امتحان اولين درس دوره اينترنتي مديريت استراتژيك رو كه توسط سازمان مديريت صنعتي برگزار ميشه رو امروز دادم. از 5 سوال 4 نمره اي يكي رو غلط زدم شدم 16. سوالها همه انگليسي است تجربه جديدي هستش. من خيلي راضي هستم بخصوص كه وقت رو بايد در طول هفته خودت كنترل كني. هر هفته يك درس ارائه ميشه و هفته بعد امتحانش هم بصورت اينترنتي انجام ميشه.
تنها چيزي كه به نظرم نقص داره عدم ارتباط خوب بين شاگردان هستش. اونطوري كه بايد با هم در تعامل نيستند. من به زور و با سوالاي خودم دارم اين ارتباط رو برقرار ميكنم. ضمنا به نظرم دليلي براي انگليسي بودن سوالها وجود نداره. حالا شايدم چون انگليسي من خوب نيست اين بهونه رو ميارم. نميدونم چرا استاد به زبان انگليسي با ما مكاتبه ميكنه. همه دروسي كه توي سي دي قرار داره به زبان فارسي هستش. سي دي هم شامل چند فايل صوتي و متني هستش كه براي هر درس بطور مجزا قرار گرفته. خيلي خوب طراحي شده. فقط اسلايدها از رنگ زمينه دلچسبي برخوردار نيستند و زود خسته ميكنه. ولي در كل خيلي جالبه به تجربه كردنش مي ارزه. اميدوارم برسم خوب ادامه بدم. 20 هفته طول خواهد كشيد. الان تو هفته دوم هستيم.
فردا اولين محموله كلاسورهاي بايگاني ما به سراسر كشور ارسال ميشه. انبارمون خالي ميشه. از حالا به اين فكر افتادم كه براي سفارشات تعداد بيشتر بايد چيكار كنيم. عملا احساس كردم كه چقدر سرعت توليد و ذخيره موجودي مهم هستش.
در مورد ماشين آلاتي كه ميخواستم بسازم و قبلا صحبتش رو كرده بودم اقدامات اوليه رو شروع كردم. بازار خيلي بزرگي در پيش داريم . سهم كيك خودم كه چيزي نيست ولي اگر بخوام واقعا تو بازار ديده بشم بايد خيلي بيشتر از اينها سرمايه در گردش داشته باشم. اگر همه چيز خوب پيش بره نبايد مشكلي داشته باشيم و حلقه گردش ارزش و پول بايد خوب بچرخه.
اميدوارم خدا خودش كمكم كنه. توان من محدوده. بيش از امكاناتم و بيش از توانايي پرسنلم و تجهيزات و فضايي كه در اختيار دارم نميتونم كاري بكنم.
قيمتهامون رو خيلي رقابتي كرديم و حاشيه سودمون كمه ولي بايد بيشتر از اينها پول دار باشم تا اون حركتي رو كه نياز دارم انجام بدم.
فعلا كه ببينيم چي برامون پيش مياد. همه عوامل در كنترل ما نيستند.
يه جايي ميخوندم كه نوشته بود: زندگي يعني حل كردن مشكلات
يه جايي هم نوشته بود: خداوند نعمت بزرگي كه به آدمها داده است اينست كه از شنيدن سكوت عاجزند و از اين رو است كه همه آسوده و خوش زندگي مي كنند. چقدر نشنيدن ها و نديدن ها و ندانستن ها و نشناختن ها و نفهميدن ها هستند كه به اين مردم آسايش و خوشبختي بخشيده اند و اين نيز يكي از آنهاست . - شريعتي
گاه نوشته ها و نیز بازنشر خودکار از کانال تلگرامی @AlirezaMojahedi تجارت الکترونیکی
کسب و کار اینترنتی، مدیریت کسب و کار و رهبری
۱۳۸۴/۰۴/۰۷
۱۳۸۴/۰۴/۰۵
كلاسورهاي بايگاني رادان عرضه شد
شركت رادان تحرير با ارائه انواع كاغذهاي اداري در سالهاي اخير با بهترين كيفيت با استفاده از مديريت نوين و تكنولوژي بالا توانست به افتخارات بزرگي در اين راه دست پيدا كند.
اين امر ميسر نبوده است مگر به لطف پروردگار متعال و توجهات هميشگي شما مشتريان عزيزي كه همواره به محصولاتمان اطمينان داشته ايد
اينك با توجه به نيازهاي شما عزيزان اين شركت پس از مدتها مطالعه و بررسي و تلفيق آن با تجارت بدست آمده و راهنمايي هاي شما سروران گرامي اقدام به توليد انواع كلاسورهاي بايگاني با كيفيت در خور شما سروران گرامي نموده است.
ـ بهترين بدنه مناسب براي آب و هواي متغير كشور علاوه بر افزايش عمر كلاسورهاي رادان امكان استفاده از آنها را در نقاط مختلف كشور پهناورمان فراهم مي آورد
ـ بهترين رنگ و بهترين كيفيت مقوا جهت پوشش سطح كلاسورهاي بايگاني به منظور افزايش عمر كلاسورها و علاوه بر افزايش عمر زونكنها موجب ميشود اختلاف طيف رنگ در خريدهاي مختلف از بين برود
ـ استفاده از جديدترين متد توليد كلاسورها به منظور افزايش مقاومت در مقابل گرما و رطوبت
ـ قفل مرغوب خارجي و قطعات فلزي آبکاري شده مرغوب
ـ بسته بندي جديد و متمايز كلاسورهاي رادان ضمن كاهش قابل توجه هزينه هاي حمل و نقل و انبارداري از صدمه و آسيب ديدن اين محصولات در هنگام حمل و نقل نيز به طرز قابل توجهي جلوگيري مينمايد
ـ تجربيات ما در پياده سازي و استقرار نظام مديريت كيفيت به ما كمك نمود تا كلاسور رادان اولين كلاسوري باشد تحت نظام مديريت كيفيت ايزو 2000-9001 توليد شده و عرضه گردد.
ـ در سايزهاي استاندارد و مطابق با ابعاد اروپايي (کلاسورهاي قفل و ابعاد سايز آمريکايي بنابر سفارش قابل توليد است)
ـ در بسته بندي 20 عددي جديد که علاوه بر کاهش هزينه هاي حمل و نقل و عدم اشغال فضاي بيش از حد انبارها در مقابل در برابر نور، رطوبت، دوده و غبار جهت نگهداري طولاني مدت مقاوم است
بدليل سيستمهاي مدرن چاپ روي كلاسور ، قابليت توليد كلاسور با آرم و طرح شركت شمابه راحتي وجود دارد
مطمئن هستيم كه مهر تاييد شما همچنان زينت بخش اين محصول جديد ما خواهد بود
۱۳۸۴/۰۴/۰۴
آزمون سازمان مديريت صنعتي
ديروز صبج آزمون ورودي MBA سازمان مديريت صنعتي شروع شد.
من كلا راضي بودم و فكر ميكنم خيلي خوب جواب دادم. سوالها آسان هم نبودند ولي به نظرم سوالها خيلي درست تنظيم شده بودند و دقيقا مهارت و تجربه رو بررسي ميكرد. مثل آزمون سراسري سوالها براي حذف كردن نبودند بلكه براي انتخاب كردن بودند.
يك چيز خيلي مهم برگه اي بود كه از ما سوال ميكرد هدفمون از انتخاب اين رشته چيه و چه انتظاراتي داريم.
نتايج 10 روز ديگه معلوم ميشه. بعد از اون يك مصاجبه خواهيم اشت. يكي از شركت كنندگان پارسال از مصاحبه رد شده بود و ميگفت مصاحبه اش همش از آمار و ارقامي بود كه او اطلاعي نداشته و همين موجب رد شدنش شده.
جالبتر از همه اين بود كه يكي از خوانندگان وبلاگ من آقاي براتي من رو از روي قيافه شناخته بود و من از ديدن او خيلي خوشحال شدم. بر حسب اتفاق كنار هم نشسته بوديم.
بهر حال من هم مثل بقيه اميدوارم قبول بشم :)
يك خبر هم شنيدم كه ميگفتند دانشگاه علم و صنعت با دريافت مبلغ يك ميليون و 800 هزار تومان در هر ترم ثبت نام ميكنه. كنكور هم نداره و شما ميرين مثل دانشگاه پيام نور پول ميدين و يك ترم ميخونين اگر قبول شدين ميرين بقيه رو ميخونين.
گفتم خبر بدم اونايي كه حاضرن اين هزينه رو پرداخت كنند استفاده كنند
چيز زيادي تو ذهنم هست كه مجال نوشتنش نيست. برم به كارا برسم كه وقتم خيلي كمه.
محصولمون امروز فكر كنم بسته بنديش تموم بشه و شايد فردا برخي از قابليتهايش را بريتان بنويسم
يه چيزي كه خيلي مهمه اينه يادم باشه و براتون از چاپ بنويسم.
راستي خيلي ها از من ميپرسن كه شركتم چيه. لينكش تو اين جا هست به هر حال اسم شركتم رادان تحريره و محصولاتش با نام تجاري ثبت شده رادان به بازار عرضه ميشوند. آدرسش هم اينه :
www.radan.ir
خواستين سر بزنين و من رو از كم و كسريهاش مطلع كنيد
من كلا راضي بودم و فكر ميكنم خيلي خوب جواب دادم. سوالها آسان هم نبودند ولي به نظرم سوالها خيلي درست تنظيم شده بودند و دقيقا مهارت و تجربه رو بررسي ميكرد. مثل آزمون سراسري سوالها براي حذف كردن نبودند بلكه براي انتخاب كردن بودند.
يك چيز خيلي مهم برگه اي بود كه از ما سوال ميكرد هدفمون از انتخاب اين رشته چيه و چه انتظاراتي داريم.
نتايج 10 روز ديگه معلوم ميشه. بعد از اون يك مصاجبه خواهيم اشت. يكي از شركت كنندگان پارسال از مصاحبه رد شده بود و ميگفت مصاحبه اش همش از آمار و ارقامي بود كه او اطلاعي نداشته و همين موجب رد شدنش شده.
جالبتر از همه اين بود كه يكي از خوانندگان وبلاگ من آقاي براتي من رو از روي قيافه شناخته بود و من از ديدن او خيلي خوشحال شدم. بر حسب اتفاق كنار هم نشسته بوديم.
بهر حال من هم مثل بقيه اميدوارم قبول بشم :)
يك خبر هم شنيدم كه ميگفتند دانشگاه علم و صنعت با دريافت مبلغ يك ميليون و 800 هزار تومان در هر ترم ثبت نام ميكنه. كنكور هم نداره و شما ميرين مثل دانشگاه پيام نور پول ميدين و يك ترم ميخونين اگر قبول شدين ميرين بقيه رو ميخونين.
گفتم خبر بدم اونايي كه حاضرن اين هزينه رو پرداخت كنند استفاده كنند
چيز زيادي تو ذهنم هست كه مجال نوشتنش نيست. برم به كارا برسم كه وقتم خيلي كمه.
محصولمون امروز فكر كنم بسته بنديش تموم بشه و شايد فردا برخي از قابليتهايش را بريتان بنويسم
يه چيزي كه خيلي مهمه اينه يادم باشه و براتون از چاپ بنويسم.
راستي خيلي ها از من ميپرسن كه شركتم چيه. لينكش تو اين جا هست به هر حال اسم شركتم رادان تحريره و محصولاتش با نام تجاري ثبت شده رادان به بازار عرضه ميشوند. آدرسش هم اينه :
www.radan.ir
خواستين سر بزنين و من رو از كم و كسريهاش مطلع كنيد
۱۳۸۴/۰۳/۳۱
سهم بازار MarketShare
خیلی خسته ام. کاش پول بیشتری داشتم و کارها سرعت میگرفت.
خسته کننده تر از همه اینه که کارمندان زبده ای نداشته باشی. یک مدیر مالی خیلی قوی لازم دارم. مسلط به حسابداری صنعتی و با قابلیت مدیریت و ذکاوت.
امروز با مدیر روابط عمومی عملکردش رو ارزیابی میکردیم.خستگی ام را خیلی کاهش داد. واقعا خوشحالم که چنین افراد توانمندی در شرکت دارم. به امثال او احتیاج دارم. صادق و با بصیرت کافی. بصیرت خیلی مهمه. اینکه مسیرت رو خوب ببینی و بدونی که داری کجا میری.
خیلی کارها هست که باید انجام بدم.
کمبود پول ، وقت و جا و از همه مهمتر جای خالی افرادی که بتوانند در سایر زمینه ها کمکم کنند خسته ام کرده. شما یک تنه به همه اینها نمیرسید. کارهای اجرایی وقت رو از شما که تصمیم گیرنده هستید میگیره و باید تا جایی که امکان داره ذهن خودتون رو با کارهای مختلف اجرایی درگیر نکنید و آنها را به افراد لایقی بسپارید که بهتر و متمرکز تر به انجام برسانند.
قدر چنین جواهراتی را بدانید که سرمایه اصلی شرکت هستند
امروز خبر خوبی از دو تا از شهرها به دستم رسید که سهم بازار ما را افزایش خواهد داد.
برای همین منظور لازم دیدم کمی از سهم بازار برایتان بنویسم.
خیلی ها فکر میکنند که سهم بازر مثل قطعه ای از یک کیک است که آن را بازار مینامند. اینکه سهم شما از بازار چقدر هست یعنی اینکه چقدر از این کیک مال شماست.
مثلا اگر در بازار ایران شما تولید کننده کامپیوتر هستید و در سال 1000 دستگاه کامپیوتر در ایران به فروش میره اگر فروش شما 100 واحد باشه یعنی 10 درصد از بازار در دست شماست و بقیه در دست سایر شرکتها
ولی این فقط یک بعد قضیه است. چرا که بازار در حال رشد است و سال بعد شاید به جای 1000 نفر 1200 نفر کامپیوتر بخرند. اگر فروش شما به 120 واحد نرسد سهم شما از بازار دیگر 10 درصد نیست.
علاوه بر آن ممکن است سال بعد دیگر همین افرادی که الان مشتری شما هستند به سمت رقبای شما جذب شوند و به عبارتی رقبا از قطعه کیک شما بردارند و روی کیک خودشان بگذارند.
پس همانگونه که میبینید برای اینکه سهم بازار خود را حفظ کنید باید تمام تلاش خود را بکنید تا با یک سیستم روابط عمومی قوی همه مشتریان فعلی تان را حفظ کنید تا مبادا حتی به محصول جانشین دیگری فکر کنند و همزمان تلاش کنید تا مشتریانی را که به دلایلی از شما دور شده اند را دوباره جذب کنید و حتی مشتریانی را که ممکن است در آینده تبدیل به مشتری شما شوند را به عنوان پتانسیل شناسایی کنید.
اگر اینگونه عمل کنید تازه موفق شده اید تا سرعت کاهش سهم بازار خود را کم کنید!!!
برای حفظ سهم بازار باید همواره به دنبال مشتریان بالقوه باشید و با ایجاد نیاز در آنها مصرف کالایتان را افزایش دهید. مثلا ممکن است هیچ وقت به فکر یک هتل دار نرسد که با کامپیوتر کارهایش را بهتر انجام دهد و اگر بتوانید بازاری برای محصولتان در میان هتل داران بسازید در آن صورت توانسته اید همگام با توسعه بازار سهم خود را افزایش دهید تا بدینوسیله تازه در جای خود یعنی همان سهم 10 درصد به ایستید. حتما این جمله را که میگوید با تمام توان میدوم تا در جای خود درجا بزنم را شنیده اید. این هم یکی از کاربردهای این جمله
در خصوص درصد سهم بازار کافی است تصور کنید که بخواهید در یک بازار 10 میلیون واحدی فقط یک درصد افزایش سهم داشته باشید. ببینید که چقدر باید برنامه ریزی و تلاش و تخصیص منابع صورت گیرد تا این امکان را بیابید در سال 100 هزار واحد بیشتر بفروشید.
متاسفانه کمتر شرکت ایرانی از میزان سهم بازار خود مطلع است برای همین هم غرق شدنها بی سرو صدا صورت میگیرد. چون کسی چیزی نمیبیند!
یکی از صدها دغدغه فکری اصلی مدیران و رهبران شرکتها نظارت بر عملکرد رقبا و بررسی دقیق سهم بازار است. هر گونه عمل نسنجیده ممکن است باعث شود تا کیک شما زمین بیفتد و نتوانید همان تکه کوچک را هم نوش جان کنید
یک بار یکی از کارگرانم به من گفت که خوش به حاتان که کارتان راحت است و فقط مینشینید و فکر میکنید یا قدم میزنید!!
من موقع فکر کردن بیشتر قدم میزنم تا اینکه بنشینم
به هر حال امیدوارم توانسته باشم سهم بازار را برایتان تشریح کنم.
من از کلنجار رفتن با بازار خیلی خوشم می آید. گرچه به دلیل برخی محدودیتها خستگیم زیاد میشود ولی بدون محدودیت هرگز نمیتوان احساس پیروزی را چشید.
امروز قطعه کیک دیگری بر روی نوک چنگالم گیر کرد و من از این بابت خیلی خوشحالم
خسته کننده تر از همه اینه که کارمندان زبده ای نداشته باشی. یک مدیر مالی خیلی قوی لازم دارم. مسلط به حسابداری صنعتی و با قابلیت مدیریت و ذکاوت.
امروز با مدیر روابط عمومی عملکردش رو ارزیابی میکردیم.خستگی ام را خیلی کاهش داد. واقعا خوشحالم که چنین افراد توانمندی در شرکت دارم. به امثال او احتیاج دارم. صادق و با بصیرت کافی. بصیرت خیلی مهمه. اینکه مسیرت رو خوب ببینی و بدونی که داری کجا میری.
خیلی کارها هست که باید انجام بدم.
