دوست مهربانی به من ایراد گرفت که چرا پرسنال برندینگ تو ضعیف است و به آن توجه نمیکنی.
موضوع اینه که من اصلا به پرسنال برندینگ نمی پردازم که حالا بخواهم ضعف و قوت آنرا بسنجم.
من یک مدیر کسب و کار هستم. موفقیت من و فعالیت من در راستای برند محصول یا خدمات مجموعه ای است که هدایتش را بر عهده میگیرم، و نه برند شخصی خودم.
برند شخصی من در پس و به دنبال برند کسب و کاری که هدایتش میکنم قرار میگیرد و خودش کار خودش را میکند. اگر موفقیتی حاصل شود خود به خود برند شخصی من نیز در پی موفقیت آن برند کسب و کار مطرح خواهد شد.
مثلا آقای کارلوس کیروش، برندش بعد از موفقیت برند تیم ملی ایران یا موفقیت تیم فوتبالی که هدایتش را بر عهده میگیرد قرار میگیرد و با موفقیت برند اصلی است که برند شخصی او نیز ارتقاء میابد. و یا حتی در صورت عدم موفقیت تخریب میشود.
بگذریم از اینکه من شخصا معتقدم همه کسب و کارها لازم نیست که برند سازی برای محخصولشان بپردازند. بخصوص در دنیای B2B نوع برند سازی محصول و خدمات با دنیای B2C تفاوت دارد (B2B و B2C اصطلاحات مختص تجارت الکترونیکی نیستند، مصطلح در تمامی انواع تجارتها و روابط کسب و کارها هستند)
کل جامعه مدیریت اینطور است مگر مشاوران و یا افرادی که به صورت فریلنس کار میکنند که بیش از هر مورد دیگری نیاز دارند تا شخصا اسمشان سر زبانها بیفتد.
لذا هر چقدر بخواهید شخصا مطرح شوید و مشتریان فردی بیشتری بدست بیاورید که عمدتا زمانی که به صورت فریلنسری کار می کنید پر رنگتر میشود، پرداختن به برند شخصی یا همان پرسنال برندینگ مهمتر میشود.
هر چقدر به مدیریت کسب و کار و پیشرفت آن مشغول شوید، شهرت شما در پس شهرت آن کسب و کار حاصل میشود
این بخش دوم خودش نیاز به توضیح یک نکته کلیدی دارد.
و آن اینکه اساسا یک کسب و کار به شکل اندیشه و رویکرد و طرز تفکر و نوع نگاه (همه را مدل ذهنی مدیر ارشد بنامم بهتر است) در می آید (درست مانند آبی که داخل هر ظرفی بریزید به همان شکل در میآید - البته نه به سهولت تغییر شکل آب! ) و در دنیای حرفه ای مدیریت، مدیران را به راحتی از شکلی که به کسب و کارها میدهند، جایگاههای کسب و کارها نزد مشتریان، پرستیژی که کسب و کارها به دست میاورند و نوع خدمات و محصولاتی که عرضه میکنند، نوع و نحوه روابطشان با مشتریان و تامین کنندگان و ... میتوان شناخت و انتخاب کرد.
برای همین هم در سطوح بالاتر مدیریتی (اصطلاحا سطح C) نوع مصاحبه ها برای واگذاری سکانداری و هدایت، بیشتر به جای بررسی تواناییهای شخص مدیر، مربوط میشود به بررسی دستاوردها و چالشهای پیشین و تجربیات قبلی و بررسی نقاط همپوشانی توانایی ها با مسائل جاری و آتی (استراتژیها و اهداف و چشم اندازهایی که کسب و کار اصولا برای پاسخ به آنها تدوین شده است و چه بسا ممکن است غلط هم باشند) و مطالعه و شناخت طرز اندیشه و رویکرد فرد مدیر به موضوعات سازمان متقاضی.
شاید یکی از دلایلی که هنوز مشاوره و تدریس جزو علائق حرفه ای من قرار نگرفته است همین تفاوت باشد. که خب خودش با توجه به تعریف بالا نیاز و یا عدم برند شخصی را نیز برایم تعریف میکند. (گرچه کم کم دارم از کارآفرینی به آن سمت تمایل پیدا میکنم که البته شرایط حاکم هم بی تاثیر نیست)
گرچه، اینها رویکرد شخصی من به این موضوع است و ایرادی به طرز فکر مدیرانی که دوست دارند برند شخص خودشان قبل از برند نتیجه کار مدیریتی شان مطرح شود وارد نیست.
#کسب_و_کار
Mojahedi.ir
@AlirezaMojahedi
@DrAlirezaMojahedi
By: via eBiz
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر