۱۳۸۶/۱۲/۰۱

قبض های عوارض و هزینه های رنگارنگ پایان سال

آخر سال همیشه هزینه های خودش را داشته است. از هدایایی تبلیغاتی گرفته تا هزینه های عیدی و پاداشهای کارکنان.
خدا را شکر که امسال هم قبل از اسفند عیدی های همه را دادیم تا به موقع خریدهایشان را انجام دهند. در هزینه های هدایای پایان سال هم کمی صرفه جویی کردیم.بیشتر به خاطر اینکه بهتر از عهده هزینه های آخر سال که اتفاقا مالیات سال گذشته هم به احتمال زیاد باید در این ماه پرداخت شود (هنوز ممیز برگه قطعی را صادر نکرده است) بر بیاییم. اما امسال هزینه های جدیدتری هم داشتیم.
در حالیکه پارسال تا انتهای سال طی قبضهای 5 مرحله ای عوارض شهرداری قائدتا هیچ بدهی به شهرداری نداشتیم، دیروز بعد از آنکه متوجه شدیم هیچ چاره ای برای پرداخت قبض عوارض جدیدی که در آن هم ذکر شده از ابتدای سال 81 تا پایان سال 86 چاره ای نداریم آنرا پرداخت کردیم.
ظاهرا این یکی بنابر توضیح مامور محترم بابت خدمات مکانیکی شهری است.
در قبض نوشته شده است "پسماند"
حالا این عبارت مفهومش چیست نمیدانم ولی تا جایی که به ذهن من میرسد این خدمات مکانیکی بعد از شهردار شدن جناب آقای قالی باف فعال شدند که بیشتر از 2 سال نیست و تازه آیا باید هزینه آن هم از محل شهروندان و در قالب عوارض دریافت شود یا از محل بودجه شهرداری؟
همه اینها در حالی است که در قبض به چند سال قبلتر اشاره شده است و اینکه دو سه ماه بعد باید منتظر قبض عوارض سالیانه شهرداری باشیم.
در رادیو ماشین میشنیدم که (فکر کنم رادیو جوان بود) که خانمی ادعا میکرد قبض گاز برایش صادر شده است برای دوره 5 ماهه که سه ماهش مربوط به آینده است!

همینطور که به اینها فکر میکردم مامور محترم اداره آب به دفترمان آمد و نامه ای به دستمان داد مبنی بر اینکه به دلیل تغییر در زیر بنا و کاربری باید با مدارک (نقشه ساختمان و پایان کار و ...) به اداره آب مراجعه کنیم.
امروز صبح رفتم آنجا که بگویم سالهاست حتی رنگی هم به دیوار ها زده نشده است چه برسد به تغییر زیر بنا که دیدم به من میگویند چون مالک اولیه قراردادی که بابت انشعاب بسته است مسکونی بوده و حالا دفتر شما اداری است باید قرار داد جدیدی امضا کنید و یک هفته هم وقت دارید وگرنه انشعابتان جمع می شود!!!
با تعجب گفتم که مگر این انشعاب غیر قانونی بوده که میخواهید جمع کنید؟ و اینکه این مسئله به شهرداری مربوط میشود که ما مشکلی با شهرداری بابت سند مسکونی یا اداری بودنمان نداریم به اداره آب چه ارتباطی دارد؟ تازه مصرف اداری که کمتر از مسکونی است؟
که پاسخ شنیدم که: "انگار تحویل نمیگیری چی میگم. باید فلان میلیون و فلان صد هزار تومان پرداخت کنی تا قرارداد جدیدی را امضا کنی و گرنه انشعابتان جمع میشود. زود تصمیم بگیر و وقت مردم و من را هم نگیر" خب حق داشت. یک کارمند بود با خیلی عظیمی از مراجعه کنندگان. این مبلغ ظاهرا بر اساس متوسط مصرف ماهیانه ساختمان محاسبه میشود. و مثلا ما خوش شانس بودیم چون ارقام دیگر مراجعه کنندگان بسیار بیشتر از رقم ما بود.

ظاهرا باز چاره ای نداریم و این مبلغ باید پرداخته شود. ولی در ایام آخر سال و شب عید واقعا به نظرم زمان مناسبی برای این کار نیست چون به هر حال هزینه های عموم مردم در این ماه بالاست. میتوانستند این کارها را در تابستان انجام دهند.
فردی به مزاح میگفت عیدی کارکنان دولت را میخواهند تامین کنند.

به هر حال. با زحمات دوستان بزرگوارم تا امروز پوزیشنهای مختلف مدیریتی در شرکتهای گوناگون نفتی، شوینده، لبنیات، صوتی تصویری، کامپیوتر، صنعتی، توزیعی و ... به من معرفی شده که منتظرم اطلاعات همه را گرد آوری کنم و بعد بهترین را انتخاب کنم. انصافا دوست عزیزم جناب آقای مهندس اطاعت هم خیلی زحمت کشیده اند که همینجا از ایشان و سایر دوستانی که بزرگواری کردند سپاسگزاری میکنم.

هر کدام از پوزیشنها حسنها و ایرادهایی دارند. ترکیب هیئت مدیره، قابلیت رشد سازمان، قابلیت رشد من در سازمان، تغییر پذیری، گستردگی جغرافیایی و فرا ملیتی بودن فعالیت و حتی میزان درآمد، پارامترهایی هستند که بیشتر مد نظر قرار میدهم و همه هم با هم متفاوتند.
یاد مدل پیایان نامه ام افتادم که برای برون سپاری از میان تامین کنندگان مختلف با پارامترها و قابلیتهای مختلف بتوان بهترین را انتخاب کرد. شاید همان مدل را در این تصمیم گیری هم بتوانم استفاده کنم. به هر حال شباهتهایی دارند.

اما دوستان زیادی از من در خصوص علت این تصمیم سوال کرده اند.
دلایل متعددی دارد. اگر بخواهم به آنها اشاره کنم (بدون طبقه بندی) میتوانم دلایلی از قبیل اینکه:
- آدم جاه طلبی هستم. دوست دارم در سایز بزرگتری کار کنم و ترجیحا با یک تیم کامل مدیریتی در خصوص سازمانهای بزرگ اندازه یا با فعالیتهای بین المللی تصمیم گیری کنم.
- میخواهم دامنه فعالیتهایی فراتر از سطح ملی را اداره کنم. شاید اعتماد به نفسم افزایش یافته است. دوست دارم چالش بیشتری در سطح گستره فعالیتهای سازمان داشته باشم و نمیدانم چرا فکر میکنم از عهده هر شرکتی بر می آیم.
- فرصت و تجربه خوبی برای رشد بیشتر معنوی خواهد بود. به هر حال احساس میکنم شرکت خودم برای فردی با توانایی های من محیط کوچکی است و مرا محدود میکند. چون توانایی تامین مالی برای رشد دادنش مهم است. شرکت من میتواند با مدیری ارزانتر به حیات خودش ادامه دهد. شاید اعمال نقطه نظراتم برایش کافی باشد. شاید خودخواهی به نظرم برسد ولی درست مثل این است که از یک اتوبوس برای حمل فقط معدودی از مسافران استفاده کنید. مثالش چقدر هم شبیه من بود!
- دلیل دیگرش این است که صنعت کاغذ علیرغم اینکه مصرفش افزایش میابد ولی حاشیه سودش کم میشود. چون به هر حال کالایی استراتژیک است که دولت نمیخواهد بهای آن زیاد افزایش یابد. این در صورتی است که هزینه ها به طرز بسیار چشمگیری افزایش داشته اند و جذابیت این کسب و کار برایم کم میشود. توسعه دادنش هم به نظرم افزایش دردسرهاست. چون بیس کارش به هر حال کاغذ است.
- قصدم اصلا نجات دادن سازمان ضعیف یا کوچک نیست. بلکه میخواهم سرعت رشد شرکت بزرگی را بیشتر کنم. به نظرم این انتخابم سخت تر از بهبود سازمان ضعیف است. برای همین میخواهم خودم را رشد دهم و توانمند تر کنم. به نظرم با حل مسائل سخت تر و تمرینات بیشتر است که میتوانم به آن دست یابم.
- داستان تکراری مطالبات لاوصول و یا مشکوک الوصول خسته ام کرده است. دیگر نمیخواهم دنبال کلاهم بدوم. از نگرانی تعقیب مطالبات و چکهای برگشتی مشتریان و به خطر افتادن چکهای خودم خسته شده ام. برای همین شرایط فروشمان را کلا نقدی کردیم. بجز مشتریان بسیار خاصی که اعتبار بالایی داشتند. به نظر خودم بیشتر به جای آنکه مدیر عامل باشم دارم به یک تحصیلدار برای وصول مطالبات تبدیل میشوم. فروشمان از ابتدای این ماه کلا نقدی شد. چاره دیگری نداشتیم.
- پروژه چاپگر را هم ادامه خواهم داد. به هر حال ربطی به این موضوع ندارد و فعالیتی است در کنار فعالیت اصلی شرکت.
- پرسنل توانمند و بسیار دلسوزی دارم که وقتش است سهم زحماتشان را بردارند. با سهامدار نمودن آنها تغییرات اساسی رخ خواهد داد که شاید وقتش رسیده باشد.
به هر حال اینها را شاید بیشتر ناشی از خودپسندی بدانید ولی بی تعارف واقعیتهایی که در درونم احساس میکردم را در میان گذاردم و فکر میکنم هر کسی خودش بهتر از دیگران از توانایی های خودش با خبر است و میتواند در این خصوص قضاوت کند. امیدوارم در عمل خودم شرمنده خودم نشوم. اینها فقط قضاوت در خصوص آن بخشی است که کنترلش در دست من است. بقیه امور در دست خداست. از او میخواهم هر آنچه به خیر و صلاح است پیش بیاورد و کمکم کند.مثل همیشه.

۱۳۸۶/۱۱/۲۵

پیام آوران صلح و دوستی ایران عازم 5 قاره جهان میشوند

"پیام آوران صلح و دوستی در نیمه اول سال 1387 خورشیدی با هدف ارسال پیام ایرانیان به مردم 131 کشور جهان عازم 5 قاره جهان خواهد شد و ضمن ایجاد بستری مناسب جهت معرفی و همبستگی میان همه ملتهای آزاد و طالب صلح در جهان جاذبه های توریستی و میراث فرهنگی ایران زمین را به اقوام مختلف در کشورهای جهان معرفی و از آنها جهت بازدید و گشت و گذار در میان اقوام و جاذبه های ایران دعوت به عمل خواهد آورد.
یکی از مهمترین اهداف این حرکت گسترش و تبلیغ برای صنعت توریسم کشور است. صنعتی که یقیناً می تواند به عنوان مهمترین و پر درآمد ترین صنعت در کشور عزیزمان باشد، به امید خداوند ایران زمین و با همت مجریان پیام آوران صلح و دوستی و مجریان و متولیان صنایع گردشگری کشور سال 86 سرآغازی است برای موفقیت و شکوفایی صنعت جهانگردی کشور و توسعه کمی و کیفی آن در همه ابعاد، در داخل و درخارج از کشور. " ...
افتخار یافتیم که دوست همکلاسی عزیزمان جناب آقای دکتر فریدون نجفی تبار هم از اعضای این تیم هستند.
از این جهت ضمن آرزوی موفقیت برای ایشان برنامه ای را که طی ایمیلی برایم فرستاده اند را در اختیارتان قرار میدهم تاهم با کم و کیف این فعالیت آشنا شوید و هم اینکه اگر از دستتان بر می آید در حمایت مادی و معنوی این حرکت آنها را همراهی کنید
اطلاعات کاملتر در این فایل قرار دارد. حتما بخوانید.

اطلاعات برنامه پیام آوران صلح و دوستی ایران

برای یکایک این عزیزان در طول این سفر پر ماجرا و شاید پر مخاطره آرزوی سلامتی کامل دارم.
منتظر بازگشت پر افتخارتان هستیم
با آرزوی گسترش صلح و دوستی در سراسر گیتی پهناور

بعدا اضافه شد:
سایت پیام آوران صلح و دوستی
وبلاگ پیام آوران صلح و دوستی

۱۳۸۶/۱۱/۱۴

از طلا بودن دگر خسته شدیم، مرحمت فرموده ما را مس کنید

به هزار و یک دلیل میخواهم اداره نمودن شرکتم را به کارکنانم واگذار کرده و خودم را از شرکت جدا کنم.
دلیل هزار و یکمین اینکه میخواهم به یک شرکت بزرگتر ترجیحا چند ملیتی یا اگر نشد شرکتی با فعالیت بین المللی بپیوندم. فکر میکنم با فعالیت در چنین محیطی بیشتر رشد خواهم کرد و فرصت خوبی خواهد بود برای اینکه تجاربم رادر مقیاس بزرگتری به کار بگیرم و خودم را محک بزنم. خلاصه یک توسعه چند جانبه عمودی و افقی و ...
اعتماد به نفسم بالاست. فکر میکنم تجربه و دانش اندکم به کار خیلی ها می آید. این را از تعداد موهایی که روز به روز بیجهت و بیشتر سفید میشوند متوجه نشده ام.