کمبود پول ، وقت و جا و از همه مهمتر جای خالی افرادی که بتوانند در سایر زمینه ها کمکم کنند خسته ام کرده. شما یک تنه به همه اینها نمیرسید. کارهای اجرایی وقت رو از شما که تصمیم گیرنده هستید میگیره و باید تا جایی که امکان داره ذهن خودتون رو با کارهای مختلف اجرایی درگیر نکنید و آنها را به افراد لایقی بسپارید که بهتر و متمرکز تر به انجام برسانند.
قدر چنین جواهراتی را بدانید که سرمایه اصلی شرکت هستند
امروز خبر خوبی از دو تا از شهرها به دستم رسید که سهم بازار ما را افزایش خواهد داد.
برای همین منظور لازم دیدم کمی از سهم بازار برایتان بنویسم.
خیلی ها فکر میکنند که سهم بازر مثل قطعه ای از یک کیک است که آن را بازار مینامند. اینکه سهم شما از بازار چقدر هست یعنی اینکه چقدر از این کیک مال شماست.
مثلا اگر در بازار ایران شما تولید کننده کامپیوتر هستید و در سال 1000 دستگاه کامپیوتر در ایران به فروش میره اگر فروش شما 100 واحد باشه یعنی 10 درصد از بازار در دست شماست و بقیه در دست سایر شرکتها
ولی این فقط یک بعد قضیه است. چرا که بازار در حال رشد است و سال بعد شاید به جای 1000 نفر 1200 نفر کامپیوتر بخرند. اگر فروش شما به 120 واحد نرسد سهم شما از بازار دیگر 10 درصد نیست.
علاوه بر آن ممکن است سال بعد دیگر همین افرادی که الان مشتری شما هستند به سمت رقبای شما جذب شوند و به عبارتی رقبا از قطعه کیک شما بردارند و روی کیک خودشان بگذارند.
پس همانگونه که میبینید برای اینکه سهم بازار خود را حفظ کنید باید تمام تلاش خود را بکنید تا با یک سیستم روابط عمومی قوی همه مشتریان فعلی تان را حفظ کنید تا مبادا حتی به محصول جانشین دیگری فکر کنند و همزمان تلاش کنید تا مشتریانی را که به دلایلی از شما دور شده اند را دوباره جذب کنید و حتی مشتریانی را که ممکن است در آینده تبدیل به مشتری شما شوند را به عنوان پتانسیل شناسایی کنید.
اگر اینگونه عمل کنید تازه موفق شده اید تا سرعت کاهش سهم بازار خود را کم کنید!!!
برای حفظ سهم بازار باید همواره به دنبال مشتریان بالقوه باشید و با ایجاد نیاز در آنها مصرف کالایتان را افزایش دهید. مثلا ممکن است هیچ وقت به فکر یک هتل دار نرسد که با کامپیوتر کارهایش را بهتر انجام دهد و اگر بتوانید بازاری برای محصولتان در میان هتل داران بسازید در آن صورت توانسته اید همگام با توسعه بازار سهم خود را افزایش دهید تا بدینوسیله تازه در جای خود یعنی همان سهم 10 درصد به ایستید. حتما این جمله را که میگوید با تمام توان میدوم تا در جای خود درجا بزنم را شنیده اید. این هم یکی از کاربردهای این جمله
در خصوص درصد سهم بازار کافی است تصور کنید که بخواهید در یک بازار 10 میلیون واحدی فقط یک درصد افزایش سهم داشته باشید. ببینید که چقدر باید برنامه ریزی و تلاش و تخصیص منابع صورت گیرد تا این امکان را بیابید در سال 100 هزار واحد بیشتر بفروشید.
متاسفانه کمتر شرکت ایرانی از میزان سهم بازار خود مطلع است برای همین هم غرق شدنها بی سرو صدا صورت میگیرد. چون کسی چیزی نمیبیند!
یکی از صدها دغدغه فکری اصلی مدیران و رهبران شرکتها نظارت بر عملکرد رقبا و بررسی دقیق سهم بازار است. هر گونه عمل نسنجیده ممکن است باعث شود تا کیک شما زمین بیفتد و نتوانید همان تکه کوچک را هم نوش جان کنید
یک بار یکی از کارگرانم به من گفت که خوش به حاتان که کارتان راحت است و فقط مینشینید و فکر میکنید یا قدم میزنید!!
من موقع فکر کردن بیشتر قدم میزنم تا اینکه بنشینم
به هر حال امیدوارم توانسته باشم سهم بازار را برایتان تشریح کنم.
من از کلنجار رفتن با بازار خیلی خوشم می آید. گرچه به دلیل برخی محدودیتها خستگیم زیاد میشود ولی بدون محدودیت هرگز نمیتوان احساس پیروزی را چشید.
امروز قطعه کیک دیگری بر روی نوک چنگالم گیر کرد و من از این بابت خیلی خوشحالم
۱۳۸۴/۰۳/۲۸
تامين كننده خوب
کمی تغییرات باید در فضای کاری بدیم. جامون تنگ هستش. این محصول جدید داره مراحل نهایی اولین بسته بندی رو سپری میکنه. شاید تا دو سه روز دیگه رسما بتونیم عرضه اون رو آغاز کنیم.
بسته بندی خیلی مهمه
در خصوص بسته بندی برایتان خواهم نوشت. چیزهایی هست که باید بگم تا اگر کار بسته بندی برای محصولی رو میخواهید شروع کنید در نظر داشته باشید
متاسفانه یکی از تامین کنندگان اشتباهی رو انجام داد که نزدیک بود در اولین عرضه محصول ما و به عبارتی اولین محصولی که پشت ویرینها قرار میگیره به اشتباه جای درجه یک و دو با هم تداخل کنه و با توجه به تفاوت کیفیت مشتری گیج بشه که چی به چیه و چه بسا برای همیشه از سبد خرید او خارج بشیم که خوشبختانه در همان ابتدا متوجه شدیم
با توجه به حجم بالای کالاهایی که اشتباها علامت گذاری شده بودند راحت سه روز مهم رو از دست دادیم
واقعا اینکه تامین کنندگان شما زبان شما را بفهمند به چیزی فراتر از قرارداد و زبانهای مختلف رایج کشور احتیاج دارید. باید حتما و حتما از زور پول و تعهدات سخت مالی استفاده کنید تا حواسشان جمع شود
این توصیه را جدی بگیرید
به هر حال کار دیگه ای از دستمان بر نمی آمد. از طرفی کارتنهای دیگه ای رو لازم داشتیم که بلافاصله توسط کارتن ساز ما تامین شد. شاید تنها تامین کننده ای که واقعا به سرعت نسبت به خواسته های ما عکس العمل نشون میده همین کارتن ساز هستش. واقعا ازشون ممنونیم
راستی داشت یادم میرفت امروز دوره اینترنتی مدیریت استراتژیک توسط سازمان مدیریت صنعتی شروع شد. 20 هفته باید تلاش کنیم تا خوب یاد بگیریم. دوره بسیار جامعی است. امیدوارم کمک کنه بهتر عمل کنم
بسته بندی خیلی مهمه
در خصوص بسته بندی برایتان خواهم نوشت. چیزهایی هست که باید بگم تا اگر کار بسته بندی برای محصولی رو میخواهید شروع کنید در نظر داشته باشید
متاسفانه یکی از تامین کنندگان اشتباهی رو انجام داد که نزدیک بود در اولین عرضه محصول ما و به عبارتی اولین محصولی که پشت ویرینها قرار میگیره به اشتباه جای درجه یک و دو با هم تداخل کنه و با توجه به تفاوت کیفیت مشتری گیج بشه که چی به چیه و چه بسا برای همیشه از سبد خرید او خارج بشیم که خوشبختانه در همان ابتدا متوجه شدیم
با توجه به حجم بالای کالاهایی که اشتباها علامت گذاری شده بودند راحت سه روز مهم رو از دست دادیم
واقعا اینکه تامین کنندگان شما زبان شما را بفهمند به چیزی فراتر از قرارداد و زبانهای مختلف رایج کشور احتیاج دارید. باید حتما و حتما از زور پول و تعهدات سخت مالی استفاده کنید تا حواسشان جمع شود
این توصیه را جدی بگیرید
به هر حال کار دیگه ای از دستمان بر نمی آمد. از طرفی کارتنهای دیگه ای رو لازم داشتیم که بلافاصله توسط کارتن ساز ما تامین شد. شاید تنها تامین کننده ای که واقعا به سرعت نسبت به خواسته های ما عکس العمل نشون میده همین کارتن ساز هستش. واقعا ازشون ممنونیم
راستی داشت یادم میرفت امروز دوره اینترنتی مدیریت استراتژیک توسط سازمان مدیریت صنعتی شروع شد. 20 هفته باید تلاش کنیم تا خوب یاد بگیریم. دوره بسیار جامعی است. امیدوارم کمک کنه بهتر عمل کنم
۱۳۸۴/۰۳/۲۲
در يك نگاه L/C و Incoterms
يك معماي بين المللي هست كه هنوز حل نشده. اونم اينه كه مرغ اول به دنيا اومد يا تخم مرغ؟
عين اين معما تو دنياي تجارت هم هست.
بالاخره اول بايد پول پرداخت بشه يا كالا تحويل بشه؟
با توجه به اينكه هيچ كدوم از دو طرف معامله به هم اعتماد ندارند معامله در سطح بين المللي بسيار سخت به نظر ميرسه.
ولي تو دنياي تجارت اين معما حل شده.
در يك معامله دو چيز بايد منتقل بشه يكي كالا و ديگري پول.
براي جابجايي و انتقال هر كدام اتاق بازرگاني بين المللي و سازمان بانكهاي سوئيس مجموعه قوانيني رو وضع كردند كه الان در سرتاسر دنيا مورد استفاده قرار ميگيره و بسياري از سو تفاهمات و سو تعبيرها را از ميان برده است.
در مورد انتقال كالا از خريدار به فروشنده اتاق بازرگاني بين المللي (ICC - International Chamber of Commerce) مجموعه قوانيني رو منتشر كرد به نام INCOTERMS كه آخرين بازنگري اون در سال 2000 صورت گرفت و اسناد الكترونيكي هم در اون گنجانده شد.
اينكو ترمز قواعد رسمي اتاق بازرگاني بين المللي است كه براي تفسير اصطلاحات تجاري بكار ميرود و متشكل از مجموعه شرايط مختلفي است كه عموما در معاملات صورت ميگيرد و براي جلوگيري از تفاسير مختلف تمام جزئيات و مسئوليتها و وظايف هر يك از خريدار يا فروشنده به طور جداگانه نوشته شده و تمامي روشهاي حمل و تحويل كالا در آن گنجانده شده است.
ديگر لازم نيست در قراردادها تمامي مسئوليتها و وظايف فروشنده و خريدار را قيد كنيم بلكه كافي است بنويسيم كه اين معامله بصورت مثلا CIF خواهد بود.
اين يعني كه به اينكوترمز اشاره ميكنيم و هر آنچه در آن كتاب در خصوص وظايف و مسئوليتهاي خريدار و فروشنده در شزايط CIF نوشته شده مورد توافق خريدار و فروشنده است
براي اينكه اهميت اين تفاسير بيشتر برايتان روشن شود مثال ميزنم. مثلا در FOB نوشته شده است كه كالا بايد در روي عرشه تحويل شود. حالا اگر زماني كه جرثقيل در حين انتقال كالا در زماني كه نزديك است كالا به زمين برسد پاره شود و كالا آسيب ببيند آيا فروشنده كالا را تحويل داده است و مسئوليتي ندارد يا خير؟ خب شايد بگيم كه به هر حال كالا سالم به عرشه نرسيده و طرف خريدار هم بگه به من مربوط نيست و ... قائله بالا بگيره. ولي در اينكو ترمز در تشريح FOB نوشته شده است كه " تحويل كالا روي عرشه كشتي به اين معناست كه فروشنده تحويل كالا را در هنگامي به انجام ميرساند كه كالا در بندر بارگيري تعيين شده ، از لبه كشتي عبور كند. به عبارتي خريدار از اين لحظه به بعد بايد كليه مخارج كالا و خطرهاي از ميان رفتن يا آسيب ديدن آن را تقبل كند" به همين راحتي. با اين حساب اگر جرثقبل هم از بالا كالا را رها ميكرد باز كالا تحويل شده منظور ميگردد.
مي بينيد چقدر كارها راحت شده؟
و اما چيز ديگري كه بايد انتقال يابد پول است. قانوني به نام UCP-500 به معناي قوانين متحد الشكل اعتبارات اسنادي اين مشكل را رفع كرده است. امروزه با L/C (Letter of Credit) يا همان اعتبارات اسنادي نگراني خريدار و فروشنده برطرف شده است. روش كار اينطور است كه بعد از عقد قرار داد خريدار به بانكي در شهر خود (مثلا بانك افغانا در كابل افغانستان) مراجعه ميكند و قرار داد را به بانك ارائه ميكند و از بانك ميخواهد اعتباري را براي فروشنده گشايش نمايد. بانك معادل ارزش معامله از او وجه نقد يا اسناد مالي يا وثيقه دريافت ميكند.
سپس بانك حريدار با بانك فروشنده (مثلا بانك ملي ايران شعبه خيابان فلان) تماس ميگيرد و به بانك اعلام ميكند آقاي خريداري طبق اسنادي كه در پيوست تقديم ميشود از آقاي فروشنده اي كه در بانك شما حساب دارد خريد كرده است. ما اين انتقال وجه را تاييد ميكنيم و پول پيش ماست.
بانك آقاي فروشنده هم ميدونه كه بايد چكار كنه. به آقاي فروشنده ميگه آقاي خريدار پولت رو جور كرده. وقتي كالا رو تحويل دادي مداركت رو بيار پولت رو بگير.
فروشنده هم ميره كالا رو ميسازه و بسته بندي ميكنه و طبق شرايط تحويل ، اون رو تحويل حمل كننده ميده. بعد مدارك مربوط به اينكه كالا طبق قرارداد تحويل شده و ليست كالاهاي ارسالي و گزارش بازرسي كالا (اگر خريدار خواسته باشه) و بيمه نامه (اگر خريدار خواسته باشه) رو به بانك تحويل ميده. بانك هم اونا رو با شرايط قرارداد مقايسه ميكنه و بعد به بانك خريدار ارسال ميكنه.
بانك خريدار مدارك رو به خريدار ميده كه تاييد كنه. معمولا اگر همه چيز درست باشه تاييد شدنش قطعي هستش و نميتونه الكي بهانه بياد و تاييد نكنه. بعد از تاييد خريدار پول از طريق سيستم سويفت به حساب بانك فروشنده پرداخت ميشه (در اصل دو كشور همديگر رو بدهكار و بستانكار ميكنند و در عمل پولي جا به جا نميشه چون عموما اين انتقالات بر اساس اعتبارات بين المللي است كه بين كشورها وجود دارد - مثلا وقتي ايران به افغانستان 2 ميليون دلار وام ميده در اصل پول نميده و بخشي اش رو اعتبار ميده تا بتونه از ايران خريد كنه) بعد از اين كه بانك فروشنده تاييد رو دريافت كرد وجه به حساب فروشنده واريز ميشه. همه اينها در عرض حداكثر دو هفته انجام ميشه.
با اين حساب ميبينيم كه عملا معامله بين المللي براي ما ايراني ها خيلي امن تر هستش. خبري كه قبلا هم بهتون داده بودم اين بود كه بانك صنعت و معدن اقدام به ايجاد اعتبارات اسنادي ريالي داخلي كرده. يعني حتي در داخل كشور ميتونيم از اين سيستم استفاده كنيم و ديگه كسي پول كس ديگه رو نميخوره يا دچار تاخير در دريافت نميشيم. البته اگر اين سيسام خوب توزيع بشه و خوب هم استقبال بشه.
عين اين معما تو دنياي تجارت هم هست.
بالاخره اول بايد پول پرداخت بشه يا كالا تحويل بشه؟
با توجه به اينكه هيچ كدوم از دو طرف معامله به هم اعتماد ندارند معامله در سطح بين المللي بسيار سخت به نظر ميرسه.
ولي تو دنياي تجارت اين معما حل شده.
در يك معامله دو چيز بايد منتقل بشه يكي كالا و ديگري پول.
براي جابجايي و انتقال هر كدام اتاق بازرگاني بين المللي و سازمان بانكهاي سوئيس مجموعه قوانيني رو وضع كردند كه الان در سرتاسر دنيا مورد استفاده قرار ميگيره و بسياري از سو تفاهمات و سو تعبيرها را از ميان برده است.
در مورد انتقال كالا از خريدار به فروشنده اتاق بازرگاني بين المللي (ICC - International Chamber of Commerce) مجموعه قوانيني رو منتشر كرد به نام INCOTERMS كه آخرين بازنگري اون در سال 2000 صورت گرفت و اسناد الكترونيكي هم در اون گنجانده شد.
اينكو ترمز قواعد رسمي اتاق بازرگاني بين المللي است كه براي تفسير اصطلاحات تجاري بكار ميرود و متشكل از مجموعه شرايط مختلفي است كه عموما در معاملات صورت ميگيرد و براي جلوگيري از تفاسير مختلف تمام جزئيات و مسئوليتها و وظايف هر يك از خريدار يا فروشنده به طور جداگانه نوشته شده و تمامي روشهاي حمل و تحويل كالا در آن گنجانده شده است.
ديگر لازم نيست در قراردادها تمامي مسئوليتها و وظايف فروشنده و خريدار را قيد كنيم بلكه كافي است بنويسيم كه اين معامله بصورت مثلا CIF خواهد بود.
اين يعني كه به اينكوترمز اشاره ميكنيم و هر آنچه در آن كتاب در خصوص وظايف و مسئوليتهاي خريدار و فروشنده در شزايط CIF نوشته شده مورد توافق خريدار و فروشنده است
براي اينكه اهميت اين تفاسير بيشتر برايتان روشن شود مثال ميزنم. مثلا در FOB نوشته شده است كه كالا بايد در روي عرشه تحويل شود. حالا اگر زماني كه جرثقيل در حين انتقال كالا در زماني كه نزديك است كالا به زمين برسد پاره شود و كالا آسيب ببيند آيا فروشنده كالا را تحويل داده است و مسئوليتي ندارد يا خير؟ خب شايد بگيم كه به هر حال كالا سالم به عرشه نرسيده و طرف خريدار هم بگه به من مربوط نيست و ... قائله بالا بگيره. ولي در اينكو ترمز در تشريح FOB نوشته شده است كه " تحويل كالا روي عرشه كشتي به اين معناست كه فروشنده تحويل كالا را در هنگامي به انجام ميرساند كه كالا در بندر بارگيري تعيين شده ، از لبه كشتي عبور كند. به عبارتي خريدار از اين لحظه به بعد بايد كليه مخارج كالا و خطرهاي از ميان رفتن يا آسيب ديدن آن را تقبل كند" به همين راحتي. با اين حساب اگر جرثقبل هم از بالا كالا را رها ميكرد باز كالا تحويل شده منظور ميگردد.
مي بينيد چقدر كارها راحت شده؟
و اما چيز ديگري كه بايد انتقال يابد پول است. قانوني به نام UCP-500 به معناي قوانين متحد الشكل اعتبارات اسنادي اين مشكل را رفع كرده است. امروزه با L/C (Letter of Credit) يا همان اعتبارات اسنادي نگراني خريدار و فروشنده برطرف شده است. روش كار اينطور است كه بعد از عقد قرار داد خريدار به بانكي در شهر خود (مثلا بانك افغانا در كابل افغانستان) مراجعه ميكند و قرار داد را به بانك ارائه ميكند و از بانك ميخواهد اعتباري را براي فروشنده گشايش نمايد. بانك معادل ارزش معامله از او وجه نقد يا اسناد مالي يا وثيقه دريافت ميكند.
سپس بانك حريدار با بانك فروشنده (مثلا بانك ملي ايران شعبه خيابان فلان) تماس ميگيرد و به بانك اعلام ميكند آقاي خريداري طبق اسنادي كه در پيوست تقديم ميشود از آقاي فروشنده اي كه در بانك شما حساب دارد خريد كرده است. ما اين انتقال وجه را تاييد ميكنيم و پول پيش ماست.
بانك آقاي فروشنده هم ميدونه كه بايد چكار كنه. به آقاي فروشنده ميگه آقاي خريدار پولت رو جور كرده. وقتي كالا رو تحويل دادي مداركت رو بيار پولت رو بگير.
فروشنده هم ميره كالا رو ميسازه و بسته بندي ميكنه و طبق شرايط تحويل ، اون رو تحويل حمل كننده ميده. بعد مدارك مربوط به اينكه كالا طبق قرارداد تحويل شده و ليست كالاهاي ارسالي و گزارش بازرسي كالا (اگر خريدار خواسته باشه) و بيمه نامه (اگر خريدار خواسته باشه) رو به بانك تحويل ميده. بانك هم اونا رو با شرايط قرارداد مقايسه ميكنه و بعد به بانك خريدار ارسال ميكنه.
بانك خريدار مدارك رو به خريدار ميده كه تاييد كنه. معمولا اگر همه چيز درست باشه تاييد شدنش قطعي هستش و نميتونه الكي بهانه بياد و تاييد نكنه. بعد از تاييد خريدار پول از طريق سيستم سويفت به حساب بانك فروشنده پرداخت ميشه (در اصل دو كشور همديگر رو بدهكار و بستانكار ميكنند و در عمل پولي جا به جا نميشه چون عموما اين انتقالات بر اساس اعتبارات بين المللي است كه بين كشورها وجود دارد - مثلا وقتي ايران به افغانستان 2 ميليون دلار وام ميده در اصل پول نميده و بخشي اش رو اعتبار ميده تا بتونه از ايران خريد كنه) بعد از اين كه بانك فروشنده تاييد رو دريافت كرد وجه به حساب فروشنده واريز ميشه. همه اينها در عرض حداكثر دو هفته انجام ميشه.
با اين حساب ميبينيم كه عملا معامله بين المللي براي ما ايراني ها خيلي امن تر هستش. خبري كه قبلا هم بهتون داده بودم اين بود كه بانك صنعت و معدن اقدام به ايجاد اعتبارات اسنادي ريالي داخلي كرده. يعني حتي در داخل كشور ميتونيم از اين سيستم استفاده كنيم و ديگه كسي پول كس ديگه رو نميخوره يا دچار تاخير در دريافت نميشيم. البته اگر اين سيسام خوب توزيع بشه و خوب هم استقبال بشه.
۱۳۸۴/۰۳/۱۸
جشن فوتبال
با پیروزی بر تیم بحرین به جام جهانی 2006 آلمان راه یافتیم. مبارک همه باشد. امیدوارم در جام جهانی خیلی بهتر از دوره های قبل ظاهر بشیم.
تو جام جهانی فرانسه که ایران حضور پیدا کرده بود صفحه اینترنتی من روی وب سایت BBSLIST خیلی طرفدار داشت. نتایج رو با یک جدول لحظه به لحظه به روز میکردم و حتی فیلم گل خداداد عزیزی به استرالیا بارها دیده شد. اون روزها اینطور وسیع به اینترنت دسترسی نداشتیم و خیلی اذیت میشدیم
به هر حال امروز صدها صفحه اینترنتی حتی فارسی در دسترس داریم که بهترین خبرها رو میتونیم توش بخونیم.
همه اینها یکطرف شادی کردن مردم یک طرف دیگه. ظاهرا نیروی انتظامی هیچ ممانعتی نکرده و همه چیز به خوبی و خوشی سپری شده ولی متاسفانه اونقدر ما ایرانی ها جشن نگرفتیم و خوشحالی نکردیم بلد نیستیم باید چیکار کنیم.
همه هول بودند. یکی حرکات آکروبات انجام میداد، یکی از اتوبوس بالا میرفت، یکی از تیر چراغ برق، یکی رو کاپوت ماشینهای عبوری مینشست و خلاصه بلد نیستیم چطوری جشن بگیریم که مزاحم دیگران هم نشیم
امیدوارم از این جشنها و خوشحالی های ملی و عمومی زیاد داشته باشیم تا ماهم کم کم عادت کنیم
پیروزی اون روز و رفتن به جام جهانی فوتبال ایران رو حرفه ای تر کرد. بازیکنا وضع بهتری پیدا کردند و تیمها بهتر شدند. امیدوارم اثرات این جام جهانی خیلی بیشتر از قبل باشد و فوتبال ایران باز هم حرفه ای تر شود.
متاسفانه امروز مجبور شدم یکی از کارگران را اخراج کنم. این اخراج در پی چندین اخطار شفاهی و کتبی مستقیم و غیر مستقیم صورت گرفت. ولی دیگه کار به جایی رسیده بود که اگر این کار رو نمیکردم روحیه دیگران خراب میشد و حمل بر بی عرضه گی من و بی صاحب بودن شرکت میشد.
همیشه موقع انتخاب و استخدام افراد از این میترسیدم که نکنه کسی رو که واقعا مستعد هست و از طرفی نیازمندتر هم هست رو اشتباها انتخاب نکنم. همیشه از خدا کمک میخواستم که کمکم کنه حق ضایع نشه. در خصوص اخراج هم اصلا دلم نمیخواد که اقدام کنم ولی مجبور شدم. این سومین اخراج در طول دوره مدیریتم بر شرکتم است. امیدوارم آخرین باشد. واقعا امیدوارم
انتخاب پرسنل شایسته واقعا یکی از مهمترین و سخت ترین کارهاست.
همه چیز یک شرکت به پرسنل خوبش بستگی داره. مشتری مداری و رضایت مشتری اگر کارکنانتان ناراضی باشند هرگز تحقق پیدا نمیکنه
از طرفی معمولا اگر بخواهید همه را راضی نگه دارید حتما همه از شما ناراضی خواهند شد
تو جام جهانی فرانسه که ایران حضور پیدا کرده بود صفحه اینترنتی من روی وب سایت BBSLIST خیلی طرفدار داشت. نتایج رو با یک جدول لحظه به لحظه به روز میکردم و حتی فیلم گل خداداد عزیزی به استرالیا بارها دیده شد. اون روزها اینطور وسیع به اینترنت دسترسی نداشتیم و خیلی اذیت میشدیم
به هر حال امروز صدها صفحه اینترنتی حتی فارسی در دسترس داریم که بهترین خبرها رو میتونیم توش بخونیم.
همه اینها یکطرف شادی کردن مردم یک طرف دیگه. ظاهرا نیروی انتظامی هیچ ممانعتی نکرده و همه چیز به خوبی و خوشی سپری شده ولی متاسفانه اونقدر ما ایرانی ها جشن نگرفتیم و خوشحالی نکردیم بلد نیستیم باید چیکار کنیم.
همه هول بودند. یکی حرکات آکروبات انجام میداد، یکی از اتوبوس بالا میرفت، یکی از تیر چراغ برق، یکی رو کاپوت ماشینهای عبوری مینشست و خلاصه بلد نیستیم چطوری جشن بگیریم که مزاحم دیگران هم نشیم
امیدوارم از این جشنها و خوشحالی های ملی و عمومی زیاد داشته باشیم تا ماهم کم کم عادت کنیم
پیروزی اون روز و رفتن به جام جهانی فوتبال ایران رو حرفه ای تر کرد. بازیکنا وضع بهتری پیدا کردند و تیمها بهتر شدند. امیدوارم اثرات این جام جهانی خیلی بیشتر از قبل باشد و فوتبال ایران باز هم حرفه ای تر شود.
متاسفانه امروز مجبور شدم یکی از کارگران را اخراج کنم. این اخراج در پی چندین اخطار شفاهی و کتبی مستقیم و غیر مستقیم صورت گرفت. ولی دیگه کار به جایی رسیده بود که اگر این کار رو نمیکردم روحیه دیگران خراب میشد و حمل بر بی عرضه گی من و بی صاحب بودن شرکت میشد.
همیشه موقع انتخاب و استخدام افراد از این میترسیدم که نکنه کسی رو که واقعا مستعد هست و از طرفی نیازمندتر هم هست رو اشتباها انتخاب نکنم. همیشه از خدا کمک میخواستم که کمکم کنه حق ضایع نشه. در خصوص اخراج هم اصلا دلم نمیخواد که اقدام کنم ولی مجبور شدم. این سومین اخراج در طول دوره مدیریتم بر شرکتم است. امیدوارم آخرین باشد. واقعا امیدوارم
انتخاب پرسنل شایسته واقعا یکی از مهمترین و سخت ترین کارهاست.
همه چیز یک شرکت به پرسنل خوبش بستگی داره. مشتری مداری و رضایت مشتری اگر کارکنانتان ناراضی باشند هرگز تحقق پیدا نمیکنه
از طرفی معمولا اگر بخواهید همه را راضی نگه دارید حتما همه از شما ناراضی خواهند شد
تلفنهاي تهران 8 رقمي ميشود
تو قبض تلفنمون نوشته بود تلفنهاي تهران از تاريخ 29 تير ماه 8 رقمي ميشود. يعني رقم اول را بايد تكرار كنيم
نميدونم دليلش چي بوده كه اينطوري شده. حتي شهرهاي بزرگ آمريكا 8 رقمي نيستند. يعني اين همه تلفن در تهران داريم؟
به هر حال بايد دوباره كارتهاي ويزيت و سربرگها و ... تغيير كنند.
اگر دارين چيزي مثل بروشور و ... رو طراحي ميكنين كه چاپ بشه از حالا در فكر اين تغيير باشيد
نميدونم دليلش چي بوده كه اينطوري شده. حتي شهرهاي بزرگ آمريكا 8 رقمي نيستند. يعني اين همه تلفن در تهران داريم؟
به هر حال بايد دوباره كارتهاي ويزيت و سربرگها و ... تغيير كنند.
اگر دارين چيزي مثل بروشور و ... رو طراحي ميكنين كه چاپ بشه از حالا در فكر اين تغيير باشيد
اشتراک در:
پستها (Atom)