اگر بخوام توصیه هایی که اغلب به جوانترها میکنم را اینجا بنویسم میتونم به این موارد اشاره کنم:
- تصاویر رشد از گاراژ و با دست خالی و ... یک توهم است. گرچه استثناهایی هم هست ولی آنها فقط استثنا هستند. بدون دانش و سرمایه نمیشود کسب و کار مقیاس بزرگ داشت. در ابتدای کار هم قرار نیست با سرمایه بزرگی شروع کرد. کافی است قدمهایمان را درست برداریم و صبور باشیم. یک شبه ره صد ساله رفتن فقط استثنا است. این استثناها همگی به رانت متصل هستند. در کشورهای جهان سومی رانتها کثیفتر هستند (بی عدالتی و تبعیض و سو استفاده و دست در جیب دیگران داشتن و ...). توسعه یافته ها (همه در حال توسعه هستند. توسعه گم نشده که یافتنی باشد. این تعبیر غلطی است وگرنه همه در حال توسعه هستند حالا اگر رشد یکی کندتر باشد فاصله اش را نفرات جلوتر بیشتر میکند و عقب مانده تر میشود) و جهان اولی ها هم رانتها ار جنس روابط است. همان بند پ خودمان.
- عدم موفقیت با شکست هم معنا نیست. زمانی شکست محسوب میشود که با رسیدن به عدم موفقیت دلسرد شده و رها کنید. عدم موفقیت ذاتا در دل و در مسیر موفقیت قرار دارد و گریزی از آن نیست. هر چیزی که حرکت میکند به چیزی برخورد خواهد کرد. مگر آنکه از ترس برخورد ساکن بماند که در آن صورت سکون یعنی همین شرایط را بدون رشد قبول کنید - تازه پس رفت را هم اگر در نظر نگیریم - لذا در مواجهه با عدم موفقیت تنها کار ما بررسی علت آن و درس آموختن از علل عدم موفقیت است. آن وقت است که همچنان در مسیر موفقیت گام بر میداریم. و اگر بی توجه رد شویم دیر یا زود خوش شکست به سراغمان خواهد آمد. شک نکنید.
- برای موفقیت کسب و کار، صرف اینکه بنیانگذار هستید و اسمتان کارآفرین است کافی نیست. کارآفرین و مدیر شدن نیاز به درایت و تجربه دارد. برای تجربه داشتن باید بیشتر آموخت، آموخته را پیاده کرد، عدم موفقیتها را تجربه کرد که بتوان برای موفقیت نقشه کشید. برای کسب درایت باید بیشتر دید، باید از تجربیات دیگران بهره برد، باید از زوایای مختلف بتوان به دنیا نگاه کرد. بدون استفاده از مهارتهای سخت مدیریتی (تکنیکها و ابزارها که عمدتا از طریق مطالعه کتب و طی کردن دوره های آموزشی بدست می آید. مثلا اینکه بدانید صورتحساب سود وز یانی هم هست و کاربردش چیست و چه استفاده از آن میتوان کرد) و مهارتهای نرم مدیریتی (مهارتهای ارتباطی، مهارتهای کاریزما بودن، مهارتهای چیدن نقشه رفتار و عملکرد، مهارت ارزیابی (مثلا همان صورت سود و زیان مثال قبلی را بتوانید با یک نگاه آنالیز کنید) ، که عمدتا از طریق تجربه کردن، استفاده از تجربه دیگران، گسترش رویکرد و رسیدن به نوعی دیگر دیدن (دیدن مو یا پیچش مو، لوان نیمه پر و ...که عمدتا منجر به این میشوند که بتوانید راهی را تعریف کنید که دیگران کمتر به آن توجه داشته اند (استراتژی) ) و غیره رسیدن به موفقیت عملا امکان پذیر نیست. لذا بدون دانش مدیریتی هر چقدر هم سرمایه داشته باشید که از جیب دیگران بتوانید حقوقها را بپردازید و هزینه ها را تسویه کنید و به زور تبلیغات فروشی ایجاد کنید، نهایتا دست از پا درازتر با حقیقت تلخ شکست مواجه خواهید شد. برای اداره کسب و کار سرمایه یکی از ملزومات مورد لازم است ولی کافی نیست. بدون دانش مدیریت و بدون تجربه هیچ شانسی نیست. لذا تا حدودای قبل از 30 سالگی تا میتوانید علمش را بیاموزید و تجربه کسب کنید و بعد از آن است که اگر کارآفرینی کنید یا اگر مدیریتی را قبول کنید شانس موفقیت شما بیشتر است.
شخص خود من هم مثال خوبی برای نقض این گفته های خودم نیست که از 22 سالگی کار میکردم. باید داستانم را بدانید تا قضاوت کنید.
#آموزش
t.me/AlirezaMojahedi
AlirezaMojahedi.com
By: Alireza Mojahedi via eBiz
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر