اهداف انواع مختلفی دارند که سعی میکنم به طور مختصر در اینجا به آنها اشاره کنم:
Vision یا همان چشم انداز. آنچه ما از آینده کارمان یا محصولمان یا اقتصاد یا زندگی میبینیم. این که چه ببینیم دقیقا بستگی به میزان دانش و اطلاعات ما دارد. ضرب المثلی میگفت که تو مو میبینی و من پیچش مو. نگاه کردن با نگاه کردن و زاویه دید بسیار با هم فرق دارند. این دید بسیار مهم است.
Mision رسالت یا ماموریت. به طور خلاصه هر آنچه باید انجام بدهیم تا به این هدف خود برسیم. تمام برنامه ریزی ها و فعالیتهای اجرایی را میتوان در اینجا قرار داد.
IBM زمانی این شعار را مطرح کرده بود که Our Mision is Your Vision یعنی کار ما فقط انجام آن چیزی است که شما را به خواسته هایتان و رویاهایتان میرساند. دقیقا همان 3P پروفسور کاتلر که در نوشته زیر اشاره کردم.
این جمله با زیرکی IBM را د رکنار مشتری برای رسیدن به چشم انداز و مشتری در آی بی ام در انجام رسالت قرار میدهد.
هر دو اینها برای این هستند که ما به اهداف کوتاه مدت یا بلند مدت دست بیابیم. یعنی اهدافمان را این دو مولفه تعیین میکنند و بر اساس اینها اهدافمان را تعیین نموده و حرکت میکنیم.
اهداف در حالت کلی عبارتند از Goal یا اهداف کوتاه مدت که دقیقا مانند پله های یک ساختمان یا نردبان ما را به بالا میرسانند.
فرض کنید مسیر طولانی مستقیمی را باید طی کنید. اگر در هر قدم فقط چند سانت انحراف داشته باشید هرگز به اهداف بلند مدت یا Objective نخواهید رسید. اهداف کوتاه مدت به ما کمک میکنند تا موقعیت را ارزیابی کنیم تا بدانیم که چقدر از مسیرمان را طی کرده ایم و یا چقدر انحراف داشته ایم
و اما Target همان نقطه ای است که میخواستیم به آن برسیم. ما برای رسیدن به این نقطه یا هدف اصلی از چندین هدف بلند مدت که خود از چندین هدف کوتاه مدت تشکیل شده بودند استفاده نمودیم.
ویژگیهای اهداف کوتاه مدت را نیز در نوشته زیر نام بردم.
باید به آنها Chalenge را هم اضافه کنیم. یعنی چالش برانگیز و ایجاد کننده انگیزه و تلاش برای رسیدن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر