۱۳۹۰/۰۴/۰۶

قیمت تمام شده یا قیمت فروش؟ مسئله کدام است؟

مدتها بود که نمی نوشتم. فیلتر شدن بلاگر و از کار افتادن موقتی سیستم ارسال پست از طریق ایمیل به خاطر فیلترینگ و ... هم دلیل و بهانه ای شد برای من که کمتر بنویسم. بیشترین انگیزه ام برخی ایمیلهای محبت آمیز عزیزانی بود که یا جویای سلامتی من بودند و یا اینکه با لطف کم نظیرشان منتظر اظهار نظرهای من بودند پیرامون مباحث روز بخصوص در عرصه صنعت و تولید و بازرگانی و ... و فکر کردم واقعا دیگر دارم با این دیر نوشتن علاوه بر این موارد عده ای را نگران خودم میکنم.

در همین ابتدا از همه عزیزانی که دائما تماسشان را با بنده حفظ کردند و جویای احوالم بودند بی نهایت سپاس گزاری میکنم. واقعا این همه اظهار لطف در مقابل همه این تنبلی های من در نوشتن مرا بسیار شرمنده کرده است.

ولی عامل اصلی تر اینکه نمی نوشتم این بود که بیشتر موضوعاتی که احتمالا باید در موردش مینوشتم یا مربوط میشد به مسائل مختلف سیاسی تاثیر گذار در کسب و کار که برای خودم خط قرمزی کشیده ام که خیلی واردش نشوم و یا به مسائل درون سازمانی که با توجه به اینکه متوجه هستم که با شدت بیشتری توسط رقبا همه فعالیتهای شرکت و حتی نوشته ها و اظهار نظرهایم رصد میشویم لذا ناخودآگاه از نوشتن خودداری میکردم تا همچنان برخی رقبا را کنجکاو نگه دارم. خود این موضوع از طرفی بسیار برایم خوشحال کننده بود چرا که می دیدم رقبایم چقدر دنبال این هستند که ببینند ما چه حرکتی میکنیم و چقدر هم بازار شایعات علیه ما داغ بود که خودش به نوعی به تبلیغ غیر مستقیم برای مطرح کردن ما تبدیل شده بود (که ادامه هم دارد) از طرفی باعث میشد کمتر از خودم خبر ارائه دهم تا دید رقبا محدودتر شود.

در این مدتی که تقریبا از من بی خبر بودید مشغول طی نمودن پروسه راه اندازی واحد صنعتی در یکی از شهرکهای صنعتی نزدیک تهران بودم و خب درگیر مسائل کسب اطلاعات و یا اقدام برای وام و تاسیس ساخت و ... سبک و سنگین کردنهای متعدد و اولویت بندی ها و تغییر آنها و ... که خودش برای خودش ماجراهایی داشت که در فرصتهای آتی بیشتر در موردش خواهم نوشت. دوره های آموزشی که بخصوص تخصصی برگزار میکنم برای من بسیار سودمند هستند و در هر جلسه چیزهای زیادی از عزیزان شرکت کننده یاد میگیرم و ذهنم بازتر میشود. گرچه متاسفانه تا رفع فیلترینگ برخی سایتهای شبکه های اجتماعی دوره بازاریابی دیجیتال را برگزار نخواهم کرد ولی چیزی از مطالعاتم در این زمینه کم نشده و فکر میکنم امروزه دانشم در زمینه بازاریابی بخصوص در ترکیب با مباحث تفکر سیستمی کلا بلوغ نسبی خوبی را در من در این زمینه ها ایجاد کرده و حرفهای زیادتری برای گفتن دارم.

این روزها هم که دوباره روزهای داغ مالیاتی فرا رسیده است. امیدوارم همانطوری که مسئولان وعده داده اند نظام ناعادلانه مالیاتی به زودی اصلاح شود و عادلانه شود. از شرکت یکی از دوستانم که در دفاترش ضرر مالی نشان میداد 15 درصد بیشتر از رقم مالیات پرداختی سال قبلش بدون توجه به عملکرد شرکت مالیات گرفته اند! با توجه به افزایش هزینه ها ناشی از حذف یارانه ها و فشار دولت بر روی بیشتر صنایع بخصوص صنایعی مثل ما که جزو 22 قلم کالایی محسوب میشویم که اصلا و ابدا نباید افزایش قیمت میداشتند و در مالیات سال بعد لحاظ شود و گرنه کلاه ما نیز پس معرکه است. در شرایطی در بازار کاغذ هر کاغذ فروش در هر بندیل 44 هزار تومانی تنها 1000 تومان سود میکند و تعزیرات هم بالای سرش ایستاده تا علیرغم افزایش سنگین کرایه حمل و تغییرات دلار و ... قیمتش را تغییر ندهد چقدر میخواهند مالیات بگیرند؟ چند درصد بیشتر از مالیات سال قبل؟!!

امثال اینها بسیار بسیار زیادند که واقعا امیدوارم اصلاحات اساسی در نظام مالیاتی جدید صورت گیرد تا در این زمینه عدالت برقرار گردد.

چند وقت پیش نامه اعتراض یکی از تولید کنندگان مطرح در صنعت پوشاک را میخواندم (http://www.econews.ir/fa/NewsContent.aspx?action=print&id=133906) که حتما شما نیز خوانده اید. باز به خودمان شکر کردم که داریم به توسعه فکر میکنیم و از همه مهمتر که در صنف پوشاک نیستیم و فروشگاه هم نداریم و از این مسائل هم بی خبریم.

فعلا که بحث قیمت تمام شده بسیار داغ است و در این میان مطرح شدن بحث راه اندازی کلینیک قیمت تمام شده به منظور مدیریت قیمت تمام شده واحدهای صنعتی و ارائه مشاوره توسط ریاست محترم پژوهشکده وزارت بازرگانی به نظرم نوعی فرافکنی بزرگ است.

اصولا همه عواملی که در یک بنگاه اقتصادی مطرح هستند از دو بعد درون سازمانی و برون سازمانی برخوردار هستند که قیمت تمام شده هم یکی از آنهاست. قبول دارم که مدیریت کسب و کار در بیشتر واحدهای صنعتی دارای اشکالات اساسی است ولی تعطیلی یکی پس از دیگری واحدهای صنعتی فقط به سو مدیریت در این بنگاهها مربوط نمیشود. اگر واقعا قصد داریم که تولید افزایش یابد و صادرات صنعتی به دنبال آن افزایش یافته و اشتغال زایی شود و ... باید قیمت تمام شده کالای ساخته شده در داخل کشور رقابتی شود. این خودش یعنی اینکه بهای ترانزیت هر تن در هر کیلومتر کالا در جاده های کشور با بهای آن در سایر کشورها بخصوص کشورهایی که در تولید همان کالا رقیب ما هستند برابری کند. هزینه انرژی، نرخ دستمزدها (در حال حاضر 17 ماه پرداختی برای 12 ماه کار که اگر تعطیلات فروردین ماه و تعطیلات و بین تعطیلات طول سال را هم محاسبه کنیم تقریبا 9 ماه کار میکنیم که خودش جدای از نرخ هر ساعت دستمزد در کشورمان با دیگر کشورها قابل مقایسه است)، تعرفه های گمرکی، حمایتهای صادرات و تولید، آزادی فضای کسب و کار، وضعیت رانتها، نظام مالیاتی، وضعیت دسترسی به منابع تامین مالی برای سرمایه گذاری و توسعه (نظام بانکی ما و بخصوص نرخ سودی که برای وامها میگیرند کافی است با چند کشور بدون منابع طبیعی مقایسه کنید) و صدها عامل دیگر رقابتی شود که هیچکدام از عواملی که من مثال زدم در عهده مدیر یک واحد تولیدی نیست و اتفاقا همه آنها شدیدا در بهای تمام شده محصولات تاثیر میگذارند و صد البته که واحد صنعتی نیز ناچار است افزایش در بهای تمام شده را از طریق افزایش در قیمت فروش به قیمت فروش منتقل نماید.

سازمان تعزیرات هم که چوب بالای سر تولید کننده است که مبادا درصدی افزایش بها رخ دهد غافل از این تفکر که در بازار رقابتی اصولا هر نوع افزایش قیمت به ضرر تولید کننده است چون رقابت را از دست میدهد و تقاضای محصولش در مقایسه با رقیبش کاهش میابد و عملا هیچ تولید کننده ای اگر مجبور نباشد و یا حیاتش به خطر نیفتد راضی به افزایش قیمت محصولاتش در مقایسه با رقبا و محصولات موجود در بازار نخواهد بود و نیازی اصلا به سازمان تعزیرات نیز نخواهد بود سوای اینکه و سوای اینکه (چون واقعا مهم است) اصولا مفهوم برند سازی در متمایز سازی خلاصه میشود و قطعا تی شرتی که نشان خاصی را دارد نمیتواند و نباید با تی شرتی که بدون نام و نشان خاصی است با یک قیمت عرضه شوند چرا که تولید کننده ای که صاحب نام شده است در اصل این شهرت و اعتبار نامش را مدیون تمام زحمات و سرمایه گذاری های فکری و معنوی است که برای کیفیت و توجه به جزئیات متعدد در محصولاتش صرف نموده است و عملا نیز تک تک مواد اولیه و نیروی کار و ماشین آلاتش به مراتب بهبود یافته تر و با کیفیت تر از رقبای بدون نامش هستند که صد البته بهای تمام شده و به دنبال آن قیمت بالاتری خواهد داشت و متاسفانه سازمان تعزیرات و سایر نهادهایی که در این خصوص تصمیم گیرنده هستند چندان به این مباحث توجه ندارند.

حالا آیا کلینیک و مرکز مشاوره آشنایی با اصول تعیین و محاسبه قیمت تمام شده را برای مدیران واحدهای صنعتی نیاز داریم یا مدیران سازمانهایی که مستقیم و غیر مستقیم در این امر تاثیر گذارند؟ برای حمایت از تولید کننده هیچ چیزی بهتر از رقابتی کردن محیط و عوامل تاثیر گذار نیست و با این کار مزیتهای نسبی و رقابتی خودشان رو شده و شناسایی میشوند و بیشتر سرمایه ها جذب تولید خواهند شد و دیگر شاهد طوفانهایی که سرمایه های سرگردان در بازار سکه و ارز و ... ایجاد کردند نخواهیم شد. شاید اگر مفهوم جهاد اقتصادی عمیقا درک شده و توجه جدی تری در عمل و نه در شعار به آن شود اتفاقی بیفتد.

از اینها که بگذریم درگیر مسائل مختلفی در زمینه اصلاحات سیستمهای تولید و فروش هستم که نوآوری و پیشرفتهای قابل توجهی در سابقه فعالیت شرکتم محسوب میشود و علیرغم مشکلات جدی که آشکار و پنهان برخی رقبایم با آن مواجهند و متاسفانه خبر نیمه تعطیلی و کاهش فعالیت برخی از آنها را نیز میشنوم فکر میکنم دهه 90 را بسیار بنیادی تر آغاز نموده ایم و شرکتمان از آینده بهتری برخوردار خواهد شد و در آینده نزدیک و ظرف حدود یک سال آینده شتاب خوبی برای توسعه خواهد گرفت و اگر مسائلی که به آنها اشاره کردم از پیش پای صنایع برداشته شود در منطقه نیز حرفهای زیادی برای گفتن خواهیم داشت.

به هر صورت مثل همیشه امیدوار و با برنامه پیش میروم. گرچه برنامه ها دائما به روز میشوند و اصلاحشان میکنم ولی پیوسته و گاها آهسته پیش میروم و همین باعث دلگرمی است. سعی هم خواهم کرد زود به زود بنویسم.

از دوستان وبلاگ نویسم بخصوص قدیمی ترها هم خواهش میکنم کامنت نگذاشتن های من را به حساب بی توجهی به مطالبتان نگذارید چرا که واقعا برخی از وبلاگهایتان از دسترسی مستقیم من خارج شده اند و دست و پا شکسته مطالبتان را از طریق فیدها میخوانم و فیدخوانها هم ابزار خوبی برای کامنت گذاشتن نیستند ولی بدانید و مطمئن باشید که همه مطالبتان را میخوانم و مثل همیشه از آنها یاد میگیرم و لذت میبرم.