ریسک را برداشتن یا برنداشتن. مسئله این است!
قبلتر اشاره کرده ام که از نظر من شکست با عدم موفقیت تفاوت بسیاری دارد. اینکه در کاری ناموفق شویم به معنای شکست خوردن نیست. بلکه زمانی شکست اتفاق افتاده است که اغلب از آن آگاه نیستیم و نمیدانیم که شکست خورده ایم!! چرا که شکست خوردن زمانی اتفاق می افتد که از عدم موفقیت درس نگیریم لذا برای همین هم اکثر اوقات که موفق نمیشویم از آن به شکست تعبیر میکنیم. صرفا به این دلیل که نمیدانیم.
نمیدانیم که باید درس میگرفتیم. که نگرفتیم و این عدم موفقیت میرود که تبدیل به شکست شود.
یکی از چیزهایی که نمیدانیم این است که نمیدانیم که نمیدانیم! و این باعث میشود دنبال یادگرفتن از عدم موفقیت نباشیم و اینطور میشود که بدون اینکه بدانیم شکست میخوریم
غافل از آنکه همه عدم موفقیتهای ما، در اصل پله هایی بوده اند که ما را به موفقیت میرساندند و ما آنرا ترک کرده ایم و از ادامه دادن صرف نظر کرده ایم
چیزی که از آن به "شکست موفقیت آمیز" یاد میشود در اصل آموختن از دلایل عدم موفقیت و حتی موفقیت است. که البته اکثر ما وقت نداریم به آن بپردازیم! در حالیکه اصل همان است نه خود عدم موفقیت یا موفقیت.
برای پی بردن به اینکه چه چیزی باعث عدم موفقیت شد باید در اصل فاصله بین دو سطر نوشته را بخوانیم. اصطلاحی است در مورد اینکه باید آنچه که به وضوح جلوی چشمان ما نیست را مورد بررسی قرار دهیم.
و البته که برای بهتر دیدن باید بیشتر یاد بگیریم. اگر کارآفرین جوانی هستید که مست استارتاپ بازی شده اید و همه چیز را در موتور جستجو و بازاریابی دیجیتال دنبال میکنید و فکر میکنید اگر پولی باشد که مخارج را تامین کند حتما موفق میشویم در اشتباه بزرگی به سر میبرید
بدون دانش و آگاهی به هیچ چیزی نمیرسیم. صرف تلاش و خستگی ناپذیر بودن کافی نیست. باید تلاش ما در مسیر درست اتفاق بیفتد
باید به اصول مدیریت کارخانه، مدیریت تولید، مدیریت خرید، مدیریت مالی، مدیریت فروش، مدیریت منابع انسانی، مدیریت رفتار سازمانی، مدیریت انبار، روشهای بسته بندی، مدیریت تکنولوژی و دهها موضوع اساسی دیگری که لازم است به آنها مسلط باشیم را بدانیم.
اینکه میگویند "ادامه بده و متوقف نشو" به نظر من یک جمله مکارانه است. درستش این است که گفته شود دست از تلاش بر ندارید.
وگرنه هیچ دلیلی ندارد که به مسیر اشتباه ادامه دهید. برگشتن و به مسیر دیگری رفتن اصلا نه تنها اشتباه نیست بلکه عین عقل و ذکاوت است.
باید بلد باشید که به موقع دست از ادامه این مسیر بر دارید. و این اصلا به معنای آن نیست که دست از تلاش برداریم. بلکه اکنون مسیر جدید را در پیش خواهیم گرفت.
درست است که میگویند سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند ولی رشد کردن با ریسک کردن رابطه مستقیمی دارد.
ریسکها در تصمیمهای ما نهفته هستند و ما کلا دو نوع تصمیم گیری در پیش داریم.
تصمیمهایی که در اصل جاده ای هستند یک طرفه و هیچ راه برگشتی ندارند و همه چیز را ممکن است دچار تغییر کنند. و تصمیم هایی که میتوان هر موقع لازم بود تغییرش داد و یا از آن برگشت. به هر حال دنیا را به آخر نمیرسانند.
تصمیمهای نوع اول از جنس استراتژی هستند و به این میپردازند که چه کاری انجام دهید (یا ندهید) و تصمیمهای نوع دوم تصمیمهایی هستند که بیشتر از جنس اجرا و عملیات هستند و به این میپردازند که چگونه آنرا انجام دهید
یادتان باشد که هر تصمیمی که میگیرید با ریسک همراه است. هر تصمیمی.
چرا که خود ریسک هم دو نوع است. ریسکهایی که اصطلاحا بر میداریم و ریسکهایی که بر نمیداریم. چرا که ریسکهایی که برداشته نمیشوند هم هزینه دارند. هزینه فرصتهای سوخت شده یا از دست رفته که به علتی از برداشتن آنها خودداری کردیم با این تصور که همینطوری ایمن تر هستیم.
چکار باید کرد؟
باید مطالعه کنید. کسب و کار شوخی نیست. کسب و کار کسب و کار است (اصطلاح بین المللی) باید دانشتان را زیاد کنید
به مطالعه تکنیکها وروشهای موضوعاتی که بالا اشاره کردم بپردازید. نترسید ولی هیچ چیزی را دست کم نگیرید. تازه اینها برای شرایطی است که ما در وضعیت کسب و کار متعادلی باشیم. سوء مدیریتهایی که کسب و کار ما را تحت تاثیر قرار میدهد و اکثرا به آنها میگوییم عوامل برون سازمانی خود حدیث دیگری است. از جنس همان هفتاد من کاغذ شودها! به قول آقای اندی گرو همان تئوری 10X هستند. چیزهایی که با 10 برابر قدرت علاوه بر آن 5 نیروی رقابتی آقای پورتر به سازمان نیرو وارد میکنند.
وقتتان را تلف نکنید و هرگز مغرور نشوید که میدانید.
حداقلش این است که در مسائل درون سازمانی و مدیریتی که دست خودمان است به قابلیتهای بالاتری برسیم.
حد اقلش. یعنی پایین ترین سطح. همان مینیمم به زبان انگلیسی
#کسب_و_کار
t.me/AlirezaMojahedi
AlirezaMojahedi.com
@DrAlirezaMojahedi
By: via eBiz
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر