطلاع فرودگاه امام خمینی از دو سرویس تاکسی که یکی خصوصی است و یکی دولتی استفاده میکند و هر دو با کمبود تاکسی مواجه بودند.
همشهری هم نوشته بود که کمبود بنزین سرویسهای مدارس خانواده ها را نگران کرده است
یاد پمپ بنزینهای خالی کشور ترکیه ای که حتی یک چاه نفت هم ندارد افتادم. باز یادم رفت قرار نبود در این پست مقایسه کنم وگرنه باید بحث تحریم و ... را هم پیش میکشیدم.
اینکه عوضش ما داریم تحریم میشویم و آنها نه
لیدر ما در اتوبوس به دفعات توصیه میکرد که مراقب جیب بر ها و کیف قاپها باشیم. با توجه به حس ششم قوی خانمها در پیدا کردن انواع و اقسام بازارهای محلی و لوکس و ... تقریبا در محلات گوناگونی پیاده روی های کیلومتری داشتیم (معمولا خانمها در زمان خرید نه تنها خسته نمیشوند بلکه متوجه زمان و مسافت هم نمیشوند) و حتی برای یک مورد احساس نا امنی و جیب بری نکردیم و ندیدیم. در حالیکه اینجا در اولین روز بعد از برگشتنمان که به دفترم می آمدم از موتور سوارانی که در پیاده رو میراندند وحشت میکردم که کیفم را نقاپند. ببخشید یادم رفت تفسیر و مقایسه نکنم
اتوبوس و تراموا به قدری تردد را تسهیل کرده است که اصولا نیازی به خودرو سواری نیست. عمده خیابانها ترافیک روان و خلوتی داشتند. پمپهای بنزین تقریبا خالی بودند و عمده خودرو ها دیزلی بودند. جا دارد یاد آوری کنم که مساحت استانبول بیشتر از تهران است و جمعیتش در زمانی که ما آنجا بودیم 17 میلون نفر بود (جمعیت ساکن در شهر)
هنگام بازدید از مساجد تاریخی خانمهای توریست موظف بودند از روسری آبی رنگی که در اختیارشان قرار میگرفت استفاده کنند. در حالیکه همه توریستهای آلمانی و اروپایی و غیر مسلمان به احترام مسجد روسری را در سرشان نگه داشته بودند تنها قشری که بعد از ورود رو سری ها را در دوششان انداخته بودند دختران جوان مسلمان ایرانی بودند. علتش را خودتان بررسی کنید.
به هر حال گفتنی بسیار است. هر دلار برابر با 1.24 لیر جدید ترکیه بود. تقریبا 750 تومان. در آمد یک معلم یا یک کارمند ساده بانک حدود 750 تا 800 لیر است و با این پول میتوانند اجاره بهای 500 لیری و هزینه های عمومی برق و آب و زندگی را بپردازند و حتی پس انداز داشته باشند
پول ایران در مقابل لیر جدید ترکیه ضعیف است. قیمت هر لیتر بنزین تقریبا 1800 تومان و هر بطری یک لیتری آب معدنی 560 تومان بود. به پول خودشان 0.75 لیر بود. وقتی تبدیل میکردم قیمت بسیار گران به نظر میرسید.
برایم جالب بود که رابطه دلار و ریال و درهم امارات و لیر ترکیه تناسبی با هم نداشتند. به نظرم ناشی از قطع ارتباط ارزش ریال با دلار است که دولت با کنترل ارزش دلار این اختلاف را ایجاد کرده است. اصولا یک بطری نیم لیتری اب معدنی در امارات که 250 تومان است باید با قیمت یک بطری نیم لیتری آب معدنی در ترکیه که 370 تومان است و آن هم با یک بطری نیم لیتری آب معدنی در ایران تقریبا برابری کند ولی اینگونه نبود
به هر حال سفر خوبی بود و برای همه شما آنرا آرزو میکنم.
دوستی به نقل از روزنامه همشهری میگفت که خانه ستارخان را در تبریز به منظور ساخت و ساز ویران کرده اند. یادم افتاد که در حتی ساعتهای خانه آتا تورک (رهبر ترکیه که جمهوری ترکیه را شکل داده است) به ساعت فوت او تنظیم شده اند. یا خبرهای مختلفی که از تخریب یا دزدیده شدن آثار باستانی مان در جراید میشنویم
در فرودگاه امام خمینی مدت زیادی منتظر ماندیم تا نوبت تاکسی ما برسد. تاکسی بسیار کم بود و علت هم این بود که بسیاری از ماشینها با کمبود بنزین مواجه بودند و نمیتوانستند به فرودگاه برسند. راننده تاکسی که از شرکت خصوصی بود میگفت شرکت هیچ کاری برایمان نمیکند و میگوید باید برای سرویس بروید در حالیکه بنزین نداریم و آزاد هم خیلی سخت گیرمان می آید!! جهت اطلاع فرودگاه امام خمینی از دو سرویس تاکسی که یکی خصوصی است و یکی دولتی استفاده میکند و هر دو با کمبود تاکسی مواجه بودند.
همشهری هم نوشته بود که کمبود بنزین سرویسهای مدارس خانواده ها را نگران کرده است
یاد پمپ بنزینهای خالی کشور ترکیه ای که حتی یک چاه نفت هم ندارد افتادم. باز یادم رفت قرار نبود در این پست مقایسه کنم وگرنه باید بحث تحریم و ... را هم پیش میکشیدم.
اینکه عوضش ما داریم تحریم میشویم و آنها نه
۱۳۸۶/۰۶/۲۰
رادان منتخب جشنواره نام و نشان تجاری برتر ایران
دبیرخانه اولین جشنواره نام و نشانهای برتر ایران طی فکسی به ما اعلام نمودند که در ارزیابی های صورت گرفته توسط این جشنواره نام تجاری ما نیز به عنوان نام و نشان برتر انتخاب شده است و از ما میخواستند که پروسس را تکمیل کنیم.
خبرش خیلی خوشحال کننده است ولی راستش تلخی ثبت غیر مجاز دمین ما هنوز آنقدر هست که این خبر نتواند کاممان را شیرین کند.
فعلا که منتظر جواب فیزیک نظری به نامه هستیم تا نسبت به آن جواب مدارکمان را ارئه کنیم و اگر خدا کمک کند آدرس دمین مان را پس بگیریم
امروز عصر عازم ترکیه هستم. میروم بازار آنجا را هم برسی کنم. هم خریدارانش را هم تامین کنندگانش را. بیشتر به عنوان بازار آتی در تجارت خارج از ایران برایم اهمیت دارد.
و البته چون خانوادگی میرویم فکر کنم خانمم فرصت زیادی برایم باقی نگذارد که بتوانم بازاری غیر از بازار مد نظر ایشان را سر بزنم!! به هر حال بازار داریم تا بازار و اصولا هر آنچه خانمها اظهار بفرمایند در اولویت بسیار بالاتری قرار دارد و اطاعت واجب است (مگر جرات داریم در پاسخ مکث کنیم چه برسد به اینکه حتی فکر سرپیچی به سرمان بزند). امیدوارم کار دمین با سرعت انجام شود تا این سفر آرامش خاطری ایجاد کند
خبرش خیلی خوشحال کننده است ولی راستش تلخی ثبت غیر مجاز دمین ما هنوز آنقدر هست که این خبر نتواند کاممان را شیرین کند.
فعلا که منتظر جواب فیزیک نظری به نامه هستیم تا نسبت به آن جواب مدارکمان را ارئه کنیم و اگر خدا کمک کند آدرس دمین مان را پس بگیریم
امروز عصر عازم ترکیه هستم. میروم بازار آنجا را هم برسی کنم. هم خریدارانش را هم تامین کنندگانش را. بیشتر به عنوان بازار آتی در تجارت خارج از ایران برایم اهمیت دارد.
و البته چون خانوادگی میرویم فکر کنم خانمم فرصت زیادی برایم باقی نگذارد که بتوانم بازاری غیر از بازار مد نظر ایشان را سر بزنم!! به هر حال بازار داریم تا بازار و اصولا هر آنچه خانمها اظهار بفرمایند در اولویت بسیار بالاتری قرار دارد و اطاعت واجب است (مگر جرات داریم در پاسخ مکث کنیم چه برسد به اینکه حتی فکر سرپیچی به سرمان بزند). امیدوارم کار دمین با سرعت انجام شود تا این سفر آرامش خاطری ایجاد کند
۱۳۸۶/۰۶/۱۹
دمین شرکتمان فعلا مال ما نیست!!
اتفاق جالبي برايمان افتاده است. درست در زماني که داشتيم سيستمهاي امنيتي فيزيکي شرکت را تقويت ميکرديم با يک نا امني بزرگ ديجيتالي مواجه شديم و آن اينکه دمين شرکتمان توسط سازمان فيزيک نظري مجري دامنه هاي دات آي آر به اشتباه پاک شده و بلافاصله هم توسط شخص ديگري در اصفهان ثبت شده است.!!
تقارن اين دو کار به طور همزمان کمي عجيب است. با اینکه دمین ما 5 ساله بوده ولی بعد از 3 سال آنرا پاک کرده اند. ظاهرا دیتابیس آنها هم دستکاری شده است. فعلا که پيگيرش هستيم تا ببينيم چقدر طول ميکشد.
آن هم درست بعد از بازديد من از نمايشگاه دبي و نياز به از دست ندادن مکاتبات بعد از نمايشگاه.
اميدوارم سايتمان خيلي زود به وضعيت سابق خودش برگردد
چند نفر از دوستان اظهار لطف کردند و با ايميل در خصوص پستي که در باره زيان شرکتها در تعطيلي ها نوشته بودم سوالاتي مطرح کردند که مثلا چرا به ضرر است و ...
در پاسخ به اين بزرگواراني که قبول زحمت فرمودند و برايم ايميل نوشتم عرض کنم که اصولا هزينه هاي شرکتها به دو دسته ثابت و متغير تقسيم ميشود.
هزينه هاي متغير هزينه هايي هستند که به ازاي هر يک واحد محصول يا سرويسي که شرکت انجام ميدهد یا تولید میکند ايجاد ميشود. به عبارتي اگر شرکت هيچ کاري نکند هزينه متغيري هم ندارد و اگر يک محصول توليد کند معادل همان يک محصول هزينه برق و استهلاک دستگاه و ميزان نفر ساعت دستمزد و مواد اوليه هزينه ميبرد و به نوعي همان بهاي تمام شده را محاسبه ميکنند
هزينه ثابت هم هزينه هايي هستند که چه شرکت کار بکند و چه کار نکند بايد بپردازد مثل هزينه اجاره محل يا حقوق کارکنان اداري هزینه برق یخچال یا کامپیوترها و ... که مستقيما در خود محصول تاثيري ندارند ولي کل مجموعه شرکت براي بهتر سرويس دادن به مشتري به آنها نياز دارد
معمولا هم در حسابداري صنعتي محاسباتش اينگونه انجام ميشود که حساب ميکنند در روز چند عدد محصول ميتوان توليد کرد يا چند سرويس و خدمت را ميتوان پاسخ داد و هزينه هاي ثابت را بر آن ميزان تقسيم ميکنند.
تقارن اين دو کار به طور همزمان کمي عجيب است. با اینکه دمین ما 5 ساله بوده ولی بعد از 3 سال آنرا پاک کرده اند. ظاهرا دیتابیس آنها هم دستکاری شده است. فعلا که پيگيرش هستيم تا ببينيم چقدر طول ميکشد.
آن هم درست بعد از بازديد من از نمايشگاه دبي و نياز به از دست ندادن مکاتبات بعد از نمايشگاه.
اميدوارم سايتمان خيلي زود به وضعيت سابق خودش برگردد
چند نفر از دوستان اظهار لطف کردند و با ايميل در خصوص پستي که در باره زيان شرکتها در تعطيلي ها نوشته بودم سوالاتي مطرح کردند که مثلا چرا به ضرر است و ...
در پاسخ به اين بزرگواراني که قبول زحمت فرمودند و برايم ايميل نوشتم عرض کنم که اصولا هزينه هاي شرکتها به دو دسته ثابت و متغير تقسيم ميشود.
هزينه هاي متغير هزينه هايي هستند که به ازاي هر يک واحد محصول يا سرويسي که شرکت انجام ميدهد یا تولید میکند ايجاد ميشود. به عبارتي اگر شرکت هيچ کاري نکند هزينه متغيري هم ندارد و اگر يک محصول توليد کند معادل همان يک محصول هزينه برق و استهلاک دستگاه و ميزان نفر ساعت دستمزد و مواد اوليه هزينه ميبرد و به نوعي همان بهاي تمام شده را محاسبه ميکنند
هزينه ثابت هم هزينه هايي هستند که چه شرکت کار بکند و چه کار نکند بايد بپردازد مثل هزينه اجاره محل يا حقوق کارکنان اداري هزینه برق یخچال یا کامپیوترها و ... که مستقيما در خود محصول تاثيري ندارند ولي کل مجموعه شرکت براي بهتر سرويس دادن به مشتري به آنها نياز دارد
معمولا هم در حسابداري صنعتي محاسباتش اينگونه انجام ميشود که حساب ميکنند در روز چند عدد محصول ميتوان توليد کرد يا چند سرويس و خدمت را ميتوان پاسخ داد و هزينه هاي ثابت را بر آن ميزان تقسيم ميکنند.
اکنون وقتي شرکتي با کاهش یا عدم توليد چه به علت نقص ماشين آلات يا کمبود مواد يا تاخير حضور کارکنان يا تعطيلات مواجه ميشود چون تعداد توليد يا ارائه خدمت در ماه يا سال کم ميشود لذا هزينه هاي ثابت همان ماه یا سال تقسيم شده به تعداد توليد عدد بزرگتري خواهند بود و اين باعث ميشود هزينه هاي توليد و هزینه های شرکت افزایش یابد. در نتيجه بهاي تمام شده بالاتر رود
به عبارتي چون تيراژ و تعداد توليد کمتر ميشود و شرکت مزيت رقابت در قيمت را از دست ميدهد.
در نتيجه علاوه بر آنکه قدرت رقابت شرکت کاسته ميشود شرکت مجبور است هزينه هاي اجاره محل و حقوقها را پرداخت نمايد در حاليکه عملا کاري صورت نگرفته است.
تا جايي که يادم است در وبلاگ به انديش (اگر اشتباه نکنم) ايام کاري و تعطيلات در ايران را محاسبه کرده بود و به عدد تعداد روز کاري 220 يا کمتر از آن رسيده بود. يعني اگر همه تعطيلات را کم ميکرديم از 365 روز سال چيزي در حدود فقط 200 روز کاري داشتيم که البته اگر تعطيل شدن روزهاي بين دو تعطيل (مثلا تعطيل شدن روز پنجشنبه به خاطر مصادف شدن روز چهارشنبه با روز تعطيل) را هم محاسبه کنيم روزهاي کاري به مراتب کمتر خواهند شد.
براي همين هم بهاي تمام شده کالاي ايراني اغلب بالاست ضمن آنکه از ديگر عوامل تاثير گذار در بهاي تمام شده بايد نوسانات نرخ ارز و هزينه هاي بيمه و بين بانکي ناشي از فشارهاي سياسي و عدم تامين به موقع مواد اوليه و افزايش دستوري حقوق و دستمزدها و تحميل شدن هزينه هايي نظير دو ماه عيدي و پاداش و ... (آن طور که من محاسبه کرده ام براي 12 ماه کار هر کارگر چيزي در حدود 16 ماه مجموع حقوق و مزايا پرداخت ميکنيم) را نيز محاسبه کنيم.
بگذريم از اينکه در زمينه تجارت بين المللي نيز به دليل آنکه ما روزهاي پنجشنبه و جمعه را تعطيل هستيم و بقيه کشورهاي شرقي و غربي شنبه و يکشنبه را عملا فرصت تعاملات بين المللي فقط به روزهاي دو شنبه و سه شنبه و چهارشنبه محدود ميگردد. یعنی فقط 3 روز در هفته با دنیا میتوانیم کار کنیم. لازم به ذکر است که امارات تعطيلي پنجشنبه خودش را به شنبه تغيير داده است تا اين فاصله را کم کند.
جلو و عقب شدن ساعتها هم علاوه بر آنکه موجب صرفه جویی در مصرف انرپی میشود بدلیل همزمانی ساعتهای رسمی با دنیا و حفظ اختلاف زمانی نیز موجب میشود فرصت بیشتری برای تعاملات بین المللی داشته باشیم
بیراه نروم.
امیدوارم توضیحات مختصر و احیانا گنگ ناشی از تاثرات از برآورد مسائل ناشی از از دست رفتن دمین مان مفید واقع شده باشد.
۱۳۸۶/۰۶/۱۳
دستاوردهايم از نمايشگاه كاغذ در دبي
با اينكه عصر از سفر برگشتم و خيلي هم خسته هستم ولي چون مطالب پراكنده زيادي در ذهن براي نوشتن دارم كه اگر نمينوشتمشان ديگر شايد حوصله و فرصت نوشتنشان را پيدا نميكردم لذا تا قبل از فردا ميخواهم ماحصل سفر دبي را بنويسم
مطلب واقعا خيلي زياده و نميدونم از كجا شروع كنم.
بهتره با اين عكس شروع كنم: تصوير بلندترين برج دنيا در حال ساخته شدن
هنوز در حال ساخت است و ميگويند همين حالا دارد از بلندترين برج دنيا جلو ميزند. پايه هاي جلوي تصوير هم مربوط به خطوط متروي دبي هستند كه به سرعت در زمين شني دبي در حال پيشروي است
روز اول نمايشگاه و در زمان افتتاح رسمي آنجا بودم. در طول بازديد از غرفه هاي مختلف در آخر به اين جمع بندي رسيدم كه فعلا از داخل ايران نميتوانم يك شركت بين المللي شوم. نه كه نميشود بلكه فعلا من نميتوانم. يعني من در اين فضا به نظرم نميتوانم شركتم را بين المللي كنم (اين را نوشتم تا به شركتهايي كه توانسته اند بر نخورد. به هر حال يا من استثنا هستم و بلد نيستم يا آنها استثنا هستند و توانستند و راه و چاه را بلد بودند).
از همه تلخ تر آنكه (البته منطقشان درست است) دبي را به عنوان مركز تجاري خاور ميانه قبول دارند و حاضر نيستند به ايران حتي نگاهي بياندازند و حتي برخي به طور كاملا علني ميگويند كه چون چشم انداز و افق بلند مدتي در روابط با ايران يا از طريق ايران نميبينند ترجيح ميدهند روي دبي سرمايه گذاري كنند كه ريسك كمتري داشته باشند
بسيار برايم تلخ بود. گرچه قبلا هم اين موضع مشخص بود ولي نه به اين شدت. بسيار سخت است كه با توضيح بيشتري بنويسم. اميدوارم خودتان روي موضوع عميق شويد و مطلب را بگيريد
امارات به مركز تجاري خاور ميانه تبديل شده است و شايد در چند دهه آينده جوامع بين المللي نيازي به مراوده تجاري با ايران نداشته باشند. ايران با همه امكانات فراوان در تامين نيازهاي منطقه ديگر حتي يك بازار جذاب هم براي فروش كالا نخواهد بود (به خاطر روابط ديپلماتيك و فشارهاي ناشي از تحريمهايي كه آغاز شده است) و مفهوم اين جمله بسيار تلخ است و نوشتن چنين چيزي بسيار سخت.
ظاهرا كشورهاي مخالف سخت در تلاش هستند تا اهميت اقتصادي ايران را در جامعه بين الملل كمرنگ تر نمايند و به قولي ايران را در همه زمينه ها دور بزنند و سرمايه گذاري هاي عظيم در امارات و قطر و بحرين و عمان در جنوب و افغانستان و حتي جمهوري آذربايجان در شرق و شمال به نظرم در همين راستا است
ظاهرا قانون جديدي هم براي اعمال فشار بيشتر اقتصادي با محدود كردن روابط تجاري امارات با ايران در شرف تصويب در دولت امارات است. خبرش را در اينجا نيز ميتوانيد بخوانيد.
http://www.econews.ir/main1.asp?a_id=29927
من اميدوارم به همت كارآفرينان ايراني و تلاش دولت هرچه زودتر اين وضعيت تغيير كند. گرچه بعيد ميدانم كارآفرينان به تنهايي كاري از پيش ببرند چون اين دولت است كه ميتواند روابط سياسي و اقتصادي بين الملل كشور را بهبود بخشيده و تنظيم نمايد و تغييرات لازم را اعمال كند
به هر حال تغيير فضاي كسب و كار كار كارآفرين يا يك و يا چند شركت نيست. كار دولت است و به نظرم استارتش در بهبود روابط بين الملل زده ميشود
مجله شماره 35 مواد شيميايي شهريور 86 در صفحه 54 اش مطلبي را از مصاحبه با مدير عامل شركت توسعه صنايع پلاستيك ايران ذكر كرده است با عنواني بسيار گويا " توليد كننده واقعي از همه جا رانده و از همه جا مانده است"
بسياري از غرفه داراني كه حتي ميخواستند روي ايران فكر كنند از مشكل تعاملات بين بانكي گلايه ميكردند. بيشترشان از عدم وجود آينده اي اميدوار كننده براي تجارتشان با ايران ناراحت بودند.
امارات كه فقط يك مرز آبي بسيار كوچك با ما فاصله دارد حتي گلهايش را از هلند وارد ميكند و ما نتوانسته ايم حتي يك قدم كوچك در بازار آنجا حتي براي ميوه و سبزي (گل كه سهل است) ايجاد كنيم.
مطلب واقعا خيلي زياده و نميدونم از كجا شروع كنم.
بهتره با اين عكس شروع كنم: تصوير بلندترين برج دنيا در حال ساخته شدن
هنوز در حال ساخت است و ميگويند همين حالا دارد از بلندترين برج دنيا جلو ميزند. پايه هاي جلوي تصوير هم مربوط به خطوط متروي دبي هستند كه به سرعت در زمين شني دبي در حال پيشروي است
روز اول نمايشگاه و در زمان افتتاح رسمي آنجا بودم. در طول بازديد از غرفه هاي مختلف در آخر به اين جمع بندي رسيدم كه فعلا از داخل ايران نميتوانم يك شركت بين المللي شوم. نه كه نميشود بلكه فعلا من نميتوانم. يعني من در اين فضا به نظرم نميتوانم شركتم را بين المللي كنم (اين را نوشتم تا به شركتهايي كه توانسته اند بر نخورد. به هر حال يا من استثنا هستم و بلد نيستم يا آنها استثنا هستند و توانستند و راه و چاه را بلد بودند).
از همه تلخ تر آنكه (البته منطقشان درست است) دبي را به عنوان مركز تجاري خاور ميانه قبول دارند و حاضر نيستند به ايران حتي نگاهي بياندازند و حتي برخي به طور كاملا علني ميگويند كه چون چشم انداز و افق بلند مدتي در روابط با ايران يا از طريق ايران نميبينند ترجيح ميدهند روي دبي سرمايه گذاري كنند كه ريسك كمتري داشته باشند
بسيار برايم تلخ بود. گرچه قبلا هم اين موضع مشخص بود ولي نه به اين شدت. بسيار سخت است كه با توضيح بيشتري بنويسم. اميدوارم خودتان روي موضوع عميق شويد و مطلب را بگيريد
امارات به مركز تجاري خاور ميانه تبديل شده است و شايد در چند دهه آينده جوامع بين المللي نيازي به مراوده تجاري با ايران نداشته باشند. ايران با همه امكانات فراوان در تامين نيازهاي منطقه ديگر حتي يك بازار جذاب هم براي فروش كالا نخواهد بود (به خاطر روابط ديپلماتيك و فشارهاي ناشي از تحريمهايي كه آغاز شده است) و مفهوم اين جمله بسيار تلخ است و نوشتن چنين چيزي بسيار سخت.
ظاهرا كشورهاي مخالف سخت در تلاش هستند تا اهميت اقتصادي ايران را در جامعه بين الملل كمرنگ تر نمايند و به قولي ايران را در همه زمينه ها دور بزنند و سرمايه گذاري هاي عظيم در امارات و قطر و بحرين و عمان در جنوب و افغانستان و حتي جمهوري آذربايجان در شرق و شمال به نظرم در همين راستا است
ظاهرا قانون جديدي هم براي اعمال فشار بيشتر اقتصادي با محدود كردن روابط تجاري امارات با ايران در شرف تصويب در دولت امارات است. خبرش را در اينجا نيز ميتوانيد بخوانيد.
http://www.econews.ir/main1.asp?a_id=29927
من اميدوارم به همت كارآفرينان ايراني و تلاش دولت هرچه زودتر اين وضعيت تغيير كند. گرچه بعيد ميدانم كارآفرينان به تنهايي كاري از پيش ببرند چون اين دولت است كه ميتواند روابط سياسي و اقتصادي بين الملل كشور را بهبود بخشيده و تنظيم نمايد و تغييرات لازم را اعمال كند
به هر حال تغيير فضاي كسب و كار كار كارآفرين يا يك و يا چند شركت نيست. كار دولت است و به نظرم استارتش در بهبود روابط بين الملل زده ميشود
مجله شماره 35 مواد شيميايي شهريور 86 در صفحه 54 اش مطلبي را از مصاحبه با مدير عامل شركت توسعه صنايع پلاستيك ايران ذكر كرده است با عنواني بسيار گويا " توليد كننده واقعي از همه جا رانده و از همه جا مانده است"
بسياري از غرفه داراني كه حتي ميخواستند روي ايران فكر كنند از مشكل تعاملات بين بانكي گلايه ميكردند. بيشترشان از عدم وجود آينده اي اميدوار كننده براي تجارتشان با ايران ناراحت بودند.
امارات كه فقط يك مرز آبي بسيار كوچك با ما فاصله دارد حتي گلهايش را از هلند وارد ميكند و ما نتوانسته ايم حتي يك قدم كوچك در بازار آنجا حتي براي ميوه و سبزي (گل كه سهل است) ايجاد كنيم.
شايد بد نياشد بدانيد كه سراميكهايي كه در جبل علي توليد ميشوند و بعيد ميدانم حتي از درصد كوچكي از مزايا و امكانات منابع طبيعي كارخانجات ايراني برخوردار باشد محصولاتش تماما به اروپا و مخصوصا ايتاليا و همه منطقه خاور ميانه صادر ميشود و اصلا فروش داخلي ندارد و مديرش ميگفت حيف است كه فرصت ساخت و سازهاي داخل امارات را از دست بدهيم و در فكر ايجاد كارخانه اي با 5 برابر ظرفيت براي پاسخ به نيازهاي داخل امارات بود.
دبي كه كل جمعيتش تازه دارد به يك و نيم ميليون ميرسد (جمع دبي و شارجه نزديك به 2 ميليون نفر است) فقط نزديك به 30 ميليون نفر ساكن غير مقيم دارد (مثل توريست و كارگر و ...)
وقتي در دفتر يكي از تجار آشناي امارات در مورد محصولات ايران صحبت ميكرديم ماجراي يكي از بهترين و با كيفيت ترين محصولات پزشكي ايراني را كه به مراتب از نوع آمريكايي اش بهتر است را شنيدم كه فقط و فقط به صرف ايراني بودنش خريدار ندارد!!! در حاليكه هيچكس در خصوص كيفيتش شكي ندارد ولي مشتري تا نام ايران را ميشنود از خريدش صرف نظر ميكند.
تصور كنيد احوال مرا وقتي كه ميشنيدم ايشان حتي آن كالا را به نصف قيمت پيشنهاد داده و باز هم از خريدش امتناع كرده اند.
اينها حرفهاي بازار گرم كن يك تاجر نيست. مداركش موجود بود.
عامل اصلي اش هم اين است كه هر كسي ميتواند در بازارهاي خارجي دست فروشي كند و نام محصول ايران را بد نام كند و كمتر شركت ايراني قواعد ماركتينگ و حضور موثر در بازار را ميداند و آنها هم كه ميدانند با قوانين متغير نميتوانند برنامه ريزي بلند مدت داشته باشند و باز همين عامل باعث ميشود به منافع كوتاه مدت فكر كنند و شرايط براي محصول ايراني هميني ميشود كه شده است.
با اين اوصاف تصور صادرات كاغذهايمان از ايران را بوسيدم و گذاشتم كنار.
اما حتما روي توليد در خارج از كشور كاغذهايمان براي ورود به بازارهاي بين المللي بطور جدي كار خواهم كرد. با همان نام تجاري و البته بدون درج ساخت ايران!! نمونه هاي واقعي براي اين كار زياد داريم. مثلا كوكا كولا ساخت مشهد. روي صادرات كلاسورهاي بايگاني و زونكنها از ايران هم همزمان فعاليت خواهم كرد. شايد از طريق فعاليت در دبي بتوان مشكلات صادرات زونكن از ايران را هم دور زد و كالاي ساخت ايران را بتوانم به آنجا برسانم
پس از بررسي هاي ابتدايي و اگر نتايج مطالعات اوليه مثبت بود شايد لازم باشد يك ماه يا دو ماه مستقيما در بازار آنجا باشم و كارها را برنامه ريزي كرده و از نزديك پيگيري كنم.
اگر جواب خوبي گرفتم كار را با نيروي بيشتري در آنجا دنبال خواهم كرد و اگر هم نتيجه نگرفتم فكر ديگري ميكنم
در هر حال بايد در بازار بين المللي فعاليتم را شروع كنم. چه بهتر كه با برند خودمان غير مستقيم هم كه شده مجبورشان كنم از كالايي با نام تجاري ايراني (نه لزوما ساخت ايران) با احترام ياد كنند. حداقل محصولات شركت ما بايد اينگونه باشند.
ميخنديد؟
حالا ميبينيم
اشتراک در:
پستها (Atom)