۱۳۸۷/۰۶/۰۹

اینترنتی بودن یا اینترنتی نبودن. مسئله این است

در خبری خواندم که معاون وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات احتمال تحریم اینترنت را بعید ندانسته است.
احتمال این اتفاق بسیار بعید به نظرم میرسد. ولی در هر حال ریسک بزرگی برای تمامی کسب و کارهای اینترنتی و سایتهای تجارت اینترنتی از جمله پروژه سایت چاپگر خواهد بود که مرا وادار میکند در خصوص سرمایه گذاری برای توسعه آن بااحتیاط گام بردارم.
فعلا که سایت در حال تکمیل است و اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود فکر میکنم نیمه اول مهر برای ارائه خدمات اولیه افتتاح شود.
ولی به هر حال هر نوع محدودیت در دسترسی به اینترنت تهدید جدی برای کسب و کارهایی است که بر روی اینترنت بنا می شوند

بعد از سرویس DOCs توسط شرکت Google این بار مایکروسافت آفیس را تحت وب در اختیار شما قرار میدهد. دیگر میتوانید خودتان را از حمل فلشهای سبک و کوچک نیز بی نیاز کنید و کار را بر روی فایل اصلی در هر کجا که هستید در پیش بگیرید. سرویس فتوشاپ هم دیدنی است.
البته با این تهدیدات به نظرم نه تنها فلش ها را دور نریزید بلکه از هارد دیسکهای جانبی و قابل حمل نیز بی بهره نمانید.

۱۳۸۷/۰۵/۳۰

حرفه ای باشید

در هر پوزیشنی یا کسب و کاری که هستید سعی کنید بهترین باشید.
فرقی نمیکند در حال حاضر مشغول چه کاری هستید. اصلا علاقه ای به این کار دارید یا خیر.
به نظرم واقعا نباید به این موضوع توجه کنید.
تمام حواس خود را متمرکز کنید.
بروید روی کارتان مطالعه کنید. ببینید چگونه میتوان در این کار بهترین بود.
حتی اگر کار شما نظافت کف ساختمان باشد با چنان شور و علاقه و دقتی این کار را انجام دهید که کف همه ساختمان برق بزند
این برق نشانه پشتکار شماست و همان برق، نگاهها را به سمت شما بر میگرداند.
این افراد شاخص میشوند و حتما رشد میکنند.
سعی کنید در کارتان شماره یک باشید
حرفه ای کسی است که تمام فکر و ذکرش در همین کار است و به قول خودمان "این کاره است".
فرق آدم حرفه ای با ادم غیر حرفه ای فقط در مهارتهای کاری نیست. اخلاق و منش و خصوصیات انسانی متعالی تری هم باید داشته باشید. ادم حرفه ای با حرف دیگران به اصطلاح نمیرقصد. کمی روی مسائل مختلف و مشکلاتی که پیش آمده است با صبر و تامل تصمیم گیری کنید. هر رفتاری در شان یک حرفه ای نیست. بگذارید دیگران شما را الگو قرار دهند. برای این کار چاره ای ندارید جز افزایش دانش خود.
فراموش نکنید که شما همواره نیازمند یادگیری هستید. سعی کنید از همه کس در همه زمان یاد بگیرید. "ادب از که آموختی از بی ادبان" را که یادتان هست. از رفتارهای بد دیگران هم به عنوان فرصت یادگیری بهره ببرید

۱۳۸۷/۰۵/۲۴

کارکنانتان را فاحشه نکنید

منظورم اصلا و ابدا خدای نکرده توهین و جسارت نبود. ولی این اصطلاحی است که اصولا در مورد زنان خیابانی بکار میرود.

اما در دنیای مدیریت تعبیر دیگری از این لغت می شود و برای دو دسته از کارکنان سازمانها به کار میرود:
1- کارکنانی که به خاطر نیازی که دارند (بخصوص مادی) به کار و شغلی که دوست ندارند تن میدهند.
2- کارکنانی که خودشان را به پول فروخته اند و اگر ببینند شرکت در مسیر اشتباهی قرار گرفته است خم به ابرو نمی آورند. فعلا که حقوقی دریافت میشود و به ما چه و ...

جدای از اینها برخی شرکتها هم فقط فیزیک و تن لش کارمندانشان را لازم دارند تا کارهای یدی را انجام دهند. حتی اگر این کارها توسط نرم افزارهای گران قیمت به اصطلاح اتوماسیون اداری کاملا الکترونیکی شده باشند.

به هر حال شرکتهای زیادی وجود دارند که به نیروی خلاقیت و قدرت فکر کارکنانشان نه تنها بهایی نمیدهند بلکه تصور میکنند احتیاجی هم به همفکری آنان ندارند در حالیکه اصولا افرادی که مسئول کاری هستند به مراتب بهتر از مدیرانشان از چم و خم کاری که انجام میدهند و ایرادهایش و کارهایی که میتواند آنرا بهبود بخشد مطلع هستند.

امروزه سرمایه اصلی شرکتها استفاده از قدرت خلاقیت و فکر کارکنانشان است چرا که دیگر سکانداری است که روزبه روز مهمتر می شود و پاروزنی دیگر اتوماتیک شده است.
راهبری و سکانداری از پاروزنی اهمیت بیشتری یافته است چون اهداف زود به زود تغییر می کنند و عوامل و نیروهای بسیار زیادی ما را احاطه کرده و تحت تاثیر قرار میدهند که باید بتوانیم به موقع و با چابکی عکس العمل سریعی از سازمانمان بروز دهیم. و این میسر نمیشود جز از طریق همدلی و مشارکت یکایک کارکنان.

این قدرت مدیران ارشد شرکتها است که چگونه بتوانند در دل کارکنان نفوذ کرده و آنان را نه به خاطر براورده کردن نیازهای حیاتی و پول بلکه به خاطر شوق و اشتیاق ناشی از دل بستن به شرکت و شغلشان در راستای اهداف شرکت به کار گمارند و با گوش دادن (نه فقط شنیدن) نقطه نظرات آنان پیرامون روشهای کار را بهبود بخشند

لطفا همین الان در مورد کارکنان زیر دستتان بیاندیشید.
شما آنان را چگونه بار آورده اید؟

۱۳۸۷/۰۵/۱۸

بلاگم جدید شد

همانطوریکه ملاحظه میکنید بلاگم جدید شد.
جدید یعنی اینکه قالبش تغییر اندکی داشته ولی در اصل از بلاگر کلاسیک به بلاگر جدید سویچ کردم.
کمی کار داشت. با اینکه قالبی سه ستونه قبلی خودم را بیشتر دوست داشتم ولی چون مجبور بودم از نو طراحی و تغییر دهم قابل استفاده نبود. برای همین از یکی از قالباهای بلاگر فارسی استفاده کردم که دوست عزیزم جناب آقای منیری زحمتش را برایم کشیدند .و من تغییراتم را اعمال کردم.
اشکالاتی که الان با آن مواجه هستم این است که :
1-برخی اسکریپتها را که باید به Head سورس وارد کنم قبول نمیکند و ایراد میگیرد.
2- عکس بالای سردرب بلاگم هم نمایش داده نمیشود.
3- پستهای طولامی ام که قبلا به دو بخش شکسته میشد اکنون اسکریپتش کار نمیکند و همه متن با هم نمایش دده میشود
4- بایگانی موضوعی که از خوشمزه استفاده میکرد دیده نمیشود و باید از تگهای بلاگر استفاده کنم که کاری زمان بر است.
5- نظرهای اخیر به مطالبم دیده نمیشوند

خلاصه کلی نواقص نسبت به نسخه قبلی با کلی امکانات نسخه جدید جا به جا شده اند

به هر حال خوشحال میشوم اگر نقطه نظر خودتان را برایم در باکس سمت راست علامت بزنید

بازیهای المپیک هم ظاهرا ساعت 8 و 8 دقیقه امروز یعنی 08/08/08 افتتاح میشود. چینی ها معتقدند عدد 8 خوش شانسی است
برای همه ورزشکاران کشورمان مدالهای رنگی آرزومندم و امیدوارم علیرغم محدودیت امکانات و ضعف مدیریت حاکم بر ورزش کشورمان نتیجه تلاششان را بگیرند

۱۳۸۷/۰۵/۱۶

ایده ای جالب برای عکس خانوادگی

عکس یک خانواده 5 نفره از سال 1976 تا 2007
به نظر من ایده جالبی است.



برای مشاهده عکس در سایز بزرگتر روی آن کلیک کنید

۱۳۸۷/۰۵/۱۲

تشکر

قبل از هر چیز بینهایت از بزرگواری ها و اظهار لطفهای شما عزیزانی که برایم پیام تبریک فرستادید سپاسگزارم.
در نظر دارم با حذف بخشهای جانبی، فصلهای تشریح مدل را برایتان در اینجا قرار دهم تا علاقمندان از آن استفاده کنند. گرچه آنرا به نام مدل مجاهدی در کنفرانس مدیریت و نیز در همایش برون سپاری معرفی خواهم کرد و نباید قبل از آنجا آنرا منتشر کنم، ولی فکر نمیکنم انتشار برخی از فصلهای آن محدودیتی برایم ایجاد کند. حداقل به عنوان شیرینی این موفقیت باید این کار را بکنم.
مجددا یک دنیا از محبتهای شما عزیزان سپاسگزاری میکنم.

فعلا دارم روی موضوع چاپگر دات کام به عنوان یک پایلوت آزمایشی "خرده فروشی بزرگ و مستقیم" فکر می کنم. موضوع مهمی که گاها در این مورد دلسردم میکند نیاز به تامین مالی در آینده فعالیت آن است، که شرایط فعلی تسهیلات بانکی و نرخهای وامها ممکن است در نهایت در سایز کوچکی باقی بماند و نتواند رشد سریعش را ادامه دهد و امکانات جوابگوی رشدش نباشد.
به عبارتی چشم انداز بسیار درخشانی برای این شبکه خرده فروشی میبینم ولی شدیدا توسعه آن وابسته به تامین منابعی است که با توجه به شرایط موجود به نظرم میرسد در آینده رشد آن با مشکلاتی مواجه خواهد شد.
برای همین با خودم فکر میکنم علیرغم بزرگی بازار ایران چطور است آنرا در کشور دیگری استارت بزنم و به ایران به عنوان یک مشتری سرویس بدهم.
حداقلش این است که تامین منابع مالی در کنار فضای باز و بین المللی کسب و کار فرصت رشد بیشتری فراهم خواهد کرد.
تبعاتی هم خواهدداشت که برگترینش عدم آشنایی با چالشهای محیط کسب و کار آن کشور است که شناسایی آنها زمان بر خواهد بود. در حالیکه تجربه فعالیت در بازار پر تلاطم ایران خودش سرمایه غنی برایم محسوب میشود.

روز پنجشنبه به دعوت یکی از شرکتهای چند ملیتی فعال در زمینه کالاهای مصرفی بهداشتی که قصد دارد وارد بازار ایران شود و تقریبا 8 نام تجاری بسیار معتبر دارد ملاقاتی در دفترشان داشتم. قصد دارند حضوری مستقیم در بازار ایران داشته باشند و از من برای مذاکره در خصوص همکاری برای مدیریت دفتر ایران دعوت کرده بودند.
نکته ای که برایم جالب بود و باعث شد که این پست را بنویسم این بود که پس از مذاکره به منظور جلب نظر من و نیز دادن اطلاعات بیشتر یک گزارش کامل 70 صفحه ای از وضعیت شرکت، وضعیت سهام آن، معرفی مدیران ارشد و میزان حقوق مدیران (با شفافیت کامل) برنامه ها و گزارشات مدیریت مالی، استراتژی های شرکت، و خلاصه تمام آنچه که میتوانست من را با وضعیت فعلی شرکت آشنا کند در اختیارم قرار گرفت تا آنرا مطالعه کنم و بعد جواب بدهم.
با اینکه بعد از ترک شرکت قبلی تقریبا به دعوت 3 شرکت لوازم خانگی دیگر، یک شرکت هواپیمایی یکی از کشورهای عربی منطقه و یک شرکت قطعات خودرو برای همکاری مذاکراتی داشتم ولی هیچکدام هیچ یک از اصول و جزئیاتی که در این شرکت رعایت میشد را حتی نمی دانستند. بخصوص آنکه این گزارش بسیار برایم جالب بود در حالیکه در سایر شرکتها نه تنها باید حواسم را جمع میکردم تا جواب سوالی را به جهت کسب تصویری از آن شرکت از لابلای صحبتهای مخاطبم بدست بیاورم بلکه خود مدیران هم گاها چنین تصویری شفاف از وضعیت شرکت خودشان ندارند که هیچ بلکه بسیاری از اطلاعات بیات شده! را نیز محرمانه تلقی میکردند.

علیرغم اینکه به نظرم همکاری با این شرکت به نوعی یک دانشکده بسیار غنی برایم خواهد بود ولی یک اشکال در همکاری با آنها برای من وجود دارد و آن اینکه آنها انتظار دارم بتوانم در صورت مثبت بودن عملکرد دو سال بعد مثلا در دفتر اسپانیا، سه سال بعدش در دفتر هنگ کنگ و چند سال بعدش در گوشه دیگری از دنیا پیشرفتهایی در حیطه فعالیتم ایجاد کنم.
حالا خودم شاید مشکل خاصی با اصطلاح "موبیلیتی" نداشته باشم ولی خانواده ام ظاهرا مشکل دارند.

یاد یکی از توصیه هایم افتادم که اینجا به درد خودم میخورد: مراقب باشید به جای انکه مشکل را حل کنید، حل را مشکل نکنید.