۱۳۸۵/۰۲/۳۱

والت ديسني

کارآفرين از کجا وجوه لازم براي عملي کردن روياهايش را به دست مي‌آورد؟ وجوه لازم از منابع مختلف به دست مي‌آيند، ولي در مورد والت ديسني، تمام کار از فروش دزدکي روزنامه شروع شد.
وي که در شيکاگو به دنيا آمد و در مزرعه کوچکي در ميسوري بزرگ شد، در 10 ‌سالگي به‌ همراه خانواده‌اش به شهر کانزاس نقل مکان کرد. والت و برادرش بدون آنکه حقوقي دريافت کنند به کار پخش روزنامه در سيستم توزيع پدرشان مشغول بودند. هرگاه والت مشتري جديدي مي‌يافت، با دور زدن پدرش مستقيماً روزنامه‌هاي اضافي را از دفتر روزنامه‌فروشي خريداري مي‌کرد و به مشتريان تحويل مي‌داد، در نتيجه خط فروش روزنامه شخصي‌اش را تأسيس کرد. با استفاده از سود حاصل از اين فعاليت کارآفرينانه شخصي توانست تنقلات و شيرينيهاي مورد علاقه‌اش را بدون اطلاع والدين که شيريني را در خانه ممنوع کرده بودند خريداري کند.
شاخه کارآفريني ديسني از همين‌جا منشعب شد. هنگامي که نوجوان بود، با دروغ در مورد سنش توانست به صليب سرخ بپيوندد و همچون برادر بزرگ‌تر و محبوبش روي، در جنگ جهاني اول خدمت کند. پس از ورودش به همراه ديگر داوطلبان به خاک فرانسه، سنش کار دستش داد. دوستانش فريبش دادند و وي مجبور شد صورتحساب کافه را با اولين حقوقش بپردازد که هنوز آن را دريافت نکرده و نيز مبلغش از مبلغ صورتحساب کمتر بود. در نتيجه ناچار شد پوتينهايش را در بازار سياه بفروشد. همين‌جا بود که با خود تصميم گرفت ديگر نگذارد کسي فريبش دهد. بازي با کارت را به خوبي آموخت و در عين حال ترفند تقلب و فريب خودش را نيز در پيش گرفت: کلاههاي فولادي آلماني را از جبهه‌ها جمع‌آوري مي‌کرد و آنها را طوري سوراخ مي‌کرد که به نظر مي‌رسيد صاحب قبلي آن از ناحيه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. والت اين کلاهها را به عنوان «سوغات واقعي جنگ» به سربازاني که از ايستگاه صليب سرخ مي‌گذشتند مي‌فروخت. والت هر پولي که به دستش مي‌رسيد جمع مي‌کرد و به خانه مي‌فرستاد تا مادرش از آنها نگهداري کند و اميدوار بود روزي سرمايه کوچکي شود.
در پايان جنگ وقتي که به خانه برگشت بر آن شد تا رؤياي کودکي‌اش را محقق سازد و کاريکاتوريست روزنامه شود. اگر چه داراي ذوق هنري بود، نمي‌توانست کاريکاتورهاي طنزي را که بار منفي داشت طبق درخواست روزنامه طراحي کند. از برخورد سرد در شيکاگو نااميد شد و به ‌همراه برادرش روي به شهر کانزاس رفت، و هم او بود که برايش شغلي در زمينه طراحي آگهي‌ و کاتالوگ‌ دست و پا کرد.
از آنجايي ‌که اين شغل فقط شغلي کوتاه‌مدت بود، پس از افزايش فروش مربوط به دوران کريسمس، مجدداً بيکار و سربار برادرش شد. با همکاري هنرمند توانمند و ماهري که در شغل قبلي با او آشنا شده بود توانست ناشري محلي را قانع کند که با افزودن برخي تبليغات تصويري در روزنامه کوچک و کم مشتري مي‌تواند تيراژ را بالا ببرد. ناشر که مجذوب والت ديسني شده بود، اجازه داد که دو هنرمند، از اتاق انباري (و نيز حمام) به جاي استوديو استفاده کنند. والت با 250 دلار درآمد زمان جنگش توانست تجهيزات و ملزومات کافي براي شروع فعاليت اقتصادي را تهيه کند.
والت که هميشه مترصد فرصتهاي تجاري بيشتر بود، قراردادهاي عرضه خدمات با ديگر مؤسسات انتشاري شهر نيز منعقد کرد. مدت زيادي طول نکشيد که شرکت ايورکس و ديسني به دفتر کار واقعي نقل مکان کرد و آن دو آنقدر پول داشتند که به سينماهاي محلي بروند و در همين جا بود که فيلمهاي کارتوني تأثير عميقي بر آنها گذاشت. والت در پاسخ به آگهي شرکت آگهيهاي تبليغاتي فيلم کانزاس براي استخدام طراح کارتون آمادگي شرکت مشترکشان را اعلام کرد. وقتي به وي اطلاع دادند که شغل مربوط فقط براي خود او به تنهايي امکان‌پذير است، نيمه سهم خود را از شرکت مشارکتي به ايورکس فروخت و از فعاليت اقتصادي تصويرپردازي خارج شد.
خيلي سريع ستاره گروه هنري شرکت شد و براي مدت کوتاهي در شرکت تبليغاتي فيلم باقي ماند، تا زماني‌ که شرکت توليد برنامه خود را به نام لاف‌ ‌ اُ‌ ‌‌گرام را تأسيس کرد. طي تلاشي که به‌ منظور اخذ سرمايه براي انشعاب از زمينه تبليغات انجام داد، تعدادي از سهام شرکتش را به شهروندان محلي فروخت. به کمک 15000 دلار سرمايه‌اي که به دست آورد دو کارتون کوتاه‌مدت درباره قصه‌هاي پريان ساخت که در سطح ملي توزيع شد. با وجودي که محبوبيت يافتند، ديسني پولي دريافت نکرد و به زودي ورشکست شد. اما توانست يک دستگاه دوربين و نسخه‌اي از اصلي‌ترين اثرش، آليس در سرزمين عجايب، را از چنگ طلبکاران حفظ کند. پس از آنکه توانست با عکسبرداريهايي که براي روزنامه‌هاي محلي مي‌کرد مقداري پول جمع کند، به غرب و به هاليوود رو آورد تا از نو شروع کند.
با استفاده از نسخه آليس در سرزمين عجايب و دو داستان کوتاه پريان توانست ذوق و استعدادش را به اثبات برساند و با پشتيباني مالي آشنايان قديمي و خانواده‌اش کار را از سر گيرد. يکي از مشتريان شرکت لاف اُ گرام موافقت خود را با پشتيباني مالي از چند داستان ماجراهاي آليس اعلام کرد؛ برادرش روي به وي در انعقاد قراردادها کمک مي‌کرد، و برخي از پشتيبانانش در شهر کانزاس کمکهاي مالي خود را تجديد کردند. محصولات ديسني داشت جاي خود را باز مي‌کرد و کمياب مي‌شد چرا که بنيانگذارانش به سمت کمال پيش مي‌رفتند. وقتي ديسني راه خود را يافت، محصولاتش عالي ولي گران بود و دو برادر ديسني در مواجهه با صنعت فيلم‌سازي در مخمصه گرفتار شدند. درست زماني‌ که فکر مي‌کردند به موفقيت رسيده‌اند، ايده‌هايشان را دزديدند، سود قابل توجهي به دست نياورده بودند، و تمام دنياي آنها در شرف فروپاشي بود. سپس به طرز معجزه‌آسايي ايده تازه‌اي شکل گرفت و استوديو مجدداً رونق يافت. طي همين مدت بود که رنگ و صدا به کارتونهاي کوتاه ديسني که محبوبيت روزافزوني يافته بود اضافه شد و باعث گرديد در عين حال که تأثير هنريشان افزايش مي‌يابد، هزينه‌هاي توليد نيز بالا رود. نام والت ديسني شهرت جهاني پيدا کرد، ولي محصولاتش چندان سودآور نبود.
نقطه عطف در سودآوري، توليد فيلم کارتوني بلند‌مدت سفيدبرفي و هفت‌کوتوله بود. اين فيلم که در سال 1937 ساخته شد فروش فوق‌العاده‌اي کرد. بودجه توليد اين فيلم کارتوني که تقريباً 10 برابر فيلم زنده بود، در صورت مواجهه با شکست باعث نابودي شرکت مي‌شد. خوشبختانه اين فيلم يکي از موفق‌ترين فيلمهاي کارتوني تاريخ شد. والت ديسني سود حاصل از اين فيلم را صرف کار بر روي سه فيلم ديگر و گسترش امکانات توليدي کرد. فيلمهاي جديد به نام پينوکيو، بامبي، و فانتزيا مطابق بودجه تخصيص يافته به اتمام رسيدند ولي در وهله اول در بازار آمريکا با موفقيت روبه‌رو نشدند. شعله‌ور شدن آتش جنگ جهاني دوم اوضاع را بدتر کرد و درست زماني که اين فيلمها در حال آماده‌سازي براي نمايش بودند بازار سودآور اروپا از بين رفت. به ‌واسطه بدهيهاي روزافزون ساخت، تنها راهکار باقيمانده براي تأمين مالي سهامي عام شدن شرکت بود. در آوريل 1940، تعداد 755000 واحد از سهام عمومي و سهام ممتاز به فروش رفت و 8 ميليون دلار سرمايه حاصل بار ديگر باعث نجات شرکت شد.
سهامي عام شدن شرکت راه‌حل نهايي نبود. والت ديسني همچون بسياري از ديگر کارآفرينان عادت داشت که همه چيز را تا جزئي‌ترين موارد خود کنترل کند و مايل نبود هيچ مسئوليت و اتخاذ تصميمي را به سهامداران واگذار کند. والت که از توليد فيلم و کارتون خسته شده بود، توجه خود را به آرزوي ديگري معطوف داشت: پارک تفريحات. ولي روي اين کار را پول‌ساز ندانست و هيئت مديره و برخي از بانکداران را قانع ساخت تا به درخواست پول والت جواب مثبت ندهند. والت نيز که از به دست آوردن پول براي رؤياي خود نااميد شده بود به منبع ديگري متوسل شد تا سرمايه لازم را اخذ کند: تلويزيون. اگر چه در آن زمان تلويزيون جديدترين وسيله سرگرمي به شمار مي‌رفت، محصولات ديسني که آن‌ را خيلي حقير و سبک مي‌شمرد از آن دوري کرده بود. از آنجايي که تمام منابع ديگر بر روي والت بسته شده بود، موافقت خود را با انعقاد فعاليت کارآفرينانه مشترک با شبکه اِي‌بي‌سي، تازه‌ترين و کوچک‌ترين شرکت تلويزيوني، اعلام کرد. در ازاي پنج ميليون دلار سرمايه‌اي که براي تأسيس پارک به دست مي‌آورد قبول کرد ميکي‌ماوس را در تلويزيون پخش کند. از آن پس همه چيز براي شبکه تلويزيوني اِي‌بي‌سي، شرکت محصولات ديسني و عموم آمريکاييان جور ديگري شد.
در شرح حال فعاليت کارآفرينانه والت ديسني ديديم، يکي از حساس‌ترين مشکلات هر کارآفريني تأمين بودجه براي فعاليت کارآفرينانه است. اگر چه اين امر در تمام دوران فعاليت بنگاه مطرح است، در مرحله راه‌اندازي و شروع کار بسيار حادتر است. از جنبه کارآفريني، هر چه فعاليت کارآفرينانه بتواند براي مدت طولاني‌تري بدون سرمايه خارجي به کار خود ادامه دهد، هزينه سرمايه بر حسب نرخ بهره يا دارايي هدر رفته کمتر خواهد بود. اگر مقداري پولي که در شرکت بعد از سه سال سرمايه‌گذاري مي‌شود به فروش و سوددهي بينجامد، ممکن است ثبات مطمئني در حدود 10 درصد بيايد. در عوض، همين مبلغ سرمايه اگر در زمان کوتاه‌تري فراهم شود، ارزش ويژه آن به 30 درصد مي‌رسد. از ديد تأمين‌کننده بودجه، فرصت سرمايه‌گذاري بالقوه به نسبت ريسک/ بازده مناسبي بستگي دارد. مواقعي که ريسک موجود بالاتر باشد بازده مورد انتظار نيز بالاتر خواهد بود. سرمايه‌گذار در جستجوي حداکثر کردن بازده خود براي يک سطح مشخص از سرمايه و حداقل کردن ريسک براي سطح مشخصي از بازده است. اين فصل برخي منابع سرمايه متداول (و نيز برخي منابعي که آنقدرها متداول نيستند) و شرايطي را که در آن مي‌توان پول مورد نظر را به دست آورد بررسي مي‌کند. همچنان ‌که در مورد والت ديسني ديديد، از منابع مختلف سرمايه مي‌توان در مقاطع مختلف زماني در فعاليت کارآفرينانه استفاده کرد.

برگزيده از کتاب "کارآفريني" نوشته "هيستريچ" ترجمه دکتر فيض‌بخش و دکتر تقي‌ياري
منبع: كاراد

۲ نظر:

ناشناس گفت...

عليرضا خان گل- سلام
اگر قابل بدانيد منتظر تجربيات شما در باب آخرين مطلب "به انديش" هستم.
ارادتمند: آرمين

ناشناس گفت...

بازهم سلام و عرض ارادت
منتظریم از تجربیات شما در باب
مدیریت بر دلها (یا با این مضمون) بهره مند شویم.راستش را بخواهید درحال حاضر باشرکتی همکاری دارم که آقای مدیرعامل خیلی دوست دارد بر دلها مدیریت کند (و میکند) فقط تنها مشکلی که وجود دارد اینست که فراموش کرده که روز اول قراربوده شرکت احتمالا مقداری هم سود داشته باشد! متوجه عرضم هستید که؟بنابراین برایم خیلی جالب خواهد بود تا بتوانم از این راه کمکی هم به ایشان بکنم.
ارادتمند: آرمین خوشوقتی