بهترین پیشنهادها را بررسی خواهم کرد. شما هم اگر پیشنهادی سراغ داشتید به من معرفی کنید.
برنامه توسعه و خط مشی های شرکتم را هم نوشتم و گذاشتم داخل یک پوشه تا به کسی که قرار است پشت میزم بنشیند تحویل دهم.
منظورم این است که برای توضیح به کارکنان برجسته شرکتم که باید سکان را بدست بگیرند پاک نویسش کردم تا از روی آن بخوانم! به هر حال قرار نیست مادام العمر در این کسب و کار بمانم.
مهم این بود که از هیچ، یک نام تجاری معتبر خلق کردم که اینک راهش را طی میکند و از بسیاری از رقبای کهنه کارش سر تر است. هدفم این بود، و امروز که به آن رسیده ام دیگر حوصله ام سر میرود. رسیدم ولی نمیتوانم بنشینم. ترجیح میدهم باز هم بروم.
ولی در برخی از رشته ها نو آوری محدودیتهایی دارد. چه از بعد تکنولوژیکی و چه ا بعد سرمایه و توسعه بازار.

این بار میخواهم همراه با تیم بزرگی بازی کنم. دوست دارم به جای مسابقات یک نفره در مسابقات بین المللی به همراه یک تیم برنده بشوم.
تجربه کار کردن با یک تیم حرفه ای بسیار برایم ارزشمند است.
این فرق میکند با اینکه وقتی به تنهایی باید تصمیم بگیری. به هر حال توانایی هر فردی هر چقدر هم که برجسته باشد محدود است.
تا تیم خوبی را شناسایی نکنم عجله ای برای رفتن ندارم.
گرچه هنوز معلوم نیست کی این اتفاق بیفتد ولی کاری که باید انجام شود بهتر است زود انجام شود.

راستی اگر کار بسته بندی شرینگ پک داشتید بچه های ما با سرعت و کیفیت بسیار بالا و قیمت بسیار ارزان برایتان انجام میدهند.با 88917137 تماس بگیرید.

۱۳۸۶/۱۱/۱۰

کسی پرچم ما رو ندیده؟

در مسیری در صندلی جلوی یک پیکان قدیمی مسافر کش نشستم.
اولین چیزی که توجهم را جلب کرد انبوهی از برچسبهای مختلف عوارض و طرح ترافیک و ... سالهای مختلف بود که تقریبا جلوی دید مرا گرفته بود.
همه این برچسبها درست است که متعلق به سالهای مختلف و سازمانهای مختلف بودند ولی همه آنها در یک چیز مشترک بودند و آن اینکه در هیچکدامشان اثری از پرچم کشور عزیزمان ایران نبود!!!
کمی بیشتر دقت کردم. دیدم نخیر اثری از پرچم در هیچکدامشان که اتفاقا همگی هم برچسبهای دولتی بودند دیده نمیشود.
این سوال برایم ایجاد شد که چرا پرچم چاپ نشده است؟ چرا دولت (منظورم دولت این رئیس جمهور یا آن رئیس جمهور نیست بلکه همه رئیسان جمهور است) در این خصوص توجه کافی نشان نداده اند و یا حساسیتی نداشته اند

