۱۳۸۶/۰۳/۰۹

تاثير تغييرات نرخ بهره بر سرمايه گذاري

در مباحث مديريتي و بخصوص مباحث مالي يكي از پارامترهايي كه در زمان تصميم گيري براي سرمايه گذاري مورد محاسبه قرار ميگيرد Net Present Value (NPV) يا ارزش آتي پول فعلي است
در اين محاسبات كه فرمول ساده اي هم دارد يك سرمايه گذار يا حتي خود شما ميتوانيد محاسبه كنيد كه مثلا با نرخ 15% سود بانكي اين ميزان پولي كه امروز در دست داريد 2 سال بعد چقدر مي ارزد يا اينكه براي اينكه در 30 سال بعد ماهيانه 200 هزار تومان دريافتي داشته باشيد از امروز بايد هر ماه چقدر در بانك پس انداز كنيد كه با نرخ مثلا 15% سود بانكي مجموع پس انداز شما به ميزاني برسد كه بعد از 30 سال سود ماهيانه اش 200 هزار تومان شود (چيزي مثل حقوق بازنشستگي كه در حق بيمه و بطور ماهيانه پس انداز به سازمان تامين اجتماعي پرداخت ميشود)
يا مثلا يك سرمايه گذار با اين روش محاسبه ميكند كه اگر شركت هواپيمايي تاسيس كند بيشتر سود ميكند يا حمل و نقل هليكوتري. پل بزند بهتر است يا بيمارستان بسازد؟ و امثال آن زياد است
يكي از مهمترين پارامترهايي كه در اين فرمول گنجانده ميشود نرخ سود بانكي است
سرمايه گذار سود عايدي خودش را با شرايطي كه اگر اين پول را در بانك پس انداز ميكرد و سود ميگرفت ميسنجد و پروژه هاي سرمايه گذاري اش را اولويت بندي نموده و انتخاب ميكند
اينكه نرخ بهره الان 12% است خوب است يا اگر 15 % باشد گرچه مهم است ولي مهمتر از آن روند تغييرات و ثبات رويه است.

يك سرمايه گذار زماني كه بر اساس نرخي سود سرمايه گذاري اش را محاسبه نموده است تغيير ناگهاني و يك شبه اين نرخ برابر است با تغيير نتايج محاسباتي كه مفهوم آن اين است كه با اين نرخ بهره نبايد شركت حمل و نقل هواپيمايي تاسيس كرد بلكه بايد رفت سراغ خطوط كشتي راني و اين يعني اينكه سرمايه گذار اصل و فرع سرمايه اش به خطر افتاد
همين تغييرات ناگهاني در جذب سرمايه هاي خارجي نيز اثر بسيار شديدتري خواهد گذاشت چرا كه همين محاسبات با دقت و وسواس بيشتري به دلايل برخي تحريمها و شرايط خاص اقتصادي ايران نيز صورت ميگيرد و هر نوع بي انظباطي اقتصادي سرمايه گذاري هاي خارجي را با ريسك بالاتري مواجه خواهد نمود.
هر تصميمي هر چقدر هم كه خوب باشد نبايد يك شبه پياده شود بلكه بايد به تدرج و آرام آرام و با مطالعه تاثيراتش بر روندهاي گذشته و روندهاي آتي صورت گيرد و يك دوره مشخصي بايد براي آن در نظر گرفت كه مثلا تا پايان سال فلان اين شرايط برقرار است و حتي از سال فلان به بعد اين تغييرات به اين ميزان صورت خواهد گرفت
برقرار نمودن چنين نظمي بخصوص در تصميم گيري هاي كلان اقتصادي فضاي تصميم گيري را ملايم نموده و ريسكهاي اقتصادي را كاهش ميدهد و فضاي كسب و كار با سرعت بيشتري بهبود يافته و موجب رونق اقتصادي چه در محيط داخلي و چه در روابط تجاري اقتصادي بين المللي خواهد گرديد.
يكي از دوستانم امروز به نقل از آقاي رئيس جمهور نقل ميكردند كه نرخ سود بانكها به سپرده ها تغيير نخواهد كرد بلكه فقط نرخ بهره وامهاي اعطايي كاهش يافته است كه باز من متوجه نشدم
با وجودي كه اصولا نيز قرار نيست و نبايد سوبسيدي به اين كار اختصاص يابد اين كسري پولي كه بانكها بايد به مردم بپردازند از كجا تامين خواهد شد ولي آنچه مسلم است در اولين فيدبكها بازار اوراق مشاركت با نرخ 15% و يا سودي كه خودرو سازها با نرخ 17% به خريداران انصرافي پرداخت ميكنند بانكها از پول خالي شوند

۱۳۸۶/۰۳/۰۷

بركناري دو مدير جنگل باني

در روزنامه همشهري امروز اين خبر را كه با تيتري در صفحه اول جلب توجه ميكرد خواندم:
"درپي مقاومت مديركل منابع طبيعي استان گيلان و معاون حفاظت و امور اراضي سازمان جنگل‌ها و مراتع در برابر واگذاري و تخريب 120 هكتار از اراضي جنگلي استان گيلان براي گسترش شهرك صنعتي، وزير جهاد كشاورزي دستور عزل هر دو نفر آنها را صادر كرد."

خبر كامل را خودتان در اينجا http://www.hamshahri.org/News/?id=23999 بخوانيد

فكر نميكنم لازم باشد اظهار نظر كنم

۱۳۸۶/۰۳/۰۵

فرمان كاهش نرخ سود بانكي


عكس:دنياي اقتصاد- احمد نادري
همايش سياست‌هاي پولي ديروز با حضور وزير اقتصاد و مقامات پولي در تهران گشايش يافت

اين خبر موقعي اعلام شد كه وزير اموراقتصادي، رييس كل بانك مركزي و ساير مقامات پولي به همايش سالانه بانك مركزي رفته بودند كه مهم‌ترين سمينار علمي در خصوص سياست‌هاي پولي در ايران است. به گفته خبرنگاران، اظهارات تلويحي وزير و رييس كل قبل از اعلام خبر صدور فرمان، حاكي از اين بود كه رييس‌جمهور از اصرار خود براي كاهش نرخ بهره فعلا منصرف شده است.

آنچه در روزنامه دنياي اقتصاد درج شده بود براي اداي حق مطلب كافي بود
خودتان بخوانيد:

فرمان كاهش نرخ سود بانكي
باور كنيد كينز مرده است
"بلاي آشكار كاهش دستوري نرخ بهره بدون لحاظ كردن نرخ تورم، اين است كه انگيزه سپرده‌گذاري در بانك‌ها كاهش و برعكس شوق وام گرفتن افزايش مي‌يابد.
اين وضع به افزايش نقدينگي، افزايش تقاضاي خريد در فقدان توليد و به تبع اين دو، افزايش تورم مي‌انجامد. بلاي پنهان كاهش نرخ بهره رسمي كه از اولي خطرناك‌تر است، اين است كه فاصله نرخ بهره رسمي و نرخ بهره واقعي بيشتر مي‌شود و ميل طبيعي افراد براي رسيدن به وام كم بهره نوعي رانت ايجاد مي‌كند كه نتيجه قهري آن فساد اداري و دستكاري در داد و ستد آزاد مردم است."
به هر حال هر دليلي كه وجود داشته به نظرم نبايد مشمول بانكهاي خصوصي ميشد چون بانكهاي خصوصي حق دارند بر اساس بازار عرضه و تقاضا و شرايط رقابتي نرخهاي خود را خودشان تعيين كنند.

۱۳۸۶/۰۳/۰۱

منتظر تغيير قيمت هستيم

تقريبا همه كارهاي محصول جديد براي ورود به بخش ديگري از بازار را انجام داده ام و منتظرم كه ببينم با تغيير نرخ بنزين هزينه هاي حمل و نقل چه تغييري خواهد داشت تا بعدا مجبور نشويم ليست قيمت جديدي را ارائه كنيم.

تاكتيكي كه بكار گرفته ام را قبلا تجربه كرده ام. ارائه محصولي در رده درجه 2 كه بهتر از درجه يك رقبا باشد و در عين حال به گرد محصول درجه يك خودمان هم نرسد.
تصميم دارم در بازار كاغذهاي كامپيوتر محصولي در سطح محصولات رقبا و با قيمتي مشابه ولي با كمي ارزش افزوده بيشتر براي مشتري ارائه دهم. با اين كار علاوه بر آنكه خود شروع كننده جنگ قيمتها نميشوم شايد باعث تحريك ديگر رقبا شود كه آنها احتمالا دست به آن بزنند و از طرفي ديگر نيز سهم قابل توجهي از فروش در آن بخش بازار را شايد جذب نام تجاري رادان كنم
در صحبتهاي مختلفي كه با برخي از فروشندگان داشتم به نظر ميرسد رشد خوبي در فروش داشته باشيم گرچه حاشيه سودمان بسيار پايين خواهد آمد ولي در بخش ديگري از بازار نيز حضور خواهيم داشت و اميدوارم تصميمم براي هدف گذاري اين بازار جديد به خوبي جواب دهد. متاسفانه ماههاي آينده ماههاي كم فروشي هستند و نميتوانم روي فيدبكي كه از بازار خواهم گرفت حساب كنم
ولي چون ميخواهم خبر رساني آن را به طور مستقيم انجام دهم بايد منتظر تغييرات احتمالي قيمتها ناشي از تغيير قيمت بنزين باشم تا دوباره كاري نشود. منتظرم تا در گرماگرم تغييرات قيمت همه شركتها حركت را آغاز كنم

پس از جلسه اي كه براي متقاعد شدنم! براي پيوستن به شركتي كه در حال ارزيابي پيوستن يا نپيوستن به آنها با مدير عامل آن شركت در دفترم داشتم، تصوير روشن تري از اهداف آن شركت را بدست آوردم كه چالشهايي را در من ايجاد نموده است و فكر ميكنم فعاليتهايش برايم تازگي دارد و مورد مشابهي در ايران نداشته است كه بتوانم تصويري را در ذهنم شكل دهم و از طرفي اين فعاليت را فرصتي ميبينم براي ارزيابي توانايي خودم در ايجاد و خلق سيستم و تجربه اي جديد در شرايطي كه به شدت فعاليتش تحت تاثير ساختار اقتصادي فعلي ضربه پذير است.
به هر حال كسي نيستم كه هر مديري بتواند تحملم كند و البته آنها هم انصافا فعلا با ناز من بازي ميكنند و هر مسئله اي را به خودم واگذار ميكنند تا هر طور دوست دارم حلش كنم. فعلا تا هفته آينده كه جلسه اي براي ارزيابي بيشتر خواهد بود بايد ليست خودم از منافع و مضرات پيوستنم به آنها را كاملتر كنم. اين كار در نوع خودش برايم هم فرصت است و هم تهديد.

در اين ميان انجمن مديريت ايران هم طي تماسي ارتباط مرا با مدير عامل يكي از شركتهاي پگاه در يكي از شهرها برقرار كرد و طي مذاكره تلفني قرار شد در مرحله اي روشهاي قيمت گذاري را به صورت اختصاصي برايشان ارائه كنم و در نشستي نيز مشكلات قيمت گذاري آنها را مروري كنيم و اگر لازم بود در فاز بعدي براي قيمت گذاري و به احتمال قوي برنامه ماركتينگ محصولي را كه نتوانسته سهم قابل توجهي در بازار داشته باشد قرارهاي مشاوره اي تنظيم كنيم
مطالعات كيسهاي مختلف واقعا بهترين فرصت براي افزايش دانش و معلومات من بوده است

سوال سركار خانم قبادي دغدغه من نيز بوده است ولي من شخصا به اين نتيجه رسيدم كه هيچ چيزي نبايد همه چيز را تحت تاثير قرار دهد. گرچه عمل كردن به آن سخت است

۱۳۸۶/۰۲/۲۷

آسيب ديدن سازمان مديريت صنعتي از طوفانهاي اخير

اين چند روزه در بسياري از شهرهاي تهران به طور ناگهاني جو عوض ميشه و هوا شديدا طوفاني ميشه كه حتي يك نفر بر اثر سقوط درخت در نياوران كشته شد و چند ماشين و منزل آسيب ديدند

دانكشده سازمان مديريت صنعتي هم از اين قاعده مثتثني نبود.
همانطور كه در تصوير زير ميبينيد ديوار دو تا از كلاسهاي 101 و 201 كه از شبكه آهني و پنجره ساخته شده بود بر اثر اين طوفان از جا كنده شده و بر روي 3 خودرو افتاد و همه آنها را له كرد


البته اين عكس بعد از انتقال خودرو ها برداشته شده است

يكي از چيزهايي كه اين جور طوفانها به مسئولين نشان ميدهند اين است كه شهري مثل تهران ابدا آمادگي هيچگونه بحراني را ندارد.
وقتي نمايشگاهي در جايي برگزار ميشود كل ترافيك به دليل اينكه ترافيك بخشي دچار اختلال است و رانندگان به سمت مسيرهاي ديگر سوق پيدا ميكنند دچار اختلال ميشود

اميدوارم خداوند به اين مردم رحم كند و از گزند همه بلاهااز جمله زلزله در امان بمانند

۱۳۸۶/۰۲/۲۳

رفتن يا نرفتن

دومين سمينار آموزشي تفكر سيستمي در سازمانها كه با همكاري انجمن مديريت ايران برگزار گرديد ظاهرا با استقبال خوبي مواجه شده بود و براي همين نيز انجمن مديريت ايران ناچار شد برخي از افراد را به دوره بعدي كه قرار است در اواخر تير ماه برگزار شود منتقل نمايد و من از اين بابت از اين بزرگواران عذر خواهي ميكنم و اميدوارم در دوره سوم از شرمندگي آنها در بيايم

در حاليكه هنوز اولين دوره 4 روزه آموزشي روشهاي قيمت گذاري فروش در انجمن مديريت ايران برگزار نشده است ديروز از دفتر دوره هاي كوتاه مدت سازمان مديريت صنعتي براي تنظيم برنامه جهت برگزاري اين دوره در آنجا تماس گرفتند و قرار شد اين دوره در 8 جلسه در تابستان امسال در برنامه آموزشي آنجا گنجانده شود. هنوز اطلاعات دقيقتري از شهريه ها و ... ندارم كه البته به محض مشخص شدن آن از طريق همينجا يا سايتم به اطلاعتان خواهد رسيد ولي از هم اكنون نيز ميتوانيد براي دوره هايي كه توسط انجمن مديريت ايران برگزار خواهد شد از طريق سايت به آدرس http://learning.mojahedi.ir ثبت نام كنيد

تبادل دانش و به چالش كشيده شدن دانش اندكم در اين دوره ها و سمينارهاي آموزشي يكي از بهترين انگيزه هايي است كه مرا وادار به ادامه ميكند چرا كه همواره سوالات جديدتري از طرف افرادي كه نگاههاي جديدتري به مسائل مطرح شده دارند مطرح ميشوند و اين مسئله فوق العاده تاثير مثبت در جهت ايجاد نياز به يادگيري بيشتر و مطالعه جوانب ديگر در من ايجاد ميكند و براي همين سعي ميكنم اكثر سمينارها و دوره هاي آموزشي كه برگزار ميكنم در راستاي مطالب مورد علاقه ام و مباحثي كه نياز دارم در آنها متعالي تر شوم باشد

اين آگهي زيبا مرا ياد مطلبي انداخت كه چون قصد دارم بعدها از اين وبلاگ براي يادآوري آنچه گذشته است استفاده كنم اينجا با حفظ امانت درج ميكنم


Advertised Brand: O Estado de São Paulo Newspaper >> Advert Title: Organogram >> Translation of Headline to English: Where do you fit in? >> Advertising Agency (Name, City, Country): Talent Publicidade, São Paulo, Brazil >> Agency Website: www.talent.com.br >> Creative Director: João Livi / Leo Macias >> Art Director: Gustavo Nardini >> Copywriter: Pedro Pedreira >> Photographer: Ricardo Barcellos >>

مثلي هست كه ميگويد به پشت سرت نگاه كن تا ببين از خودت چه بر جاي گذاشته اي

سرور عزيزي از من دعوت نموده اند تا به گروه بزرگ آنان بپيوندم و يكي از پستهاي مديريت ارشد سيستمها يا مديريت ارشد بازاريابي آنجا را بر عهده بگيرم
تصميم گيري دشواري است چون بايد شركتم را رهبري كنم نه مديريت و فقط در محدوده زماني كه در اختيارم است برنامه ريزي هاي آن را انجام دهم و تمام امورات اجرايي و مديريتي را به كاركنان بسپارم.
البته از اين لحاظ تا زماني كه مطمئن هستم برنامه هاي استراتژي بخصوص استراتژي هاي بازاريابي اش مطابق ميل من تنظيم و طراحي ميشود نگراني خاصي ندارم. چون قرار است فعلا خودم اين كار را انجام دهم و نميتوانم كلا شركت را فراموش كنم.
چون هم اينكه شركت يك شبه و مفت و مسلم به اينجا كه اتفاقا امسال 10 ساله هم ميشود نرسيده است و از طرفي نير فكر ميكنم به قول بورسي ها يا مالي چي ها نبايد همه نخم مرغهايم را در يك سبد بگذارم

اين بزرگوار بهمن كمك ميكنند تا بهتر تصميم بگيرم (يعني وسوسه و اصرار ميكنند كه به آنان بپيوندم!!)
من هم هنوز در حال سبك و سنگين كردن جوانب مختلف اين امر هستم

به هر حال همانگونه كه در سمينار تفكر سيستمي عرض كردم آينده را امروز با تصميماتي كه ميگيريم ميسازيم.
يكي از حسنهاي اين اتفاق كسب تجربه فعاليت در كسب و كاري با اندازه بسيار بزرگ و در سطح بين المللي است كه توان مديريت و رهبري در يك سايز بسيار بزرگ را ميطلبد. اين مسئله خودش به تنهايي وسوسه كننده است چون به هر حال بر اساس شناختي كه از خودم و توانايي هاي خودم دارم هنوز اعتماد به نفسم بالاست و فكر ميكنم تجربه بسيار ارزنده اي برايم خواهد بود و بدم نمي آيد توانايي و دانش نداشته خودم را در اين وادي نيز محك بزنم
بايد باز هم فكر كنم. شايد هنوز همه جوانب را نديده ام.

ضمنا اگر هنوز در خصوص كتاب و اثري كه ميخواهيد كتابش كنيد تصميم نگرفته ايد يكبار ديگر اين پست را بخوانيد

۱۳۸۶/۰۲/۲۱

گروه هاي غير رسمي و مديران سازمانها

گروه را بدينگونه تعريف كرده اند: دو يا چند نفر كه رابطه متقابل با يكديگر دارند، گرد هم مي آيند تا به هدفهاي خاصي برسند. گروه به صورت رسمي يا غير رسمي است.
منظور از گروه رسمي همان ساختار سازماني است كه در آن گروههاي كار و نوع كارهايي كه بايد انجام گردد و به آن شرح وظايف ميگويند مشخص شده است. در گروههاي رسمي رفتار فرد و گروه مشخص شده و مسيري را كه بايد براي دستيابي به هدفهاي سازمان پيمود تعيين گرديده است.
بر عكس آن گروههاي غير رسمي است كه به سازمانهاي غير رسمي نيز ناميده ميشوند و به صورت مجموعه هاي بدون ساختار بوده و سازماندهي نشده اند. اين گروهها در محيطهاي كاري تشكيل ميشوند و واكنش طبيعي در برابر نيازهايي است كه در سايه تماسهاي اجتماعي به وجود مي آيد.
ميتوان گروهها را به چهار دسته حاكم، تخصصي، ذي نفع و دوستي تفكيك كرد
گروههاي دوستي و ذينفع از جمله تشكيلات غير رسمي است.
نمودار سازماني گروه حاكم را تعيين ميكند. اين گروه بر زيردستان تحميل ميشوند و آنان بايد بصورت مستقيم گزارش كار خود را به مدير بدهند.
گروههاي تخصصي كه در سازمان به وجود مي آيند از افرادي تشكيل ميشوند كه كه در صدد انجام كاري بر مي آيند ولي مرز يا محدوده گروههاي تخصصي به سلسله مراتب اخترارات سازمان محدود نميگردد و افرادي را از بخشها و دواير مختلف سازمان در بر ميگيرد.

گروههاي غير رسمي وظيفه اي مهم بر عهده دارند تا نيازهاي اجتماعي اعضاء تامين شود و به سبب تعامل و روابط متقابل كه در سايه همكاري نزديك اعضا به وجود مي آيد اين گروها با هم به تفريح ميروند و به صورت گروهي ناهار صرف ميكنند و ساعتهاي بيكاري را با هم ميگذرانند
به هيچ دليل منحصر به فردي نميتوان تشكيل گروه را توجيه كرد و بيشتر افراد به چندين گروه تعلق دارند.
از عمده دلايلي كه باعث ميشود افراد به گروهها بپيوندند ميتوان به نياز به امنيت،‌ كسب حيثيت و احترام از گروه، احساس ارزش شخصي (مناعت)، وابستگي جهت رفع نيازهاي اجتماعي و رابطه آرامش بخش با ساير اعضاء، قدرت (انچه به تنهايي دست نمي آيد از طريق گروه ميسر است) و تامين هدف اشاره نمود
در گروهها افراد نقشهاي مختلفي را ايفا ميكنند و با توجه به عوامل محيطي نقشهاي مختلفي را مي آموزند و هر كسي ميتواند با توجه شرايط يا تقاضاي خاصي به سرعت تغيير موضع داده و نقش جديدي را بر عهده گيرد.
از آنجايي كه مدير با كاركنان سرو كار دارد آگاهي از نقشهاي مختلف افراد در گروهها به او كمك ميكند تا تشخيص دهد در هر زمان در چه گروهي قرار ميگيرد و از وي انتظار چه نوع رفتاري ميرود. داشتن چنين ديدگاهي غالبا به او كمك ميكند تا بتواند به صورتي دقيقتر رفتار كاركنان را پيش بيني كند و در ارتباط با شيوه رفتار آنان ، در شرايط مختلف تصميمات لازم را بگيرد
براي مديران اين موضوع اهميت دارد كه به اعضاي گروه توجه كنند زيرا واقعيت اين است كه رفتار گروه مجموع رفتار افراد را تشكيل نميدهد. گروه داراي ابعاد يا ويژگيهاي ديگري است كه به بيش از مجموع رفتار اعضا ميرد و رفتار اعضا را تغيير ميدهد. تحقيقات هاثورن و تحقيقا اش مثالهاي بارز اين نوع رفتارها و تاثيرات آن هستند.
به عنوان مثال يك خانم نقشهاي مختلفي ايفا ميكند و به صورت همزمان به عنوان خانم خانه دار، مادر فرزندان، همسر، عضو يك موسسه خيريه و كارمند اداره است بنابر اين شناخت رفتار و نقشهاي گوناگوني كه امكان دارد يك نفر ايفا كند براي مديريت اهميت زيادي دارد
يك مدير ميتواند به شيوه هاي زير در هنچارهاي گروه اثر بگذارد و در آنها تغييراتي بدهد :
- به صورت روشنو آشكار نوع رفتار مطلوب را ابراز نمايد
- به صورت منظم رفتارهاي مورد نظر و برتر را تقويت نمايد
- براي رفتارهاي مطلوب و قابل قبول پاداشهايي در نظر بگيرد

آيا مدير بايد خواستار انسجام گروه گردد؟ پاسخ به شرط وجود نوعي هماهنگي كه بايد بين هدهاي گروه و سازمان وجود داشته باشد مثبت است
مدير بايد اهداف گروهها و سازمان را يكي كند تا انسجام در سطح بالا عملكرد سازمان را بهبود بخشد.
اگر مدير از پديده اي به نام نقصان پذيري گروه استفاده كند ميتواند بر كار گروه اثرات زيادي بگذارد. گاهي مديران از مجموعه كارهاي گروه استفاده ميكنند و بدان وسيله ميكوشند تا روحيه فردي را بالا ببرند. آمديران ميكوشند تا هر كاري كه انجام شده است را به حساب فردي مشخص بگذارند و بدين وسيله باعث تقويت روحيه و رفتار وي گردند. در جايي كه مدير بدينگونه عمل نميكند بايد زيان حاصل از تشكيل گروه با سودي كه از طريق جلب رضايت كارگر به دست مي آيد را مقايسه كند
اگر اعضاي گروه متوجه شوند كه سازمان در دادن مقام به آنها مساوات را رعايت ننموده است به دليل توجه بيشتر اعضا به مسئله نابرابري باعث ميگردند سازمان به هدفهاي خود نرسد.
هنگامي كه در سازمان از اين بابت رعايت عدل و انصاف نشود مدير با اعضاي گروه روبرو است كه تلاش ميكنند سازمان را از اين لحاظ سرزنش و حتي تنبيه نمايند و بر روي اعضاي كه مقامات بالاتر را كسب نموده اند فشار مي آورند و يا به گونه اي ديگر كم كاري ميكنند.
هيچ مديري نميتواند گروه را كنترل نمايد چون اساس براي خروج از كنترلهاي رسمي ايجاد شده است ولي همانگونه كه اشاره شد مدير ميتواند كاملا بر گروهها تاثير گذاشته و آنها را هدايت كند تا با اهداف سازماني هم سو شوند
اين مسئله به قدري اهميت دارد كه ميتوان گفت مديريت به جاي اينكه تمركزش بر كاركنان باشد باشد بايد بر رفتار گروههاي درون سازمان و رفتار آنها بپردازد و آنها را به سمت هم جهت شدن با اهداف سازماني سوق داده و به پيوند دادن اهداف سازماني با اهداف اين گروهها تمركز نمايد

۱۳۸۶/۰۲/۱۷

آنكس كه نداند و نداند كه نداند

آنكس كه نداند و نداند كه نداند
در جهل مركب ابدالدهر بماند
آنكس كه نداند و بداند كه نداند
لنگان خرك خويش به منزل برساند
آنكس كه بداند و نداند كه بداند
بيدار کنیدش كه بس خفته نماند
آنكس كه بداند و بداند كه بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند


هيچ شرحي نتوانستم بنويسم. خود شعر بسيار عميق است

۱۳۸۶/۰۲/۱۱

ادغام مديريت مهمترين بند ادغام شركتها

چند روز پيش ديداري با يكي از مديران عامل شركتهاي رقيب داشتم. اين شركت در كاغذهاي رول فاكس قوي تر از خيلي هاي ديگر است و قدمت زيادي نيز دارد و عليرغم اينكه سرمايه گذاري زيادي نيز در كاغذ كامپيوتر داشته اند ولي با اختلاف قابل توجهي در سهم بازار با ما فاصله دارند
پيشنهادشان آن بود كه با هم كار كنيم تا در هر دو بازار رول فاكس و كاغذ كامپيوتر سهم بازار مشتركي را ايجاد كنيم. خلاصه صحبتهاي اوليه به اينجا منجر شد كه آنها در دل رادان ادغام شوند، انبارشان به انبار رادان منتقل شود و دفتر رادان به عنوان دفتر مركزي فروش انتخاب شود و كاركناني كه توسط رادان قابل جذب است جذب شده و بقيه را مرخص كنند. 25% سهم شركتشان را نيز به من منتقل ميكردند.
از اين موضوع خوشحال بودم. اولا بدليل اينكه رادان به جايگاهي رسيده است كه شركت قوي تري ميخواهد در آن ادغام شود دوما شركت از لحاظ سرمايه قوي تر ميشود و سهم بازار بيشتري به صورت آماده به سهم نام تجاري رادان افزوده ميشود و تيم قوي تري در رادان شكل ميگرفت.
ولي در جلسه بعدي كه با مديران آنجا داشتم متوجه شدم كه علت اصلي عدم توانايي آنها در كسب سهم بيشتر بازار ضعف مديريت است. عليرغم آنكه به من ميگفتند فروش از شما و به توليد فكر نكن متوجه شدم كه متاسفانه حتي توانايي ارائه قيمت دقيق براي محصول توليد شده را نيز ندارند.
به آنها گفتم كه براي اينكه اين همكاري ادامه پيدا كند لازم است من از بيخ و بن شركت شما را اصلاح كنم و با سيستم مديريت من پيش برويم كه چون بيشتر مديران سهامداران هستند قطعا با توجه به اينكه تمايل دارند از روي دلسوزي گوشه اي از كار را بگيرند، مخالف بركناري خواهند بود و از طرفي من نيز نميتوانم اينگونه كار كنم. مدير كارخانه اي كه در اصل سركارگر است چگونه ميتواند نام مدير كارخانه رادان را يدك بكشد؟
از طرفي از شراكت با اين شركا كمي دچار شبهه شدم. به قولي ترجيح دادم سري را كه درد نميكند دستمال نبندم.
پيشنهاد من فقط ميتوانست اين باشد كه به صورت قرار دادي و بدون شراكت با هم كار كنيم و توليداتشان را به من بفروشند و من هم به نرخ خودم و به روش خودم آنها را به بازار عرضه كنم و هيچ شراكتي از لحاظ مادي با هم نداشته باشيم كه باز به دليل مشكلات مديريتي به خصوص در توليد و كارخانه آنها فكر نميكنم بتوانم در بازار روي توليد به موقع آنها حساب باز كنم.
در هر حال هر چقدر سبك و سنگين ميكنم ميبينم باز كفه ترازو به ضرر اين همكاري مشترك سنگيني ميكند. براي همين قيد اين همكاري را خواهم زد. ولي خوشحال ميشوم اگر از نقطه نظرات شما خوانندگان عزيز نيز بهره مند شوم.

توليد بدون سيستم فروش قوي و سيستم فروش بدون توليد منظم و قوي به هيچ وجه موفق نميشوند.
فروش بر روي ستونهاي توليد استوار است. يك فروشنده بايد بتواند از كيفيت محصول، زمان تحويل، نحوه تحويل و همه آنچه كه به فيزيك كالا مربوط ميشود مطمئن باشد تا بتواند با خريدار در خصوص شرايط فروش مذاكره كند و يا در بازار با رقبا مقابله كند.
هر چقدر هم سيستم فروش قوي باشد اگر نتواند به طور منظم سفارشات را پاسخ دهد و يا مشخصات محصولات فروخته شده با خواسته مشتري برابري نكند نه تنها كاري از پيش نميبرد بلكه نابود خواهد شد. كه البته همه شما به خوبي با اين منطق آشنا هستيد و نيازي به ديتيل نيست.
و همه اينها به مديريت داراي دانش و تجربه نيازمند است. مشاركت تجاري و يا ادغام شركتها به چند نوع تقسيم ميشوند كه مصطلح ترين آنها Jointventure استكه البته سعي خواهم كرد در فرصتي به اين نوع همكاري هاي بين شركتي بپردازم و چند سطر توضيحات مختصر بنويسم
به نظر من ادغام مديريتي يكي از الزامات اصلي در ادغام شراكتهاي تجاري است و بند بسيار مهمي است كه شركتهايي كه ميخواهند با يكديگر همكاري مشتركي را ايجاد نمايند يا در هم ادغام شوند بايد رعايت كرده و مورد توجه قرار دهند.
مسئله اصلي صرفا تمركز مديريت و رهبري نيست بلكه ايجاد هم نوايي است. مثل يك اركستر. مدير ارشد هر نوع اشتراك تجاري اگر نتواند در بين مجموعه اجزاي سازمان جديد هم نوايي و هماهنگي ايجاد نمايد در نهايت با مشكل بزرگتري مواجه خواهد شد كه حتي بقاي يكايك سازمانهايي كه با هم مشاركت كرده اند را از بين خواهد برد.
مثالهاي زيادي از مشاركتها و ادغامهاي موفق و ناموفق در دنياي واقعي تجاري را شاهد بوده ايم.
اميدوارم بتوانم به زودي مفصل در در اين خصوص بنويسم