۱۳۸۴/۰۵/۱۷

بازديد از پاكسان



امروز صبح ساعت 8 بايد خودم رو به انجمن مديريت ايران ميرسوندم چون من هم جزو افرادي بودم كه براي بازديد از پاكسان دعوت شده بودند

چه خوب شد كه شيريني قبولي را برده بودم چون يكي از مسئولان با خبر شده بود (از كجا رو ديگه نميدونم) و خطر از بيخ گوشم گذشت.
مسئولان انجمن خيلي خوشحال شدند و به من تبريك گفتند

از خود پاكسان اتوبوس فرستاده بودند. حركت كرديم و 9:30 اونجا بوديم
طبق روال هميشه بعد از اينكه تو اتاق كنفرانس همه به هم معرفي شدند بازديد از قسمتهاي مختلف كارخانه شروع شد. سيستمهاي توليدي مختلف كارخانه كه به نوعي خودشان تامين كننده و توليد كننده مواد اوليه شان بودند جالب بود. محصولاتشان هم به 29 كشور صادر ميشد كه البته در دو كشور سرمايه گذاري مستقيم و احداث كارخانه داشتند
از نكات جالبي كه برايم خيلي با ارزش بود اين بود كه همه مديران به بنيانگذار و مالك قبلي اين كارخانه كه در دوران انقلاب ناچارا كارخانه را رها كرده بود و بعد كارخانه مصادره شده بود ميگفتند مرحوم لاجوردي يا اون خدا بيامرز

همه با احترام از او ياد ميكردند درحاليكه بيشترشان او را نديده بودند. پيش خودم فكر ميكردم كه الان بايد از ديدن اين امكانات بزرگ توليد خوشحال باشم ولي در عوض دلم از اينكه مردان بزرگي مثل مرحوم لاجوردي ها و آقاي دكثر خسروشاهي ها و ... را از دست داديم غمگين بودم. اينان افرادي متدين ، خوش فكر و كارآفريني بودند كه با زحمت خود كشور را با ايجاد چنين صنايعي ميساختند

چيز ديگري كه توجهم را جلب ميكرد و البته تكراري شده بود عدم پايبندي شركتها به استانداردها بود. همه اين استانداردهاي ايزو و غيره را ميگيرند كه پز بدهند. هيچ كسي به آنها عمل نميكند. وقتي از مسئول يكي از سالنها در خصوص اينكه محلول آب و صابون كف سالن ممكن است براي كاركنان خطرناك باشد و سالن واقعا لغزنده است و چه فكري كرده ايد سوال كردم شروع كرد به شمردن اينكه ما فلان استانداردها را رعايت ميكنيم و به كارگران آموزش داده شده است و اين قدر ساعت آموزشي داريم و ... كه مجبور شدم متاسفانه با كنايه هم كه شده به او بگويم همه اينها را داريد ولي الان كه من ميبينم كف اينجا خطر ناك است. همه اين استانداردها در اين خصوص به شما راهنمايي هاي كرده اند و خود شما هم اعتراف ميكنيد كه آن استاندارد ها را داريد ولي در عمل نتيجه آن چيزي است كه من اكنون ميبينم

به هر حال اين مسئله در تمامي كارخانجات ايران ديده ميشود. مسئله ديگر عدم توجه به هزينه ها در كارخانجات دولتي است. اصلا برايشان مهم نيست كه چند عدد كارتن خالي در روز خراب ميشود يا چقدر ميتوان با تغيير خيلي ساده در چيدن ماشين آلات در هزينه ها صرفه جويي كرد. استفاده از پوكا يوكه پيش كش. اصلا تو اين باغها نيستيم. گرچه كم كم پز شش سيگما بعد از مدل تعالي سازماني دارد همه گير ميشود!!!

از اينها بگذريم سيستم اتوماتيك بسته بندي شان برايم جالب و جديد بود. مشابه اين سيستم را در صنايع ديگر هم ديده بودم ولي سرعت سيستم اين شركت جالب بود. اين شركت همچنين مجهز به ماشين هاي چاپ و ساخت جعبه بود كه با سرعت زيادي انجام ميشد. البته باتوجه به تعداد زياد نام تجاري اين شركت و تنوع محصولات سرمايه گذاري در اين زمينه لازم به نظر ميرسد

مشكل ديگري كه در آنجا عنوان ميشد اين بود كه سازمان بازرسي و نظارت قيمت محصولات را تعيين ميكرد و دولت سوبسيد پرداخت ميكند. همين مسئله باعث مشد كه نتوانند محصولاتي با كيفيت برتر عرضه كنند چرا كه بايد قيمت را در همان حد حفظ كنند و دولت سوبسيد بيشتري پرداخت نميكند. به نظر من اگر ميخواهيم خودمان را براي رويارويي با محصولات دنيا آماده كنيم بايد نظارتهاي محدود كننده دولتي را برداريم. شركتها بايد بتوانند روي پاي خود ايستادن را ياد بگيرند. گرچه همين شركت در حال توسعه بازار خود در ساير كشورهاست و قطعا نيازي به كنترلها و احيانا حمايتهاي دولتي ندارد

ناهار را هم ميهمانشان بوديم و در پايان هم چند نمونه از محصولات را در اتوبوس برايمان تدارك ديده بودند كه كلي شرمنده مان كردند.

اميدوارم همه سروراني كه در راه آباداني كشور با سرمايه گذاري هر چند اندك خود در اشتغال زايي و افزايش توان صنعتي كشور تلاش ميكنند همواره و روز به روز پيشرفت كنند و از نتيجه كارشان لذت ببرند

۴ نظر:

ناشناس گفت...

salam.khaste nabashid.az ien noe tagrobiat kheili khube onvan beshe.motshakeram

ناشناس گفت...

اقاي ايزو زادهً گريد فرمنديان سلام
به ياد دارم روزي كه مميزيها براي تاييد يا رد كارخانه ما امده بودند و پس از انكه مانند شما كه ناهار كلاشي را صرف كرديدبه انها ناهار داديم و....داديم؛ هيچ وفاقي پديدار نشد عليرغم تلاشهاي كلاشان نامبرده به سبب فراموش نمودن ديپلماسي هخامنشي صلاحيت كارخانه ما رد شد.
البته مقصر ما بوديم چرا كه در جايي كه سخن از توليد بود؛ چيزي كه شباهت به اتاق خواب اليزابت تايلور داشته باشد هويدا نبود بلكه همه و همه توليد بود و توليد و مطابق اصل يكم ديپلوماسي هخامنشي از وجود منشي ها و مونث جات تر گل و ورگل بهره مند نبود بنابراين الطاف همايوني شامل حال اين مجموعه نشد
هنگاميكه دليل را جويا شديم گفتند ايزو و گريد و و.... همه و همه فرماليته س .
انها خود زبان به اعتراف ميگشودندكه كار ما حكايت انستكه حفار خيابان را حفرميكند لوله گزار لوله گذاري ميكند و اسفالت كار روي ان را اسفالت ميكند روزي لوله گذار غيبت ميكند و بر سر كار خود حاضر نميشود دوپمانكار ديگر كار خود انجام ميدهند يعني حفر ميكنند وبدون انكه لوله گذاري كنند؛ پر نموده و اسفالت ميكنند يعني وظيفه خود را انجام ميدهند ما مميزها هم همينگونه هستيم ميدانيم شما قطعاتي توليد ميكنيد كه مثال زدني و تحسين برانگيزاست اما چه كنيم كه اون لوله گذار فعلا نيست كه به شما پاسخ دهد.
حال حكايت ليز بودن كف سالن پاكسان اسنكه شما درست مانند علي بونه گير(علي بهانه گير) گير دادي به ليزي كف سالن به قولي يكي ميمرد زدرد بي نوايي يكي ميگفت خانم زردك ميخواهي؟ يه روز يكي از اصحاب محمد داشت با به يك يهودي سنگ پرتاب ميكرد محمد رسيد و پرسيد چرا به اين بيچاره سنگ ميزني؟
مرد احمق پاسخ داد يا رسول الله خودت گفتي كه يهوديها بدندو...
محمد فرياد زد مرد تو همه مستحباتتو انجام دادي حالا فقط مونده كه به يهوديها ازار بدي؟ برو كه عذاب خدا بر تو صد چندان باد .
......حالا شما هم توي پاكسان همه رو گذاشتي گير دادي به ليزي كف سالن؟
خدا ميدونه چند مجموعه عظيم صنعتي و چه هنرمنداني و چه مغزهايي با ايرادات امثال شما به تعطيلي كشيده شد و به خاكستر بدل گرديد.

Alireza Mojahedi گفت...

در پاسخ به دوست بي نام عزيز كه نظر اخير را ثبت نموده اند بايد عرض كنم كه:
سلام دوست عزيز بي نام من

از اينكه واقعا زحمت كشيده و برايم نوشتيد بينهايت سپاسگزارم. از حسن خطاب شما هم ممنونم
خدا را شكر كه من براي مميزي نيامده بودم و گرنه الان سر به تن من نبود.
با توجه به متن نامه شما مجبورم توضيحاتي را به شما عرض كنم گرچه شايد به كامتان تلخ باشد چرا كه شما قبل از اينكه عيب خود را ببينيد از من ايراد گرفته ايد.
دوست من. آنچه مجموعه هاي عظيم صنعتي (به قول شما) را به خاكستر نشانده من و امثال من نبوده ام چرا كه اصولا اين مجموعه ها توسط مديران دولتي اداره ميشود و صد البته امثال مديران واحد شما كه بيشتر از خود ايزو در فكر كسب گواهينامه براي پز دادن و استفاده تجاري از آن هستند نهايتا به دليل عدم درك روح و فلسفه و محتوي ايزو تنها از روي برخي دستور العملها ظاهرا خود را منطبق نشان داده و فكر ميكنند كه ايزو همان يك گواهينامه است
مميزي براي بررسي وضعيت خط توليد شما نيست. همانطور كه ربطي نيز به جنسيت كاركنانتان ندارد. بلكه مميزي براي بررسي فرايند شماست. هر چقدر هم كالاي استراتژيك توليد كنيد ايزو كاري به نوع كالاي شما ندارد. ايزو در پي آن است كه به شما كمك كند تا نظام مديريت كيفيت خود را نظام مند كنيد.
وقتي چنين نگرشي در مديريت سازمان شما وجود نداشته باشد طبيعي است كه با چنين بينشي وقتي گواهينامه را كسب نكنيد ناراحت خواهيد شد
ولي اگر بينش شما سيستمي باشد نه تنها از اين مسئله ناراحت نميشويد بلكه بسيار نيز خوشحال ميشويد كه برخي عيوب شركت شما توسط شخص ثالث شناسايي شده و بايد بدون اتلاف وقت در فكر برنامه ريزي براي اقدام اصلاحي و پيشگيرانه آن باشيد.
حكايتي كه مثال زديد دقيقا درست است. آن لوله گذار كه در وسط كار قرار دارد خود شما هستيد. قرار نيست مميزان براي شما سيستم را ايجاد كنند. شما براي اين كار خودتان و يا با كمك مشاوران بايد اقداماتي را صورت دهيد. آنها كاري به محصول تحسين بر انگيز شما ندارند. محصول خروجي فرايند است و آنچه براي مميزان اهميت دارد مديريت شما بر روي فرايند است. آنها با زبان بي زباني اين موضوع رابه شما گفته اند ولي شما متوجه نشده ايد.

در خصوص ليزي كف سالن توليد بايد به عرضتان برسانم شما زماني ميتوانيد به رضايت مشتري برسيد كه رضايت كاركنانتان تامين شده باشد. محال است بدون در نظر گرفتن كاركنان بتوانيد به مشتري برسيد. خيلي ها مثل شما هستند و به مسائل مهم اينچنين به عنوان مسائل پيش پا افتاده مينگرند و فكر ميكنند چيزهاي مهمتري هست كه بايد به آن بپردازند و حيف است وقتشان را صرف چنين كارهاي پيش پا افتاده اي بكنند! در حاليكه همان نكات ظريف است كه فرايندها را كند كرده و هزينه ها را زياد ميكند. در حاليكه همان ليز بودن كف سالن نه تنها سلامتي كاركنان را تهديد ميكند بلكه از طرفي به علت عدم توجه موجب ايجاد كار اضافي شده و از طرف ديگر سرعت حركت كاركنان كاهش ميابد چرا كه مجبورند با احتياط بيشتري گام بردارند. در همان كارخانه آنها چندين گواهينامه براي ايمني محيط كار و حفظ محيط زيست دريافت نموده بودند.
آنها هم مثل شما فقط به دنبال كسب گواهينامه بودند و گرنه هرگز با چنان منظره اي مواجه نميشديم.

ايراد كار صنايع ما هم مد پرستي و ظاهر سازي و عدم توجه به خود كار و فلسفه وجودي استانداردهاي مختلف است. وقتي در ايران از EFQM صحبت شد همه خيال ميكردند كه يك گواهينامه است و يا يك سيستم است و ميتوانند بروند آنرا بگيرند و تابلو كنند و پز بدهند و بگويند كه ما "EFQM را نيز گرفتيم" !! در حاليكه اين مدل ارزيابي چيز گرفتني ندارد بلكه ميتوانيد در فرايند جايزه ملي كيفيت و تعالي سازماني شركت كنيد كه مطابق آن مدل شما را ارزيابي كرده و به شما امتياز خواهند داد.
در حاليكه 74 درصد كساني كه در اروپا مدل ارزيابي را تهيه كرده اند به دنبال استفاده آن براي خودشان بوده اند و اصلا در فرايندهاي جايزه كيفيت اروپا ثبت نام نيز نكرده اند. چرا ؟ براي اينكه به دنبال خود آن هستند كه به كارشان بيايد نه ظاهر آن. ميدانيد چرا كسي در ايران به دنبال شش سيگما و كايزن نيست؟ براي اينكه كسي براي شما گواهينامه صادر نخواهد كرد و استفاده برون سازماني ندارد و هر چه هست در داخل شركت اتفاق خواهد افتاد.

چه بخواهيد چه نخواهيد صنعت شما در تهديد است و بايد با مسلح شدن به اين ابزارها خود را هر چه بيشتر سبك تر كرده و به سوي ناب تر شدن پيش برويد. بايد بتوانيد تا دينار آخر هزينه ها را صرفه جويي نماييد. بايد بتوانيد رقابتي باشيد. و از همه مهمتر همانطور كه در ايزو و مدلهاي تعالي سازماني و كايزن و چه و چه و چه به عنوان اولين قدم ياد ميشود تعهد مديريت است. تا زماني كه خود مديريت نخواهد و احساس تعهد نكند هيچ افق بلند مدتي را براي شركت ترسيم نخواهد كرد و هرگز نميتوانيد از كاركنان بخواهيد كه سيستماتيك فكر كنند. همه چيز از همان مدير عالي شركت شروع ميشود و هم اوست كه با تصميمات غلط و غفلت از آنچه در اطراف او ميگذرد شركت را به قول شما به تعطيلي كشانده و به خاكستر بدل مينمايد.

اميدوارم پس از درك استانداردهاي سيتمي و مديريتي خودتان بدون اينكه حتي به گواهينامه فكر كنيد آستين ها را بالا زده و جهت بهبود شركتتان عمل كنيد. حالا اگر خواستيد براي خودتان (نه براي مشتريانتان) گواهينامه هايي نيز دريافت كنيد اميدوارم به آن دست يابيد.

با تقديم احترامات شايسته
عليرضا مجاهدي

ناشناس گفت...

سلام.آقا لازم نيست اينطوری من رو بکشونيد به وبلاگ.ما مخلص شما و وبلاگ خوبتون هستيم.يکي از وظايف سنگين مميزان در مملکت ما ايجاد زمينه های اعتماد برای مميزی شونده گان است.مميز بايد از هر گونه حرف يا عملی که باعث سلب اطمينان از مميزی شونده می گردد اجتناب کند.و اين کار بسيار مشکلی است خصوصا که مميزی شونده اصولا مثل اين دوست عزيزمان بدبين هم باشند.کدام مميز را سراغ داريد که برای يک ناهار که از هزاران طريق ديگر می تواند حاصل شود به اين روش های زشت رو کند؟يا مگر بيمار است که به دنبال منشی و ...اين قبيل باشد؟که اگر اينطور بود مميز نبود يا به فعاليت ديگری مشغول بود که در اين دوره و زمانه زياد پيدا می شود.چشمها را بايد شست طور ديگر بايد ديد.