اتفاقا امروز صبح در برنامه تلوزیونی فکر کنم شبکه یک سیما بود(اصلاح میکنم . شبکه دو برنامه سلام ملت ایران) که یک خانمی از یکی از شهرهای کشورمان زنگ زده بودند و به همین مسئله اعتراض داشتند و خودش یادآوری بود برای من که حتما پستی را که میخواستم به این موضوع اختصاص دهم را بنویسم.
نکته مهمی که ایشان ابراز کردند این بود که حتی در کارتهای ملی صادر شده برای مردم هم اثری از پرچم نیست!!
وقتی مجری محترم که اتفاقا از شخصیتش و بخصوص یک رنگی اش خوشم می آید بر مقام توضیح بر آمد که "چون در پرچم ما آرم جمهوری اسلامی ایران که نماد نام پروردگار یکتا و جمله لا ا... است درج شده است شاید به خاطر آنکه به ان بی حرمتی نشود پرچم را چاپ نکرده اند" ولی وقتی یکی از افراد پشت دوربین کارت ملی اش را نمایش داد دیده شد اتفاقا که آرم ا... چاپ شده است ولی اثری از پرچم نیست و تقریبا خودش هم معطل ماند که چه بگوید.

مگر نه این است که پرچم نشان ملیت مردم هر کشوری است؟ پس چرا اینقدر این موضوع مهم مورد کم توجهی است؟
در چند مسابقه ورزشی یا علمی و فرهنگی و سیاسی و ... که در کشورمان برگزار میشود توجه به پرچم در آن مشهود است؟ در چند کلاس درس مدارس یا دانشگاهها یا حتی ساختمانشان پرچم دیده میشود؟
آیا صرفا نصب یک پرچم در حیاط مدرسه یا فلان سازمان کافی است؟
من فکر میکنم یکی از تبعات این کم توجهی میتواند این باشد که مردم بخصوص جوانان نسبت به ملیتشان حساسیت نداشته باشند. شاید این موضوع در پذیرش ملیت دوم برای بیشتر جوانانی که وطن را ترک کرده اند بی تاثیر نباشد.
باز شانس آوردیم طراح پلاکهای خودرو به تقلید از نمونه های مشابه خارجی پرچم کشورمان را درآن درج کرده است
وقتی برای سفر کوتاهی به ترکیه رفته بودم همانطور که در یکی از پستهایم ذکر کردم از همه جا پرچم ترکیه میبارید و من برای اولین بار حتی دست فروشی را دیدم که پرچمشان را در ابعاد مختلف میفروخت. نه فقط ترکیه که اکثر کشورهای دنیا چنین حالتی را دارد.
ایجاد غرور ملی.

به طور کاملا جدی لازم است به این موضوع توجه شود.
سایت شرکتم که از اولین روزش پرچم داشته است ولی وبلاگ و سایت شخصی ام را هم باید به آن مزین کنم. پیشنهاد میکنم شما هم به فکرش باشید. شاید این دوستانی که علامتی در گوشه وبلاگها طراحی و درج کرده بودند برای اعتراض به فیلم 300 و ... یک پرچم هم به همان سبک هم طراحی کنند کمک کند تا توجهمان بیشتر به پرچم و هویت ملیتمان و در نتیجه در بلند مدت به ترجیح منافع ملی به منافع فردی و اهمیت آن در ملی گرایی جلب شود.

۱۳۸۶/۱۱/۰۴

بد زمانه ای شده است

عجب دوره و زمانه ای شده است.
بشتر مردم به یکدیگر به راحتی و بدون کوچکترین وجدان دردی دروغ میگویند، حق دیگران را پایمال میکنند و ...
یکی از دوستانم (مرد) به دلیل اختلاف خانوادگی تصمیم به جدا شدن از همسرش گرفته بود. وکیلی اختیار کرد که اتفاقا هم همسایه بود و هم از دوستان بسیار نزدیک.
چرخ چرخید و نظر این دو عوض شد و به خوبی و خوشی دوباره کانون خانواده شان گرم شد.
خانم دوستم تعریف میکرد که چطور وکیلش از او حق مشاوره میگرفته است تا بر علیه موکلش به او راه نشان دهد!!!

دختر یکی از دوستانم بعد از 7 سال آشنایی با پسری و همراهی و همدردی های فراوان در طول این مدت به منظور ساپورت مالی جهت ساخت و تجهیز منزل مشترک و خرید اثاثیه و ... و برقرار شدن مراسم خواستگاری و تعیین زمان عروسی و ... متوجه شده است که آقا نه تنها در اداره ای که ادعا میکرده است کار نمیکند بلکه خانه ای هم در حال ساخت نبوده و همه اثاثیه ای هم که خریداری میشده مستقیما به فروش میرفته و همه اینها فیلم بوده است که هیچ، متوجه شده است که این آقا مدتهاست که همسر و فرزند دارد و مادرش هم با او همدستی میکرده است و ... خلاصه شوک اندر شوک.

شریکی بدون توجه به هیچ چیزی به راحتی آب خوردن سند کارخانه شریکش را برای دریافت وام چند صد میلیونی گرو میگذارد و نمیتواند اولین قسط را بدهد و بانک همه اموالش از جمله کارخانه را تصاحب میکند. شریک بیچاره شانس آورد که خانه و دفتری داشت که بتواند از نو حرکت کند. به نظر من خیلی شانس آورده است.

راننده تاکسی به من تعریف میکرد که چگونه برادرش منزل پدرش را بدون اطلاع دیگران فروخته و پدر و مادرش را بی خانمان کرده است

واقعا ما را چه شده است؟

مطالب خوبی نبود. ولی بود که نوشتم. دارم به این موضوع فکر مینم که آیا بعد از این باید هر کسی که با من صحبت میکند را بپایم که ببینم از چه جهتی میخواهد از من منفعت ببرد و سرم کلاه بگذارد؟
اینطوری به نظرم نمی شود زندگی کرد.
اینطور رفتار کردن زنگی کردن نیست.

به هر حال برای تنوع هم که شده مطالبی که حسین امامی عزیز گلچین کرده است را حتما بخوانید. بخصوص این مطلب را.

فیدبکهایی که از چهارمین دوره آموزشی قیمت گذاری گرفتم حاکی از آن است که بر خلاف آنچه شرکت کنندگان دوره سوم درخواست داده بودند اصلا نباید اسلایدهای پر محتوی ارائه داد. شرکت کنندگان دوره های قبلی از این شکایت داشتند که اسلایدها خیلی تیتروار است و آنها نمیتوانند بعدا مراجعه و استفاده کنند.
شرکت کنندگان این دوره پر مطلب بودن اسلایدها را عامل کسالت جلسه می دانستند. خود من هم به نوعی اسیر اسلایدها شده بودم آزادی بیان نداشتم. چون حواسم به این بود که گفته هایم با اسلایدها تفاوت نداشته باشند. منظورم تفاوت محتوی نیست بلکه تفاوت آیتم است.
به هر حال به این نتیجه رسیدم که دو ورژن داشته باشم. یکی برای ارائه یکی برای مطالعه شرکت کنندگان. گفتم به شما هم بگویم که در جریان باشید و از این تجربه استفاده کنید

شنبه برای شرکت رجا سمینار یک روزه ای که شرکت صدرا سیستم در خصوص ارزیابی واحدهای خدماتی برایشان تدارک دیده است را ارائه خواهم نمود. معمولا سمینارهای مدیریت خدمات من برای حضار بسیار جذاب است.
دوره تفکر سیستمی هم که جای خود دارد.
در فکر این هستم که این دوره تفکر سیستمی را به مباحثی از تئوری بازی ها که به نوعی در یک راستا هستند ترکیب کنم. به نظرم تئوری بازی ها کلا مثال خوبی از نوعی نتیجه عملی و مثال بارز و قابل لمس تفکر سیستمی است.
از دوست عزیزم افشین حقیقی خواهش کرده ام که ارائه آن بخش را بر عهده بگیرد. داریم روی این موضوع فکر میکنیم. از نتیجه با خبرتان میکنم. ارزشش در این است که یک کار مشترک خواهد شد.

۱۳۸۶/۱۰/۲۷

کارگاه مدیریت ناب مهندس صفرزاده

با خبر شدم دوست عزیزم جناب آقای مهندس امید صفرزاده مدیر شرکت پیشگامان ذهن ناب http://www.leansoul.com کارگاه دوروزه مدیریت ناب را با روش بازی و با استفاده از پخش فیلم برگزار خواهند نمود که اطلاعات کاملتر را از طریق سایتشان میتوانید دنبال کنید
من خودم سعی خواهم کرد در این کارگاه شرکت کنم.
توصیه میکنم شما هم برای حضور در آن کارگاه برنامه ریزی کنید

توصیه میکنم این پست جالب وبلاگ مدیران جوان را حتما بخوانید