۱۳۸۷/۰۳/۲۲

سير تحول مفهوم كيفيت

بالاخره ساعت 4 نصف شب فرمت و اصلاحات دومین مقاله ام را تمام کردم و به پنجمین کنفرانس بین المللی مدیریت فرستادم که با کد 112 مشخص شده است. مقاله قبلی که در اصل معرفی مدلم بود با کد 98 مشخص شده است.
بعد از ارائه در کنفرانس حتما مقاله را در اختیارتان قرار خواهم داد و بیشتر به آن میپردازم چون فکر میکنم یکی از مسائل مهم در مبحث رهبری سازمانها میباشد و مایلم روی آن با هم همفکری و بحث و تبادل نظر کنیم.
در اصل قرار بود مقاله من همین یکی باشد ولی بعد فکر کردم فرصت خوبی است که مدلم را هم ارائه کنم و این طوری شد که اونطوری شد و گرنه من کجا و دو مقاله با هم کجا.
فعلا علی الحساب این مطلب را که به خواندنش می ارزد و البته در مقاله ام هم نیست را بخوانید خالی از لطف نیست تا بعد در مورد اصل ماجرا صحبت کنیم.

مفهوم كيفيت در ژاپن، پس از جنگ جهاني دوم تاكنون بسيار تغيير كرده است. ژاپني‌ها ابتدا مفهوم كيفيت را از ذهن و زبان ادوارد دمينگ دريافتند كه در دهه 1950، آن را چنين تعريف كرد:

1. استاندارد محوري
كيفيت، عبارت است از سازگاري و انطباق با استاندارد4.اين بدان معنا بود كه در يك فرايند، اگر محصول نهايي بر استانداردهاي مورد نظر منطبق بود، پذيرفته مي‌شد و در غير اين صورت، پذيرفته نمي‌شد.
اشكالات اساسي به اين نگرش چنين است:
1. بهبود فرايند در اين ديدگاه، ناديده گرفته شده است.
2. هيچ‌گونه كنترلي بر ورودي‌هاي فرايند وجود ندارد.
3. مفهوم «بازار» ناديده انگاشته شده است.
4. كيفيت بهتر به مفهوم در نظر گرفتن و رعايت مرزهاي تنگ‌تر و در نتيجه افزايش قيمت است.

2. استفاده محوري
در دهه 1960، براي جبران كاستي‌هاي نگرش پيشين به كيفيت، تعريف كيفيت به صورت زير مطرح شد: كيفيت عبارت است از سازگاري بهتر و راحت‌تر در استفاده5.
موضوع استفاده سهل‌تر و راحت‌تر از محصولات، زماني مطرح شد كه به «مشتري» توجه خاص صورت گرفت. در اينجا گفته شد كه كيفيت از مشتري شروع مي‌شود. مشتري به عنوان محور «تحقيقات بازار» مورد توجه قرار گرفت تا بتوان «نيازها»ي او را شناخت و پس از آن با «طراحي» «محصول» مناسب، آن را به «فروش» رساند و «خدمات» مناسب پس از فروش را نيز ارائه داد.
آنچه همه اين «كاركردها»6 را به هم پيوند مي‌داد و يكپارچه مي‌كرد «كيفيت» بود. بنابراين مفهوم «كنترل كيفيت فراگير» (TQC) ارائه شد. كيفيت فراگير (TQ) به معناي يكپارچه‌سازي تمامي آن عوامل بود تا بتوان نياز مشتري را رفع و او را خوشحال كرد.
در اينجا نيز مشكل «هزينه» اتفاق افتاد و مشخص شد كه در نظر گرفتن مشخصه‌هاي گوناگون محصول براي استفاده سهل و مناسب مشتري و افزايش كيفيت آن، مستلزم افزايش هزينه و قيمت است. در اين دهه بود كه شركت‌هاي مطرح نظير نيكون در عرصه عكس و عكاسي به دليل افزايش قيمت‌هايشان ورشكسته شدند و در مقابل، شركت‌هايي نظير كانن و مينولتا وارد بازار شدند.

3. هزينه محوري
فشار قيمتي كه با فشار ناشي از شوك كاهش قيمت نفت در دهه 1970 همراه بود باعث شد كه در اين دهه، مفهوم كيفيت دگرگون و به صورت زير مطرح شود:
كيفيت عبارت است از سازگاري با هزينه7.
اين مفهوم از آن‌رو دنبال مي‌شد كه افزايش كيفيت بايد با كاهش هزينه همراه باشد. بر اين اساس، پيش‌گيري از بروز عيب و ضايعه در محصول نهايي و خط توليد مورد توجه قرار گرفت. دست‌يابي به سيستم بدون نقص به اين معنا بود كه در هر مرحله كاري فرايند در صورت بروز هرگونه خطا و نقص، بازخورد لازم براي رفع آن گرفته شود به‌گونه‌اي كه محصول نهايي نياز به كنترل نداشته باشد. اين كار، مستلزم دو امر بود:
1. استفاده از ابزار مختلف كيفي براي يافتن مشكل و سپس حل مشكل كه خود پايه ابتداي بهبود مستمر است.
2. استفاده از فعاليت‌هاي گروهي گروه‌هاي كوچك بهبود در زمينه كيفيت (QCC).
در اين دهه بود كه ابزاري نظير: پارتو، هيستوگرام، نمودارهاي كنترلي، نمودار علت و معلول و نظاير آن به وفور در جهت حل مسائل به‌كار گرفته شد. تمامي افراد درگير در توليد محصول نيز مسئوليت كيفيت را به دوش گرفتند و به صحنه حذف عيوب و خطا وارد شدند. ديگر كسي معتقد نبود كه بهبود، صرفاً شغل و وظيفه مدير يا براي مثال مهندس است.

4. نياز محوري
در دهه 1980 با ظهور كشورهايي نظير: كره‌جنوبي، سنگاپور، هنگ‌كنگ و چين در عرصه بازار، محصولاتي عرضه مي‌شد كه همان كيفيت مطلوب را دارا بود، اما ارزان‌تر توليد مي‌شد. در اين دهه، مفهوم كيفيت به صورت زير تغيير كرد:
كيفيت عبارت است از در نظر گرفتن نيازهاي پنهان مشتري8.
هنگامي كه شركت سوني در اين دهه، واكمن را به بازار مصرف عرضه كرد، مشخص شد كه نياز پنهان و ناديدني آدميان، به نحوي توسط اين شركت شناسايي و محصول مناسب براي رفع آن نياز ارائه شده است. در اين زمان، مشتري صرفاً به دنبال اين نبود محصولي كه مي‌خرد مطابق استاندارد باشد، استفاده از آن راحت باشد يا ارزان‌قيمت باشد، بلكه او دوستدار و خواستار «ارزش افزوده» بود، چيزي كه او را از خريد مصول مشعوف كند.

هیچ نظری موجود نیست: