۱۳۸۷/۰۱/۱۰

یاد تبریزم بخیر

قبل از هر چیزی اجازه میخواهم تا از بزرگوارانی که با ایمیل و کامنت یا پیام کوتاه و تلفن و ... سال نو را به من تبریک گفتند تشکر کنم و از عزیزانی که به دلیل مشکلی که ظاهرا توسط برخی سرویس دهندگان اینترنت در سیستم کامنت گذاری وبلاگم برایشان پیش می آید پوزش بطلبم.

ایام عید بهانه خوبی است تا به دیدار دوستان قدیمی دورانهای مختلف بروم. در سفری که به تبریز داشتم (که هنوز ادامه دارد) رشد مهاجرت مردم از شهرها و روستاهای آذربایجان به تبریز اولین چیزی بود که توجهم را جلب میکرد. مدتها بود که به تبریز نرفته بودم و این باعث میشد که تغییرات بیشتر به چشم بخورند. متاسفانه با توجه به تفاوت لهجه تبریزی ها با بقیه آذری زبانها به نظرم میرسید که آن آماری که میگفتند 97 درصد اهالی تبریز غیر تبریزی شده اند اکنون به مرز 99.99 درصد نزدیک شده باشد. طوری که حتی لهجه تبریزی من برای دیگر شنوندگان خنده دار بود!!!
حیف آن تبریزی که من در آن بزرگ شدم و خاطراتم در آن شکل گرفته است.
دلم برای آن تبریز تنگ شده است. آن مردم. با آن منش ها و آدابی که امروز کمتر میتوانم در این شهر آنها را ببینم.
یکی از میهمانانی که همراه ما میهمان صاحب خانه بود وقتی در خانه مشروطیت که امروز به عنوان موزه باز سازی شده و برای بازدید میهمانان شهر آماده شده است اسناد مختلف مربوط به دوره انقلاب مشروطیت و سرداران تبریز باقر خان و ستار خان را خوانده بود بسیار متعجب شده بود و از اینکه قبلا در مورد تبریز با تحقیر صحبت میکرده شرمسار بود.
با خودم و در دل خودم برای وضعی که امروز در تبریز شاهد بودم بسیار متاثر شدم.
راست میگویند.
تبریز بدون خونریزی توسط روستائیان فتح شده است.
همین سیل مهاجرت نیاز به اسکان را بیشتر کرده و ساخت و ساز با سرعت حیرت آوری رشد نموده است. انگار که دارند تبریز را از نو میسازند.
از طرفی تورم در نرخ مسکن بسیار چشمگیر است.
سال قبل آپارتمان 70 متری که 25-26 میلیون تومان قیمت داشت امروز بالای 90 میلیون تومان قیمت دارد.
کدام کسب و کاری را سراغ دارید که ظرف یکسال چنین سودی ایجاد کند؟
به نظرم رشد و تداوم این روند یک حسن میتواند داشته باشد و آن اینکه سود این کار از سود قاچاق هم بالاتر برود و کم کم بازار قاچاق کالا راکد شود!!!
راستش بعید میدانم حتی قاچاق کالا نیز تا این حد سود آور باشد.
تازه حسن سرمایه گذاری در مسکن این است که استرسهای مختلف را هم نداری. کافی است مفت مفت بگردی و رشد قیمت زمین به هر حال همه چیز را جبران خواهد نمود.
گفتم قاچاق یادم افتاد بنویسم که حواسم در این سفر به بازار لوازم خانگی منطقه هم بود. متوجه شدم از طریق شهر بانه که شهری مرزی با کردستان عراق است انواع کالاها با نرخهای بسیار ارزان وارد میشوند. تقریبا نصف قیمت.
البته اخیرا به خاطر درگیری ترکیه با کردهای عراق ظاهرا نرخهای این بازار کمی افزایش پیدا کرده است ولی اختلاف قیمت باز آنقدر جذاب است که حتی خرده فروشها هم ترجیح میدهند از آن طریق ویترینهایشان را پر کنند.
البته هر چقدر هم جذاب باشد باز به اندازه مسکن سود آور نیست! بخصوص آنکه ریسک بالایی هم دارد.
بیچاره تولید کننده ایرانی. کلی سرمایه گذاری در ماشین آلات و مواد و البته مشکلات بی پایان صنایع از پرسنل و هزینه های مختلف و افزایش بهای منابع تولید گرفته تا مشکلات اقتصادی و تورم و قیمت بالای مواد اولیه نسبت به کالای ساخته شده وارداتی و حاشیه سود بسیار کمی که روز به روز مانند یخی که جلوی افتاب باشد کمتر نیز میشود و هزاران هزار مسائل درون سازمانی و رقابت برون سازمانی و ... در حالیکه اگر همان سرمایه را در زمین یا مسکن سرمایه گذاری میکرد و یا حتی اگر خیلی دست و پا چلفتی بود میرفت در بانک میگذاشت به مراتب هم وضع خودش خوب بود و هم خاری در چشم دیگران نمیشد!!
افتصاد بیمار روز به روز عواقب وحشتناکش نمایانتر میشوند.
متاسفانه سال 1387 را از لحاظ اقتصادی سال خوبی نمیبینم که هیچ نگران مسائل فرهنگی مختلفی هستم که به خاطر مسئول بودن افرادی مانند آن افسر پلیسی که رسوایی اش را شنیدیم روز به روز بیشتر گریبان جوانان و آینده سازان کشور را خواهد گرفت. این نظر شخصی من است. شاید ناشی از سواد کم و اطلاعات ناقص باشد. امیدوارم افراد مطلع چنین چشم اندازی را متصور نباشند.
توکلمان بر خداست. چون پناهده ای جز او نداریم.

راستی صحبت از خدمت به کشور شد. با خودم فکر میکردم یک مدیر چگونه میتواند به وطنش خدمت کند؟ مثلا من تا دیروز مدیر یک واحد تولیدی بودم که به نظر خودم انجام درست وظیفه ام مانند عبادت بود. اما امروز که مدیر فروش یک شرکت با محصولات خارجی میشوم آیا باز هم در خدمت هم میهنانم هستم؟ باز هم دارم در راستای عمران و آبادی میهنم فعالیت میکنم؟
چگونه؟
نظر شما چیست؟ لطفا برایم بنویسید.

۱۳۸۶/۱۲/۲۹

عرض تبریک سال نو



ایام می آیند تا بر شما مبارک شوند.

مبارک شمائید.

این ایام فرخنده نیز بر شما مبارک باد.

امیدوارم سالی سرشار از سلامتی، شادی و موفقیت را به همراه یکایک اعضای خانواده محترمتان در پیش داشته باشید

۱۳۸۶/۱۲/۲۷

توافقم با سازمان جدید

به روزهای پایان سال نزدیک میشویم. با نیمچه تعطیل شدن مدارس خیابانها کمی خلوت تر شده است و برعکس آن مسیرهای منتهی با بازار و مراکز خرید شلوغتر.
در این میان فقط آرزو میکنم هیچ مردی زیر بار سنگین مخارج و هزینه ها پیش همسر و فرزندانش شرمنده نشود و بتواند هدیه مناسبی برایشان تهیه کند و از عهده مخارج روز افزون بر بیاید. متاسفانه گرانی در چند روز اخیر شدت یافته است. برای خرید کامپیوتری برای مطب برادرم متوجه شدیم که بسیاری از کسبه با تلقی اینکه قیمتها از ابتدای سال آینده افزایش چشمگیری خواهد داشت از فروش برخی کالاها خود داری میکنند.
چند سال قبل چنین صحنه ای را تجربه کرده ام. قیمتهای ماشین های اداری روز به روز و حتی چند ساعت به چند ساعت افزایش پیدا میکرد. فروشنده بازنده بود. چون برای خرید همان کالایی که فروخته است باید پول بیشتری می پرداخت.
ولی به هر حال این وضعیت با توجه به اینکه معیشت افراد را به خطر میاندازد زیاد دوام نیاورد و بالاخره رشد قیمتها به سقف رسید و متوقف شد. به عبارتی عرضه و تقاضا در قیمتی به توافق رسیدند.
اینبار ولی ایام تعطیلی و مصادف شدن این قضیه با ابتدای سال که همیشه برخی نرخهای جدید در بنزین و تعرفه آب و گاز و برق و حتی هزینه سفر (بلیط اتوبوس و هواپیما و ... نرخ تاکسی ها) و ... اعمال میشود کمی فرق میکند و ممکن است به تورم شدیدی در ابتدای سال دامن بزند. امیدوارم که اینگونه نشود

مطب برادرم هم قرار است در ایام تعطیل کارهای تعمیرات و نقاشی و ساختمان و نصب تجهیزاتش انجام شود و به مبارکی از ابتدای سال کارش را شروع کند.
خبرش را برایتان خواهم نوشت. بدلیل آنکه عضو هیئت علمی دانشگاه آلمان است و نیز چون جزو 8 نفری است که باید در سطح بین المللی به گسترش این دانش از طریق تدریس در دوره های آموزشی تخصصی و کارگاههایی که از طرف دانشگاه برای دندانپزشکان در سرتاسر جهان برگزار میگردد کمک نمایند و نیز به خاطر همکاری در کلینیک تخصصی لیزر دانشگاه آلمان در امارات نیز همکاری نماید شاید همیشه در مطب نباشد. ولی باید کارها را طوری تنظیم نماید که همه چیز در جای خودش به خوبی پیش بروند و به مطبش هم خوب برسد.

توافق من نیز برای همکاری با شرکت بدرسان الکتریک نماینده انحصاری محصولات مولینکس و لوازم خانگی توشیبا و کروپس با سمت مدیر ارشد فروش حاصل شد و از ابتدای سال نو و بعد از تعطیلات همکاری من با آنها رسما آغاز خواهد شد.
وظیفه من افزایش فروش است. البته یک دپارتمان با کلی پرسنل و شعب و نیروهای فروش گسیخته از هم را باید از نو سازمان دهم.
فکر میکنم بیشترین زمانم صرف سازماندهی مجدد با توجه به آنچه در دست دارم و آنچه باید داشته باشم گردد ولی پتانسیل بسیار زیادی برای افزایش بازار وجود دارد که امیدوارم در زمان اندکی به نتایج مطلوبی برسم. خلاصه که رقبا دوستانه برید کنار که دارم می آیم.

خیلی دوست داشتم مشکلات و موفقیتها را برایتان اینجا شرح دهم ولی عملا به دلیل حفظ مصالح سازمانی از این کار خودداری خواهم کرد و شاید فقط مثل گذشته به مباحث مدیریتی بپردازم

به هر حال سال جدید را در سازمانی جدید آغاز خواهم کرد.
فردا آخرین فرصت برای بازنگری توانمندی های کارکنان خوبم است تا مطمئن شوم کاملا به کارها آگاه هستند. خوشحالم که در این مدت توانسته ام از کارکنانم افرادی بسازم که امروز بتوانم شرکت را به آنها بسپارم.
شاید بزرگترین موفقیت من همین باشد

۱۳۸۶/۱۲/۲۱

ادعاهای کاندیدها، فرصت یا تهدید؟

فعلا روز به روز بازار تبلیغات کاندیهای مجلس داغتر میشود.
اما اتفاقی که امسال پر رنگ تر به آن پرداخته شده وعده و وعیدهای اجرایی کاندیدهایی است که قرار است به قوه مقننه یعنی قانون گذاری بپیوندند.
امسال صدا و سیما به طور جدی تری این موضوع را مطرح میکند و ادعاهای خارج از توان نمایندگان را به زیر سوال میبرد.
ظاهرا ادعاهای بی اساس کاندیدها که میتواند موجب دلسردی مردم از دادن رای به فرد گردد به نوعی تهدید محسوب میشود ولی به نظرم یک فرصت طلایی در این جا نهفته است.
و آن اینکه اگر لابلای ادعاهای این کاندیدهای محترم را خوب بگردیم میتوانیم به انتظارات لایه های ابتدایی عامه مردم کشورمان برسیم.
به هر حال کاندیدهای هر منطقه سعی نموده اند ادعاهایی جهت بر آورده نمودن نیازهای ضروری همان منطقه ادعا نمایند تا توجه ها را جلب کنند.
پس بهترین فرصت برای دولت است که به رایگان نیازهای مناطق مختلف را شناسایی کند.
مسکن، شغل، رشد اقتصادی و حتی ازدواج جوانان جزو وعده های مشترک بیشتر نمایندگان است.
شعارهایی که سالهاست جزو شعارها و ادعاهای کاندیدها مطرح میشود و شاید آنطور که باید تحقق نمیابند که همچنان جایی برای تکرار شدن دارند و گرنه دیگر کسیحرفش را هم نمی زد. چه خوب است استانداران و یا حتی وزیران محترم به آنها بپردازند.
البته بعید به نظر میرسد که خودشان از آن مسائل بی خبر باشند. ولی به هر حال این نیازها قابل توجه هستند.

در آستانه تحویل سال نو از طرفی فشار مصرف کاغذ برای هدایای تبلیغاتی و تقویمهای مختلف پایان سال بالا رفته است و از طرفی نیاز به کاغذ برای تبلیغ کاندیدها افزایش قیمت چشمگیری در کاغذ بند (برش خورده به صورت ورق) را باعث شده است. در حالیکه قیمت کاغذ رول هنوز منتظر تغییر است ما به منظور کنترل تقاضای پایان سال و جلوگیری از رکود فروش اوایل سال جدید که همیشه به دلیل مشخص نبودن قیمت تا 20 یا 25 فروردین حالت بلا تکلیفی ایجاد میکند قیمتهایمان را افزایش دادیم. البته با توجه به اینکه هزینه های حمل و نقل به مقدار بسیار زیادی افزایش داشته اند چاره دیگری هم نداشتیم.
با اینکه منتظریم تا ببینیم حقوق کارکنان قرار است چقدر افزایش یابد تا بر اساس آن سایر هزینه های سالیانه شرکت را برآورد کنیم که مثلا هزینه ارسال بار یا برق و آب و ... چقدر ممکن است افزایش یابد تا بتوانیم پیش بینی برای بهای تمام شده محصولاتمان داشته باشیم.
جالب اینجاست که در دیداری که با یکی از مدیران شرکتهای رقیب داشتم متوجه شدم آنها اصلا در طول این سالهای هزینه اسهلاک سالیانه و سنوات خدمت کارکنان را در بهای تمام شده محاسبه نمی کرده اند و برای همین به فرض کاملا محال برابری کیفی و کمی!! قیمتهایشان کمتر است و گرچه امروز قیمتشان ظاهرا پایین تر از سایر رقباست ولی فردا روز مشکلات بسیار جدی گریبانگیرشان خواهد شد.

راستی کرایه بار گفتم یاد بنزین آزاد احتمالی سال بعد که قرار است در ایام نوروز به صورت آزمایشی عرضه شود افتادم. چند برابر شدن کرایه های بار از هم اکنون قابل تصوراست.
ولی ای کاش تاثیرات ناشی از آزاد شدن بنزین برای مردم شفاف میشد.
مثلا میدانستیم که با عرضه بنزین به قیمت مثلا 200 تومان چقدر یارانه حذف میشود و این یارانه ای که اینک میتواند پس انداز شود در بودجه سالیانه صرف کدام بخش به منظور ایجاد رفاه بیشتر در مردم خواهد شد؟
مثلا اگر بنزین 400 تومان شود و فرضا دیگر در آن نرخ نه تنها یارانه ای پرداخت نمیشود بلکه سود هم عاید دولت شود، در آن صورت این اختلاف 300 تومان در هر یک لیتر آیا موجب گسترش تعداد مدارس ، یا ارزان شدن خدمات درمانی، یا ارزان شدن هزینه آموزش عمومی (مدارس و دانشگاهها و ...) خواهد شد؟
به نظرم اینطوری مسائل برای مردم راحت تر قابل هضم خواهد شد و قطعا مورد حمایت هم قرار میگیرد.

از طرفی نفتمان هم دارد به 100 دلاز نزدیک میشود. بعید نیست که به راحتی در طول سال بعد به بالای 200 دلار برسد.
ولی چرا هنوز همانطوری که آقای احمدی نژاد، رئیس جمهور کشورمان در سخنرانی دانشگاه و یک سخنرانی دیگر که الان یادم نیست ولی هر دو از تلوزیون پخش شد اعلام نمودند، بودجه دولت فقط همان 36 میلیارد است؟ و ...

این پست خیلی طولانی شد و موضوعاتش هم متفاوت بودند که جای داشت بیشتر به آنها بپردازم ولی چه کنم که ناچارم به خاطر ارزشمند بودن اوقات شما عزیزان صرفا اشاره ای بکنم و بگذرم.
باشد تا در فرصتی دیگر هم با جزئیات بیشتری به آنها بپردازم و هم از خبر پیوستنم به شرکت جدید برایتان بنویسم. بله با یکی از شرکتها در راند چهارم مذاکرات که این بار در دفترم برگزار میگردید به توافقات کلی پوزیشن مدیریت فروش دست یافتیم.در راند پنجم جزئیات بیشتری مورد توافق قرار خواهند گرفت.
تا خدا چه صلاح بداند

۱۳۸۶/۱۲/۱۱

پای درس جناب آقای دکتر مسعود حیدری

یکی از سعادتهایی که نصیبم شده همین حضور در پای درس جناب آقای دکتر مسعود حیدری استاد درس اصول و فنون مذاکره است.



به دلیل حادثه ای که برای ایشان اتفاق افتاده بود درس ایشان که به صورت سمپوزیوم در 4 جلسه ارائه میگردد به تعویق افتاده بود و خدا را شاکرم که سلامتی ایشان بازگشت تا علاوه بر دانشجویان، سازمانهای بزرگ کشور نیز از نعمت وجودشان بهره مند باشند.
اصول و فنون مذاکرات تکنیکهای بسیار ظریفی دارد که جز در پای درس اساتید صاحب تجربه نمیتوان به زوایای مختلف آن پی برد. البته راه دیگرش هم که بسیار پر هزینه خواهد بود تجربه کردن تجربه هاست.
مذاکرات بسیار مهمی با ریاست ایشان به نفع کشور عزیزمان به نتیجه رسیده است. آثار بیشماری نیز از ایشان در خصوص اصول مذاکره به چاپ رسیده است. ولی پای صحبتهای ایشان نشستن دنیای دیگری است.
گنجی بسیار نازنین و محترم که در اوج دانش و تجربه تمام مدت توصیه هایش را با جملات خواهشی به دانشجویانش یاد میدهد.
نکات ریز و درشتی که در لابلای ماجراهای نقل شده از مذاکرات بین المللی ایشان که گاها به 25 ساعت مذاکره بدون توقف تبدیل شده است منتقل میگردند به قدری برایمان جذاب است که من شخصا فکر میکنم یکی از بهترین چیزهایی که میتوانستم در این دوره تحصیل یاد بگیرم درسهایی از ایشان است.
امیدوارم خداوند به ایشان و اساتید توانمند امثال ایشان طول عمر بدهد تا کشورمان در عرصه های مختلف از خیر و برکت حضورشان بهره مند گردد

مذاکراتم با شرکتهای مختلف ادامه دارد ولی تقربا نهایی شده است و فکر میکنم تا پایان این هفته انتخاب خودم را انجام دهم. منتظرم تا پکیجهای حقوقی مولینکس و سوپرپایپ را هم دریافت کنم تا انتخاب نهایی را انجام دهم.
از میان پوزیشنهای متعدد از شرکتهای پگاه، هنکل پاک وش ، توشیبا، مولینکس، سوپر پایپ سه تای آخری به مدیریت بازار و بقیه مدیر عاملی و معاونت مدیر عاملی و یا مدیر ارشد اجرایی بوده اند.
خودم فکر میکنم مدیریت بازار برایم جذابتر باشد. بعضی ها از آنها با شرایط من جور در نمی آمد و در بعضی ها شرایط من با آنها.
شاید از بین توشیبا و مولینکس که شرکتهای وارد کننده هستند و سوپرپایپ که شرکت تولیدی و صادر کننده است یکی را انتخاب کنم.
تا خیر و صلاح در چه باشد.

فعلا پروژه چاپگر را در حد طراحی سایت ادامه خواهم داد. برای فعال کردنش به فردی با توانایی بالای مدیریتی در اداره امور و جذب سرمایه و توسعه نیاز خواهم داشت. چون خودم مایلم در تیم بزرگتری مشغول شوم لذا فرصتی برای آن نخواهم داشت و تا یافتن فردی با چنین خصوصیاتی که بتوانم عملیاتی نمودن و مدیریت چاپگر را به او بسپارم باید منتظر بمانم.
چاپگر اصولا چیزی به مراتب فراتر از رادان خواهد بود.
عجله ای ندارم. اگر هم چنین فردی را پیدا نکردم صبر میکنم تا موقعش فرا برسد.
به هر حال این کار باید بدون من پا بگیرد. در هر کاری هم تا فردی دلسوز و با انرژی بالا سر کار نباشد کار پیش نمیرود. بخصوص ابتدای هر کاری هوشیاری و توانایی و انرژی زیادی می طلبد.
اگر در خودتان توانایی مدیریت بالای اجرایی می بینید و فردی فعال هستید خودتان را کاندید کنید. شاید فرصت خوبی برای شما باشد