۱۳۸۸/۰۶/۰۷

تاس خوب، تاس بد !؟

داشتم با خودم فکر میکردم که آیا اگر خودرو من بهترین سیستم ترمز دنیا را داشته باشد این به آن مفهوم است که هرگز تصادفی در کار نخواهد بود؟
البته که پاسخ منفی است. ولی نه آنطور که شما تصورش را میکردید. هر چقدر سیستم ترمز بتواند ماشین را سریعتر متوقف نماید احتمال تصادف با مانعی که به سمتش میرویم کمتر میشود. تا اینجای کار درست.
ولی به همان میزان احتمال تصادف خودرویی که با سرعتی برابر با سرعت ما پیش میرود به خودروی ما بیشتر میشود. چون سیستم ترمز ما بهتر عمل کرده و زودتر متوقف میشویم در حالیکه ماشین پشت سری هنوز مشغول کم کردن سرعت است و متوقف نشده است.
حالا این چه ربطی به مباحث بلاگ من داشت؟
پیام این عبارت در این است که همیشه های تک Hi-Tech بودن به معنای نزدیک شدن به موفقیت و برتری قابل توجه و قابل لمس نسبت به رقبا نیست چرا که همانگونه که در مباحث تفکر سیستمی بارها به آن اشاره میکنم سیستم وابسته به عوامل قبل خود (تامین کننده) و عوامل بعد از خود (مشتری) میباشد.

در وبلاگ ذهن خاکستری این جمله زیبا را خواندم که:
زندگی تاس خوب آوردن نیست، تاس بد را خوب بازی کردن است

این همان هنر مدیریت است. هنر زندگی است. به جای نالیدن از زمین و آسمان باید فکر کرد و شرایط را خوب درک کرده و با حواس جمع و تدبیر قدم برداریم.
اشتباه هم که اصلا مربوط به بنی آدم است. ترس ندارد. وقتی اشتباه کردید دوباره شروع کنید و از اشتباه درس بگیرید.
نیروی تغییر 10 برابر را که در پستهای قبلی به آن پرداخته بودم که یادتان هست؟
دارم به نظریه جدیدی در ذهنم میرسم. بیشترش هم ناشی از تعمق شدنم در موضوع "بازاریابی درونی" است. همان چیزی که در موضوع بازاریابی دیجیتال از آن به عنوان پارادایم جدید یاد میکنم و هنوز نمیدانم چه اسمی برای آن بگذارم که مفهومش را برساند.
به نظرم تغییر شگرفی رخ داده است که به شدت به تکنولوژی وابسته است. آیا میتوان برای استفاده از نیروی فوق العاده اش در صورت فراهم نبودن تکنولوژی آنرا دور زد؟
سعی میکنم سر فرصت مقاله ای در این خصوص برای کنفرانس بازاریابی تهیه کنم و کتابش را هم آماده کنم. البته فرصت زیادی هم باقی نیست و سعی خواهم کرد به جای ارائه سخنرانی 20 دقیقه ای آنرا به صورت کارگاه برگزار کنم. متاسفانه مشغله فکری ام این روزها بسیار زیاد است و دارم سعی خودم را میکنم تا چند هندوانه را با هم بردارم.

سعی میکنم در پست بعدی به موضوع زنجیره ارزش در شبکه توزیع و محاسن و مضرات بودن یا نبودن آن بپردازم و البته اگر توانستم مطلب این پست را با ذهن آرامتری سرو سامان بدهم

۳ نظر:

دشتي گفت...

با سلام
ممنون كه به من سر زديد
با تشكر فريدون دشتي

Emad گفت...

سلام علیرضا جان
من دیروز بعد از 7 سال تصادف کردم، دلیل هم ربطی به ترمز نداشت، یک نفر از لاین اول سمت راست می خواست در حالیکه چراغ قرمز بود و ماشین من هم مزاحمش، بره لاین سمت چپ و دور برگردان بزند! حالاشما بگو من چه تاسی آورده بودم و باید چه بازیی می کردم :)
به هر حال مطلب خوبی بود، استفاده کردیم. ارادت

Unknown گفت...

از اینکه با وبلاگ پربار و خواندنی شما آشنا شدم خوشحالم!