۱۳۸۵/۰۱/۰۱

بیماری هلندی چیست؟


اولین یادداشت سال برایم مهم بود. نمیخواستم هر چه پیش آید خوش آید بشود. برای همین دنبال موضوع خوبی میگشتم که بر حسب اتفاق در پی سوال یکی از خوانندگان بلاگم در خصوص بیماری هلندی دیدم موضوع جالبی است و رفتم منابعی را مطالعه کردم که نتیجه آنرا در زیر برایتان مینویسم:

افزایش هزینه های جاری و کسری بودجه ای که دولت هر سال با آن مواجه است باعث شده است که دولت با بروز کمبود منابع به برداشت از حساب ذخیره ارزی روی آورد.

به هر حال اتکاء به درآمدهای نفتی برای اقتصاد کشور راهکار نیست. چرا که بی ثباتی و نوسان شدید درآمدهای نفتی تهدیدی برای ثبات اقتصادی ایران است و تجربه دو دهه گذشته نشان داده است کاهش درآمدهای نفتی تا چه اندازه میتواند مخاطره آمیز باشد.
یکی از مخاطراتی که از آن یاد میشود گرفتار شدن اقتصاد ایران به بیماری هلندی است.
در واقع با ارزان شدن قیمت نفت موجودی حساب ذخیره ارزی نیز به صفر خواهد رسید و آن گاه دیگر امکان تعدیل نوسان درآمدهای نفتی وجود نخواهد داشت. کارشناسان معتقدند که نباید درآمدهای آتی خود را بر پایه قیمتهای متغیر بازارهای جهانی محاسبه کنند و همواره باید درصد قابل قبولی خطا را در پیش بینی های آتی قیمتها لحاظ کنند.
در شرایطی که درآمدهای نفتی کشورهای صادر کننده نفت با شوک مثبت رو به رو میشود هزینه کردن کامل آن در یکسال در میان مدت آثار معکوسی از خود به جای میگذارد و در قالب بیماری هلندی به فعال سازی مکانیسمهای معیوب اقتصاد منجر میشود.
این بیماری که اولین بار در دهه 1960 در هلند دیده شده حالتی از عملکرد ناصحیح اقتصادی است که در آن کشف و استخراج منابع طبیعی از توان صنعت میکاهد. در نتیجه ارزش پول ملی بالا میرود، قدرت کالاهایتولیدی تقلیل و واردات افزایش میابد و صادرات محصولات غیر منابع افت میکند.
اولین شواهد ورود بیماری هلندی به اقتصاد ایران به سال 1353 شمسی بر میگردد. در این سال تحت تاثیر چهار برابر شدن قیمت نفت بودجه عمومی کشور به دو برابر افزایش یافت و دولت پهلوی در آن زمان با طرح شعار آموزش رایگان و کاهش قیمت کالاهای اساسی انتظارات عمومی را افزایش داد اما به دلیل رشد واردات و کاهش سطح تولیدات داخلی همزمان با کاهش 14 درصدی درآمدهای نفتیدر فاصله سالهای 1355 تا 1357 دوره ای از رکود اقتصادی آغاز شد و به دلیل افزایش نقدینگی نرخ تورم سالانه کشور تا سال 1357 به طور متوسط به 35 درصد رسید. این در حالی بود که دولت در آن زمان خود را متعهد به صرف هزینه های هنگفت عمومی کرده بود و کاهش درآمدهای نفتی به دلیل کاهش قیمت نفت سبب کاهش توانایی عملی دولت در پاسخ به مطالبات عمومی شد.
تحلیلگران مسائل اقتصاد سیاسی بر این باورند که رشد بیش از حد مصارف ارزی دولت از محل فروش نفت بار دیگر شرایط را برای گسترش بیماری هلندی در اقتصاد ایران فراهم خواهد کرد. آنهخا معتقدند با توجه به اینکه نرخ تورم در سال آینده 13 درصد پیش بینی شده است و بر اساس برآوردهای صندوق بین المللی پول نرخ تورم جهانی در سال جاری میلادی 3 درصد است بنابر این در سال 85 کالاهای ایرانی در بازارهای جهانی 10 درصد گرانتر خواهد شد و در مقابل کالاهای خارجی برای مصرف کننده ایرانی بیش از 10 درصد ارزانتر میشود.
بنابر این این روند منجر به کاهش صادرات نفتی ، افزایش واردات و دامن زدن به رکود صنایع داخلی و کاهش سطح اشتغال خواهد شد. هرچند رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی اعلام کرده است که با بکار گیری ابزاری چون فروش اوراق مشارکت از شوک تورمی تزریق درآمدهای نفتی پیش بینی شده در لایحه بودجه 85 به اقتصاد ایران جلوگیری خواهد شد.
منخودم فکر میکنم ثبت نام موبایل هم نقش عمده ای بازی خواهد کرد گرچه ظهور شرکتهای لیزینگ خود با این برنامه اقتصادی منافات دارد و موجب بالا نگه داشتن نقدینگی خواهد شد در حالیکه ثبت نام پیش خرید خودرو یا ساختمان هم قبلا کمک بزرگی به این مسئله بوده است.
امیدوارم سال 85 آغاز رونق اقتصادی کشورمان باشد. بخصوص که در ابتدای آن بحث مذاکرات با آمریکا نیز مطرح شده است ولی بعید میدانم که حتی اگر از نظر سیاسی هم خوب پیش برویم با این اوضاع بد بروکراسی و دولتی بودن اقتصادمان و وضع اسف بار مدیریت بنگاهها حرکت اقتصاد کشور تسریع شود

در ادامه این پست را هم بخوانید

۱۳۸۴/۱۲/۲۹

هنوز ایمیلم درست نشده

متاسفانه علیرغم تلاشهای دوستانم با اینکه مشکل هاستینگ سایتم مرتفع شده ولی هنوز ایمیل آدرس سایتم مشکل داره
فعلا میتوانید از طریق هات میل یا جی میل و یا یاهو که آدرس همه در صفحه تماس با من سایتم قرار دارد با من مکاتبه کنید
از این بابت واقعا عذر میخواهم. امیدوارم به زودی مشکل مرتفع شود
میدانم که ایمیلهایتان برگشت میخورد واقعا شرمنده ام
با آرزوی سالی سرشار از سلامتی و شادابی و تندرستی

آخرین جلسه سال 84


دیروز آخرین روز کاری شرکت بود و به همین مناسبت هم طبق روال سالهای قبل جلسه ای را بعد از ظهر با بچه ها داشتیم.متاسفانه معده ام شدیدا درد داشت و مجبور هم بودم صحبت کنم و همین باعث شده بود که نتوانم انرژی لازم را داشته باشم و شاید کمی صحبتهایم از اثر بخشی خوبی برخوردار نشده باشد به هر حال بعد از اینکه از برنامه های سال بعدم که در پستهای قبلی اشاره های به آنها داشتم صحبت کردم کمی در خصوص تغییرات حقوق و تاثیراتش در زندگی مان و تواناییهای شرکت در این خصوص صحبت کردم

بعد از آن قرار شد کارکنان خودشان در خصوص وضعیت ناهار در سال آینده تصمیم بگیرند و نتیجه را به من بگویند. اینکه پول ناهار را به خودشان بدهیم و هر کسی برای خودش ناهار بیاورد یا اینکه با دست پخت بد آشپزمان که در اصل آشپز شرکت نیست بلکه پیر مردی است که برای اینکه کمک خرجی برایش شود در کنار سایر کارهای سبک دیگر مثل پست کردن نامه ها و فتوکپی گرفتن و کارهای بانکی کار پختن غذا را هم بر عهده دارد بسازند.
در خصوص برنامه های آموزشی که خواهیم داشت و اینکه از سرویسهای خانه کارگر نیز استفاده خواهیم کرد نیز صحبتهایی داشتم و یاد آور شدم که شاید سالهای قبل داشتن تعداد دوره بیشتر یا نفر ساعت آموزشی بیشتر برای شرکت معیار مثبتی بود ولی امروزه در دنیای کنونی آموزش بیشتر و دوره های تکراری یک نقطه منفی در کارنامه شرکتها میباشد و هیچ وقت دیگر این شرکت نباید برای آموزش چیزی به کسی وقت و هزینه صرف کند که آن فرد برای پستی که تخصصی در آن ندارد توانایی کسب کند.هر کسی که به سمتی گمارده میشود باید این اطمینان را به شرکت بدهد که تخصص و توانایی کافی در آن زمینه را دارد و آموزش هایی که در شرکت خواهیم داشت در جهت افزایش تواناییهای فرد و یا آمادگی برای ارتقاء شغلی افرادی با شایستگی بالاتر خواهد بود.
بعد از آن از آنان خواستم که نظم را بیشتر رعایت کنند وهیچ کاری را سهل نگیرند. برایشان مثال زدم که برخی وقتها برخی کارهایی را که طبق یک روال خاصی باید انجام گیرد را به دلیل اینکه تصور میکنیم اگر مثلا این امضا را الان نگیریم و بعد از یک روز بگیریم آسمان به زمین نمی آید و میشود کمی سهل انگاری کرد به راحتی در آن کار دچار سهل انگاری میشویم و همین سهل انگاری های کوچک است که به مرور ما را برای سهل انگاری های بزرگتر و نادیده گرفتن اصول طراحی شده آماده میکند و از آنان خواستم جدا در این خصوص دقت کنند.من خودم شخصا به رعایت تمام ضوابط معتقد نبودم و فکر میکردم مهم این است که کار انجام شود و چگونگی انجام آن زیاد مهم نیست ولی این مسئله زمانی صدق میکند که فرهنگ آن در تمامی پرسنل یک شرکت نهادینه شده باشد. برای مثال کافی است فرض کنید که زمانی که وارد دفتر پرسنلی میشدم به احترام مدیر عامل بودنم از پشت میزش بلند میشد تا اگر کاری دارم من پشت میزش بنشینم. همین اتفاق باعث میشد کلی وقت تلف شود. من هیچ وقت به این راضی نمیشدم و از همه میخواستم وقتی وارد اتاقشان میشوم کارشان را ادامه دهند. دوست داشتم محیط دوستانه تر باشد و اصلا تصور نکنند مدیر عامل بالای سرشان ایستاده است و من را بیشتر مشاور کارهای خود بدانند ولی به مرور گاها مشاهده میکنم که ظاهرا همین امر باعث میشود اصلا مفهوم مدیر عامل از بین برود و حتی برخی به خودشان اجازه دهند که تصور کنند مدیر عامل بی خود اینطور تصمیمی گرفته و حتی شاید زیر سوال هم ببرندش که اصلا این مدیر عامل چیزی سرش نمیشود! کسانی که شاید چیزی نه در خصوص وظایف مدیر عامل میدانند و یا حتی در زمینه تخصصی شغلشان مطالعات خاصی داشته اند و رخ دادن این مسئله واقعا تاسف آور است.
باور کنید همانطور است. اصلا موضوع این نیست که تئوری ایکس یا ایگرگ آقای مک گریگور را با هم مقایسه کنیم ولی فعلا برای کشور ما زود است که بخواهیم سیاست ساعت کار متغیر و یا آزاد سازی شغلی را حتی مطرح کنیم. قبل از آن باید پرسنل خوب بدانند که کارشان چیست و چه کسی کجا قرار دارد و فرق صف و ستاد چیست و چرا باید مافوق خود را تحمل کنند. و اصلا کلمه مسئول یا مسئولیت یعنی چه. یعنی قبل از این کارها باید فرهنگ سازی شود و این خیلی وقت میبرد چرا که ما ایرانی ها در خیلی از مباحث مدیریتی بسیار ناپخته هستیم و از نظر فرهنگ سازمانی هنوز مشکلات عمیقی داریم و من اگر بتوانم ظرف سال آینده افکار پرسنلم را برای تغییر فرهنگ سازمانی آماده کنم و بستر را برای تغییر نگرش آنان فراهم کنم کار بزرگی کرده ام و فکر نمیکنم مجاز باشم فرصتی را برای انجام این کار از دست بدهم

از بحث دور نشیم. خلاصه بعد از این صحبتها نوبت به قرعه کشی برای انتخاب برندگان وام قرض الحسنه ای که منبعش از درآمدهای حاصل از فروش ضایعات و یا برخی صرفه جویی ها پیش بینی شده است تامین میشود رسید. امسال دو نفر را انتخاب میکردیم چون موجودی صندوق قرض الحسنه دو برابر پارسال بود.دو نفر انتخاب شدند و چقدر هم خوشحال شدند.قسطهای این وام 10 ماهه است و تا پایان سال به صندوق بر میگردد. مبالغ را تحویلشان دادیم. بعد از آن یک کار جدید را در شرکت رسم گذاشتم. از امسال به قید قرعه به بهترین و منظم ترین و مودب ترین و ... پرسنل شرکت به عنوان کارمند نمونه پاداش نقدی در نظر گرفتم. هر کسی اسم سه نفر که یکی از اسامی اسم خودش بود را باید مینوشت و کسی که بیشترین رای را می آورد انتخاب میشد. دو نفر با رای مساوی به دور دوم کشیده شدند و بعد رای گیری مجدد کردیم و یکی از کارگران مرد به عنوان کارمند نمونه سال 84 به رای خود پرسنل انتخاب گردید.پاداش ایشان را هم دادم و بعد هم خداحافظی و تبریک سال نو و خاتمه جلسهفکر میکنم بتواند اثر بخش باشد
برای کاری باید شرکت را زود ترک میکردم که بعد از آن دوباره به شرکت برگشتم و کمی از کارهای پایان سال را انجام دادم از حالا ایده های بسیار زیادی برای سال بعد در ذهنم ایجاد شده است. امیدوارم ایام عید فرصت کنم که به آنها بپردازم (گرچه همیشه ایام عید فرصت انجام چنین کارهایی را از دست میدهم)

پیشاپیش فرا رسیدن سال نو را به همه شما عزیزان تبریک عرض میکنم. شما عزیزان و سروران بزرگواری که یک سال دیگر نیز در کنارم بودید و با نقطه نظرات خود مرا تشویق کردید تا ادامه دهم. ایرادهایم را گرفتید و یا تشویقم کردید. باور کنید به عشق شما ها مینویسم.
امیدوارم سال نو سال آرامش و امنیت برای همه ایرانیان عزیز باشد و سالی سرشار از سلامتی و شادی همراه با موفقیت و برکت در پیش داشته باشیم

۱۳۸۴/۱۲/۲۷

تئوري آشوب

توصيه علوم نيوتني به مديران اين بود كه: اگر مي‌خواهيد بمانيد و اگر مي‌خواهيد سازماني موفق داشته باشيد بايد در انديشه حفظ ثبات صنعت، سازمان و سيستم باشيد. يعني اگر طبيعت، بحران اجتماعي، بحران اقتصادي و يا هر شرط و عامل ديگري خواست سيستم و سازمان شما را از حالت ثبات خارج كند، وظيفه و نقش شما به عنوان يك مدير و رهبر سازمان و واحد توليدي يا خدماتي اين است كه نگذاريد ثبات موجود به هم بريزد و اگر بهم ريخت، بكوشيد هر طور شده مجددا ثبات و تعادل را به آن سازمان يا واحد برگردانيد.
اما جيمز گيلك و بعداز او انديشمنداني نظير روگرلوين در كتابي تحت عنوان «پيچيدگي: علم نوظهور در لبه نظم و آشوب» با طرح نظريه «آشوب، يك علم جديد» چشم‌اندازهاي جديدي را از واقعيت‌هاي جديد، به دنيا مخصوصا دنياي اقتصاد و صنعت نشان دادند. اينان با تئوري آشوب و تئوري پيچيدگي سازماني كه نتيجه و زاييده تغييرات و تازه‌هاي دانش بشري و تغييرات محيط و روابط، كاربرد علوم نيوتني را به بايگاني بردند به آنها نشان دادند و ثابت کردند كه اگر مي‌خواهيد بمانيد و اگر مي‌خواهيد صنعت يا سازماني موفق داشته ‌باشيد بايد در انديشه تغيير صنعت، سازمان و سيستم باشيد.
تئوري آشوب داراي پايه‌هايي مانند اثر پروانه‌اي (Butterfly Effect) خودسازمان‌دهي(Dynamic Adoptation) يا سازگاري پويا، خودمانايي (Self Similarity) يا خاصيت هولوگرافي و جاذبه‌هاي عجيب (Strange Attractors) مي‌باشد كه پرداختن به هر موضوع فضا و زمان زيادي را طلب مي‌کند. شايد در آينده فرصت پرداختن به پاره‌اي از آنها را بيابيم وليكن اين نكته مهم در تئوري آشوب به صورت برجسته خود را نشان مي‌دهد كه يك تغيير جزئي در شرايط اوليه مي‌تواند تغييرات اساسي و شديدي را در پيش‌بيني و نتايج ايجاد کند. اين تئوري (تئوري آشوب) مي‌گويد در تمامي‌پديده‌ها، نقاطي وجود دارند كه تغييري اندك در آنها باعث تغييراتي عظيم مي‌شود.
البته اميدوارم برداشت پاره‌اي از دوستان از تئوري آشوب اين نباشد كه همه چيز را بهم بريزيم و يا در شرايط بهم ريخته انرژي‌مان را صرف سر و سامان دادن به‌هم‌ريختگي‌ها کنیم. در شرايطي كه قانون تجارت قديمي‌شده در دست بازنگري است قانون تجميع عوارض كه به جز بازدارندگي هيچ خاصيت وجودي خود را بروز نداده‌است و قانون ماليات بر ارزش افزوده بي‌برنامه و بي‌ابزار در حال رخ نمايي تدريجي است، و در وضعيتي كه بحث لزوم بازنگري در قانون كار از مدت‌ها پيش مطرح است، در شرايطي كه گردش نقدينگي در بدنه اقتصاد به حداقل رسيده و در روزگاري كه ميزان‌الحراره اقتصاد يعني بورس دچار كندي و از كارافتادگي شده‌است و در حالي كه بودجه‌هاي عمراني به كندي از راه‌باريكه‌هاي تغيير شبكه مديريتي كشور عبور مي‌كند و برنامه‌هاي عمراني در چنبر ترديدها و اختلاف نظرها دست به دست مي‌شود، نگراني‌هاي گوناگون بر زير سيستم‌هاي اقتصادي كشور به ويژه در مقوله صنعت سايه افكنده‌است، با كدام تئوري مدون و تجربه شده مديريتي مي‌توان از اين همه آشوب راه به ساحل نجات برد. تئوري آشوب تغيير در بخشي از سازمان و سيستم را توصيه مي‌کند و مسلما درهم‌ريختگي كل سيستم مطلقا مورد نظر آقاي جيمز گيلك نبوده‌است. خداي ناكرده برداشت ناوارد نکنیم. هرگونه تغيير در جهت دستيابي به شرايط بهتر را نيز مي‌بايد در فضاي مملو از آرامش و امنيت ايجاد کرد در غيراين صورت اقدام به تغيير در جو پرتنش و متزلزل نتيجه عكس مي‌دهد … .
اميدوارم مسوولان و برنامه‌ريزان با لمس و درك شرايط حاكم بر بدنه اقتصاد راهكارهاي لازم براي خروج از اين بحران جدي را با دعوت از متخصصان و تجربه‌دارهاي مقوله تجارت و صنعت و استقبال از همكاري تشكل‌هاي صادق و مسوول در كوتاه‌ترين زمان ممكن به كار برند. به اميد روشن شدن تدريجي افق براي فعاليت كارآفرينان عاشق به آباداني و سرفرازي ايران كهن و بزرگ … .
احمد پور فلاح - روزنامه دنياي اقتصاد 27 اسفند 84

۱۳۸۴/۱۲/۲۴

روزهای پایانی سال

چهارشنبه سوری امسال به خیر گذشت. برخلاف اینکه چهارشنبه سوری باید موجب شادی شود باعث رعب و وحشت است. انفجارهای مهیب و آتش زایی که دیشب شاهدش بودیم همه ما را مجبور کرد که هر چه زودتر به خانه برگردیم تا آسیبی به ماشین و اعصاب خودمون نرسه. در این خصوص مطلب زیاد هستش و بهتره که من تکرارشون نکنم. میدونم که همه شما حرفهای زیادی برای گفتن دارید و احتمالا در وبلاگهای زیادی در این خصوص بحث میشه.
به روزهای پایان سال نزدیک میشیم. کار من و امثال من تازه شروع میشه. آخر سال هستش و از چهارشنبه فروش ما کلا بسته میشه و میریم برای انبار گردانی و حسابرسی ها و تسویه حسابها. روزهای آخر سال همیشه کار من خیلی بیشتر از دیگران هستش. متاسفانه این هفته کلاسها رو تعطیل نکردند و مصادف شده با روزهای پر ترافیک کاری.
برای سال جدید در نظر دارم روی چند برنامه کار کنم. اول از همه روی توانمند سازی پرسنلم کار خواهم کرد. پرسنل خیلی خوبی دارم ولی با وجود استعداد آنها بدلیل اینکه فرصت زیادی نگذاشتم تا مهارت و دانش سمت و شغلی که به آنها واگذار نموده ام را به آنها منتقل نمایم با اینکه زیاد کار میکنند ولی تسلط و دید جامع نگر لازم را ندارند. در تنظیم برنامه های کارهایشان اهداف کلانی را ندارند و این بزرگترین ایراد مدیریت من است.گاهی اوقات که با مشکلاتی مواجه میشوند قدرت آنالیز مشکل را ندارند و خیلی راحت آنرا گردن دیگری می اندازند. باید در سال جدید روی این موضوع کار کنم و بیشتر نقش یک مدیر منابع انسانی را بازی کنم تا یک مدیر عامل.این گام بزرگی در جهت حرفه ای کردن شرکتم خواهد بود.بعد از مدتی باید افرادی که احساس میکنم ذهنشان محدود است و قابلیت کسب توانایی لازم برای اداره کردن سازمانی که من برای فردای شرکتم در نظر دارم را ندارند را بدون تعارف از شرکتم خارج کنم.اینکه قدرت فکر پرسنلم چقدر باز و وسیع باشد و چقدر خلاقیت و ایده داشته باشند و چقدر بتوانند ایده های خام را بپزند و فعال نمایند بسیار برایم اهمیت دارد. روی این موضوع وقت خواهم گذاشت. از شرکت من انتظار نمیرود که بعد از 8 سال هنوز مرتکب اشتباهات پیش پا افتاده شود و یا هنوز پرسنلم اشراف کامل به شغل خود نداشته باشند. اینها ایرادهایی هستند که مستقیما به من وارد میشوند و من باید اقدامات لازم را برای جلوگیری از آن انجام بدم.
دومین هدفم در سال جدید معرفی و جا انداختن خدماتمان است که همزمان با طراحی مجدد سایت اینترنتی مان باید انجام دهم. اکنون محننی رشد محصولاتمان در مرحله ای است که دیگر به تبلیغات معرفی نیاز نداریم. باید به تبلیغاتی توجه کنیم که هر چه بیشتر محصولاتمان را به مشتریهایمان ارتباط دهد و جای محصولمان را در بازار تحکیم کند. روی این موضوع هم قصد دارم کار کنم.و سوم اینکه همزمان در داخل شرکت باید ایرادهای محصولات و خدماتمان را به حداقل ممکن برسونیم. سیستم خدمات ما باید بسیار روان و چابک باشد. اگر لازم باشد باید طراحی مجدد بکنم

نتایج آزمایشاتم ظاهرا این رو میرسونه که کیسه صفرا من سنگ داشته که به معده دفع کرده و برای همین معده من آنطور ناراحت بوده ولی آزمایش دوم نشان دهنده بهبود سریع هستش و خدا رو شکر که بخیر گذشته. چه اتفاقاتی که برای آدم پیش نمیاد

۱۳۸۴/۱۲/۱۷

تغییرات 2006 مدل تعالی سازمانی اروپا

امروز بعد از اینکه از آزمایشگاه در اومدم تا آزمایشاتی رو که دکتر برای بررسی علت تورم معده من نوشته بود رو انجام بدم سریع خودم رو به هتل سیمرغ محل برگزاری مجمع عمومی انجمن مدیریت کیفیت ایران که همزمان سمیناری تحت عنوان نقش EFQM در ارتقاء کیفیت در اروپا و آخرین تغییرات مدل سرآمدی برگزار میشد برسونم.
از همه چیز که بگذریم دو نکته جالب در سخنرانی های آقای بنجامین کلر ارزیاب ارشد و عضو سازمان EFQM وجود داشت که از تغییرات مربوط به ورژن 2006 میگفت و لازم دیدم به اطلاع شما برسونم:
اول اینکه در ورژن جدید به جای اینکه دو مرحله گواهینامه اهتمام به سرآمدی(C2E= Committed to Excellence) و اشتهار(R4E=Recognised for Excellence) و 3 تندیس داشته باشیم اینک مرحله اشتهار خود به سه بخش تقسیم شده است. اشتهار یک ستاره ، اشتهار دو ستاره و اشتهار 3 ستاره. دلیل این امر هم این عنوان شده که چون فاصله زمانی طی شده برای شرکتها از مرحله اشتهار به تندیس عموما طولانی است و چند سال طول میکشد ممکن است شرکتها انگیزه خود را برای ادامه راه از دست بدهند. لذا خود اشتهار به سه پله رشد تقسیم شده است. طوری که امتیازات بالای 300 به رتبه تک ستاره ، امتیازات بالای 400 به رتبه دو ستاره و امتیازات بالای 500 به رتبه سه ستاره تقسیم میشوند
همانطور که گفتم این امر فقط به منظور جلوگیری از کاهش انگیزه شرکتها بوده است
دوم اینکه همانطور که میدانید نوشتن نظامنامه 75 صفحه ای واقعا دشوار است. سازمانهایی از EFQM درخواست داشته اند که 75 صفحه ننویسند. این امر هم هزینه دارد هم اینکه برای نوشتنش مشاور لازم است که آن هم هزینه خودش را دارد و واقعا اگر اشتباه بنویسند حقشان ضایع میشود (دقیقا همان اعتراضی که من در اولین دوره به جایزه ملی کیفیت ایران کردم) لذا از این پس سازمانها فقط 10 صفحه نظامنامه تنظیم میکنند که اطلاعات کلی در خصوص نتایج عملکردشان را ارائه میدهد و همه عوامل را دقیقا تشریح نمیکنند که چگونه آنرا بهبود میدهند یا آموزش میدهند و تهیه آن بصورت یک کارگاه با حضور مدیر ارشد شرکت صورت میگیرد.
بعد از آن سایت ویزیت و بازدید از محل انجام میشود. در این روش مشکل سازمان ارزیابی کننده بیشتر میشود چون به مهارتهای خاص ارزیابها نیاز است که با تخصصشان همه چیز را از همان 10 صفحه و سایت ویزیت بیرون بکشند.
سال گذشته کمپانی BMW آلمان از همین روش استفاده کرده و به جایزه هم رسیده است و اینک برای همه قابل انجام است

یکی دیگر از چیزهایی که برایم جالب بود این بود که سازمان EFQM در بروکسل یکی از شهرهای بلژیک قرار دارد و یک ساختمان کوچک دو طبقه است که در گوشه ای از شهر و در یکی از خیابانهای فرعی واقع شده است و تنها 30 نفر کارمند دارد (از 12 ملیت مختلف اروپایی)

و اما یک نکته دیگر که داشت یادم میرفت. اکثر روزنامه های امروز از چیزی به اسم بیماری هلندی نام برده بودند. چون تو تاکسی میشنیدم که خیلی ها میگفتند بعد از جنون گاوی و آنفولانزای مرغی این بار اقتصادمان بیماری هلندی گرفته فکر کردم بد نباشه اگر در این خصوص دو سه سطری بنویسم.
اصولا وقتی درآمد ارزی ناشی از منابع زیر زمینی (مثل نفت و گاز و ...) افزایش پیدا کند اثری به نام بیماری هلندی اتفاق می افتذ که باعث میشود رشد بخش صنعت کم شود - رشد بخش کشاورزی کم شود - رشد بخش خدمات (دلال بازی بگیم بهتره) افزایش میابد و قیمت ارز نیز زیاد تغییر نمیکند.
چرا؟ برای اینکه کی وقتی پول مفت بدستش میاد میره بیل بزنه یا کالایی رو تولید کنه؟
پس نترسید به آدمها سرایت نمیکنه !

۱۳۸۴/۱۲/۱۵

كسب و كارت را چند ميفروشي؟

حتما بايد براي شروع كاري از صفر شروع كرد؟
چند وقت پيش با يكي از دوستانم كه تقريبا يك سالي هستش كه اقامت كانادا گرفته و الان هم خانم و بچه هايش در آنجا هستند صحبت ميكرديم. به من قويا توصيه ميكرد كه برم اونجا كه اگر بروم وسائل پيشرفت براي من چنين و چنان محيا است.
كمي كه حرفهايمان گرم گرفت رسيديم به اينجا كه حالا گيرم كارها درست شد و رفتيم. چه كاري انجام بديم؟
چيزي كه در آنجا هست و در ايران نيست و برايم تازگي داشت خريد و فروش كسب و كار است. همه ما شنيده ايم كه مثلا سايپا پارس خودرو را خريد. ولي چگونه ارزش گذاري ميشود؟
ما ايراني ها فقط بلديم كه يا استخدام بشيم يا كاري رو از صفر شروع كنيم. اصولا براي ماها چيزي به اسم خريد و فروش كسب و كار را تعريف نكرده اند و با آن كاملا نا آشنا هستيم.
براي مثال تصور كنيد شما از كسب و كار توليد مبل خوشتان آمده. از طرفي خيلي هم خوب ميدانيد كه جا انداختن يك نام تجاري چقدر زحمت داره. به جاي سرمايه گذاري و خريد زمين و ساخت كارخانه و فروشگاه و ... يكي از بهترين راه حلها اين است كه يك كسب و كار جاري و مشغول به كار را بخريد. مثلا برويد كارخانه مبل ايران را همانطوري كه هست بخريد. با همه ماشين آلات و زمين و فروشگاهها و آرم تجاري و حتي كاركنانش.
يعني ديگه لازم نيست بياييد از نو شروع كنيد. ميتوانيد با ايده هايي كه داريد آن كسب و كار را از همانجايي كه هست ادامه دهيد و رونق بخشيد.
به اين ميگويند خريد و فروش كسب و كار.
با خودم فكر ميكردم كه واقعا چقدر جاي اين كار در ايران خالي است. مثلا اگر صاحب شركت فوت كند و يا مثلا تصميم بگيرد براي هميشه به كشور ديگري مهاجرت كند پرونده آن نام تجاري و سالها زحمت و تلاش براي هميشه بسته ميشود.
در حاليكه اگر همان كسب و كار با همان آرم تجاري قابل خريد و فروش بود و مثلا در صفحه فلان راهنماي فلان روزنامه ستون خريد و فروش كسب و كار هم بود چه ميشد؟ واقعا آن كسب و كار و آن نام تجاري زنده ميماند
مسلما خيلي بهتر بود. ولي مشكلي كه به نظر ميرسد (بدليل عدم آشنايي من با الفباي اين نوع خريد و فروش) اين است كه قيمت گذاري يك نام تجاري يا يك كسب و كار چگونه است؟ چگونه ميتوانيم تك تك پرسنل را قيمت گذاري كنيم؟ ايا اصلا اين كار لازم است؟ اگر لازم نيست آيا ميتوانيم بگوييم همه اين كسب و كار روي هم فلان مقدار تومان؟ آيا كمتر مي ارزد يا بيشتر؟
اين با خريد و فروش كارخانه در حال كار يا همان چيزهايي كه به نام خصوصي سازي در ايران مي بينيم كمي شبيه است ولي اساسا فرق دارد. ولي ميتوان از همان تجربيات استفاده كرد و آنرا بسط داد
اصولا در ايران آيا نيروي كار ارزش گذاري ميشود؟ با چه روشي؟
كلي سوال برايم يش آمده. از شما خواهش ميكنم اگر اطلاعاتي در اين خصوص داريد از روي اين يادداشت به راحتي نگذريد و حتما نظر خود را بنويسيد.

۱۳۸۴/۱۲/۱۳

افزايش حقوق كارگران، كاهش فروش

حتما همه شما بخصوص اگر كارمند باشيد در جريان تغييرات حقوق و مزايا براي سال 85 قرار گرفتيد. تغييرات به شرح زير خواهد بود:
حداقل دستمزد كارگران 150 هزار تومان تعيين شده. يعني به عبارتي حداقل دستمزد روزانه كه 4 هزار و 86 تومان بود با 3/22 درصد افزايش به 5 هزار تومان افزايش يافته است. از طرفي حق اولاد به ازاي هر فرزند (حداكثر تا دو فرزند) 15 هزار تومان و كمك هزينه مسكن 10 هزار تومان و بن غير نقدي هم 10 هزار تومانشده است.يعني به عبارت سر انگشتي حداقل دريافتي كارگران در سال جديد ماهيانه تقريبا بالاي 200 هزار تومان خواهد بود.
فكر ميكنيد با اين كار كارگران پولدارتر شدند؟ نه اتفاقا فقير تر شدند. چرا؟ براي اينكه هزينه دستمزد در تمامي محصولات به عنوان يكي از عوامل تعيين قيمت تمام شده (هزينه مواد + هزينه دستمزد + هزينه سربار) محاسبه ميشود و همه محصولات هزينه دستمزد توليد را حداقل 30 درصد افزايش خواهند داد. 30 درصد به خاطر اينكه به همان نسبت حق بيمه 23 درصدي كارفرما نيز بيشتر خواهد شد بعلاوه كلي هزينه هاي جانبي پرسنل كه در فيش حقوقي درج نميشود ولي به شركت تحميل ميشود.
درحاليكه حقوق كارگر فقط 22 درصد افزايش داشته است.
ميگويند نرخ تورم نسبت به پارسال 20 درصد محاسبه شده است. براي همين هم كارگر در رفاه خواهد بود چون 2 درصد بيشتر گيرش مياد.!!!
راستي به اين موضوع توجه كردين كه نرخ تورم نسبت به سال پايه (سال 1376) چند درصد بوده؟ و چرا دولت ايران هميشه نرخ تورم رو نسبت به سال قبل به مردم اعلام ميكنه نه نسبت به سال پايه؟
مثلا اگر بگه تورم در سال 84 نسبت به سال پايه 500 درصد بوده چه اتفاقي مي افته؟
امروز صبح با اينكه با دو سه كارپرداز ملاقات داشتم ولي تونستم برآورد هزينه تمام شده با هزينه هاي فعلي رو انجام بدم. آخه حتما ميدانيد كه سال آينده هزينه برق و گاز و تلفن هم علاوه بر هزينه هاي حمل و نقل افزايش خواهد داشت.
افزايش هزينه از يك طرف . كاهش قدرت خريد مردم از طرف ديگه يعني اينكه بايد در آمارهاي فروشمون تجديد نظر كنيم و فرض رو بر اين قرار بديم كه كمتر از سال 84 خواهيم فروخت
و اين يعني اينكه با توجه به هزينه تمام شده محصولات و كاهش فروش سود ما يا بسيار ناچيز خواهد شد و يا حتي ممكنه در ضرر قرار بگيريم. حداقلش اينكه كلي از هزينه هاي جنبي و احيانا حياتي رو بايد كاهش بديم. و اين يعني قوز بالا قوز. سيكل معيوبي كه دائم رو به زوال خواهد رفت.
بايد روش فكر كنم. روز به روز در شرايط سخت تري قرار ميگيريم.

۱۳۸۴/۱۲/۱۲

پيش فروش كتاب راه شش سيگما


اين كتاب يك راهنماي جامع براي پياده كردن شش سيگما است از انتشارات مك گروهيل كه با ترجمه روان آقاي مهندس توفيقي در 500 صفحه قطع وزيري توسط انتشارات رادان تحرير در حال چاپ است و من مطالعه آن را به همه شما توصيه ميكنم
اين كتاب هم براي كساني كه نميدانند شش سيگما چيست و ميخواهند آنرا به طور كامل در شركت خود پياده كنند و از مزاياي آن بهره مند شوند بسيار مفيد و كاربردي است و هم براي كساني كه چند پيراهن در اين راه كهنه كرده اند و ميتوانند با مطالعه فصول مشخص شده اي از آن دانش و مهارت خود را افزايش بدهند
چيزي كه باعث شد آنرا اينجا بنويسم 15 درصد تخفيفي است كه ناشر به مناسبت پيش فروش به خريداران ميدهد.
اين تخفيف براي مدت محدودي اعتبار دارد.
با توجه به با ارزش بودن مبلغ تخفيف كه عليرغم تعداد صفحات و مطالب آن قيمت كتاب بسيار مناسب است توصيه ميكنم تا دير نشده است بجنبيد. براي اطلاعات بيشتر حتما صفحه ناشر را ببينيد

مشكل هاستينگ سايتم

ايميلي از سرويس دهنده هاستينگ سايتم (ايران هاست) دريافت كردم مبني بر اينكه به دليل برخي موانع ايجاد شده توسط دولت آمريكا خدمات هاستينگ سايت من نيز دچار مشكل شده است و آنطور كه قول داده اند اين كار فقط 72 ساعت طول خواهد كشيد تا سرور جديد پذيرنده هاستينگ شود.
به هر حال تا مدتي ايميلهايتان را نخواهم گرفت و شما نيز دسترسي به سايتم و نيز به آدرس weblog.mojahedi.ir نخواهيد داشت
از اين بابت عذر ميخواهم و اميدوارم به زودي مشكل بر طرف شود

۱۳۸۴/۱۲/۱۰

فقط چند آمار ساده

ديروز كلاسهاي ترم جديد شروع شد و هنوز هيچي نشده كلي وقت گذاشتيم. ولي بهتر از ترم قبلي هستش. كمي راه افتاديم انگار
فعلا كه فرصت زيادي براي نوشتن ندارم ولي بهتر ديدم چند تا آمار اقتصادي رو كه امروز استادمون تو كلاس عنوان كرد و برايم جالب بود رو بهش اشاره كنم كه ميدونم به خوندنش مي ارزد
كل توليد ناخالص جهان 32000 ميليارد دلار بوده است كه سهم ايران فقط 210 ميليارد دلار ميباشد. يعني چيزي در حدود 65 صدم درصد. براي اينكه گوشي بهتر دستتون بياد كه يعني چي بايد عرض كنم درآمد سرانه ايران پايين تر از نرخ جهاني و رقمي در حدود 1600 دلار در سال ميباشد كه در سال 1355 اين رقم 200 دلار در سال بود كه در همان سال درآمد سرانه كره جنوبي 1800 دلار بود
يك سوم كل توليد جهان متعلق به آمريكاست. بعد از آمريكا اروپا و ژاپن به ترتيب دوم و سوم هستند با رقم تقريبي 5000 ميليرارد دلار براي هر كدام
به عبارتي ديگر 65 درصد كل توليد جهان توسط اين سه گروه توليد ميشود.