۱۳۸۶/۰۴/۱۶

سرمايه و سرمايه گذاري

فرصتي فراهم شد تا به بهانه اي آخرين ناهار بين كلاسها را با برخي از همكلاسان دور هم باشيم.
گرچه همه از آن لحظه لذت ميبرديم ولي از اينكه اين دوران به پايان ميرسد همگي متاثر بوديم.
ايامي كه با همه فشردگي زماني و تكاليف و پروژه ها و امتحانات مختلف به دليل آنكه ما را از فضاي عمومي كسب و كارمان و اتفاقات روز مره اي كه دائم با آنها سرو كار داشتيم دور ميكرد و در محيطي صميمي و يكرنگ قرار ميگرفتيم لحظات شيرين و فراموش نشدني را برايمان رقم ميزد كه با خاطرات اتفاقات جنبي آن شيرين تر ميشد.
شيطنتهاي دانشجويي مديران مختلف سازمانهاي مختلف را بعيد ميدانم در دانشكده هاي ديگري بشود تجربه كرد و شايد اين رشته تنها رشته اي باشد كه اكثريت قريب به اتفاق دانشجويانش مديران سازمانها هستند.
به هر حال ايام آخرين امتحانات در پيش است. لحظه لحظه با دوستان بودن در اين ايام باقي مانده واقعا برايم ارزشمند است. قرار است اين مراودات را ادامه دهيم و اميدوارم واقعا اين اتفاق بيفتد ولي كاش ميشد اين جمع دوباره پشت نيمكت مينشستند.

از مجموع دروس دانشگاهي سواي پايان نامه ام 3 سمپوزيوم مختلف كه دانشجويان بايد در پايان دوره تحصيلي آنرا طي كنند باقي مانده است و اولين سمپوزيوم ما تحت عنوان توسعه صنعتي خوشبختانه توسط جناب آقاي دكتر جهانگيري وزير اسبق وزارت صنايع برگزار شد كه بسيار مفيد بود و خيلي خوشحالم كه اين سعادت نصيبم شد تا از تجربيات ايشان استفاده كرده و از نقطه نظراتشان در اين خصوص استفاده نماييم.
پس از اينكه مبحث تمام شد با خودم فكر ميكردم واقعا چقدر در اوائل انقلاب تفكر ضد سرمايه داري ترويج ميشد. يه قول آقاي دكتر جهانگيري : "شايد براي مقابله به مثل كردن با حزب توده بود كه دانشجويان همان مباحث را از زبان اسلام دامن ميزدند." با همين تفكرات زمينه سرمايه گذاري در كشور بخصوص جذب سرمايه گذاري خارجي واقعا دچار مشكل شد و گرچه از شدت آن كم شده است ولي هنوز ادامه دارد و هنوز نقش بخش خصوصي بسيار اندك است

براي جذب سرمايه گذاري فضاي فرهنگي و اجتماعي بايد فراهم شود.
در روز ديگري دو تن از همكلاسان عزيز يكي از گزارشات موسسه مك كينزي را كه به بررسي كشورهاي حاشيه خليج فارس پرداخته بود و دوستانم آنرا با تحليلهاي مربوط به ايران نيز كاملتر كرده بودند را ارائه نمودند كه اختلافات فاحش جذب سرمايه گذاري ها (چه داخلي و چه خارجي) و سرعت رشد اقتصادي كاملا محسوس و قابل توجه بود.

چيزي كه به نظر من مهم است توجه به اين موضوع است كه تا زماني كه تصميم دولت بر صنعتي شدن و افزايش صادرات در اولويت برنامه هايش قرار نگيرد فرصت سوزي ها و افزايش فاصله با كشورهاي ديگر ممكن است تشديد شود.
نگاهي به آمار تركيب ريالي و حجمي صادرات كشورمان قابل توجه است. از رقم غير قابل مقايسه صادرات كشورمان حتي با كشورهاي عربي اگر ارقام مربوط به نفت و گاز را كم كنيم و از محصولات باقي مانده محصولات نفتي را نيز كسر كنيم در زمينه صادرات محصولات صنعتي، معدني و كشاورزي آيا حرفي براي گفتن در جوامع بين المللي داريم؟ بازار زعفران ايران دچار چه مشكلاتي شده است؟ علتش در كجاست؟
اگر روزي ايران بخواهد نه صادرات كند و نه واردات آيا كشوري خواهد بود كه از اين مسئله دچار آسيب شود؟ آيا اين موضوع در مورد كشور صرفا تجاري امارات هم صدق ميكند؟
و باز به قول آقاي دكتر جهانگيري: "
هنوز كه هنوز است در هيچ فيلم ايراني سرمايه دار تصوير مثبتي ندارد. هميشه سرمايه دار به صورت فردي منفي، ضد ارزشهاي اجتماعي و البته هميشه يا با يك پيپ يا روبدوشامبر ابريشمي نمايش داده ميشود.
حال چرا بايد فكر كنيم يك سرمايه دار حاضر شود در اين فضاي فرهنگي سرمايه گذاري كند؟
سقف سرمايه داري در ايران چقدر است؟ يعني يك فرد تا چه ميزان سرمايه داشته باشد و سرمايه اش رشد كند هنوز آدم مثبتي محسوب شود؟
همين مسئله باعث شده است كه بخشهاي محروم همچنان محروم باقي بمانند چرا كه وقتي فردي سرمايه دار در مناطق محروم سرمايه گذاري ميكند و با افزايش فعاليت سرمايه اش افزايش پيدا ميكند چون از سقف آن محيط فراتر ميرود مجبور است به خاطر شرايط اجتماعي (حسادت و ...) ديگر وقتي پولدار شد نتواند آنجا باقي بماند و ناچار است منطقه را به محلي كه سقفش بلندتر است ترك كند."

شايد اگر امروز داراي مزيتهاي نسبي در اقلامي هستيم كه به ما قدرت و توانايي ميدهد توليد كننده و تامين كننده برخي (كه نبايد هم همه چيز يا هر چيزي به همه جا باشد) از اقلام مورد نياز بازار جهاني باشيم، ولي صحنه بازي و آرايش مهره هاي ميدان بازي دائما در حال تغيير است و شايد اين مزيتهاي نسبي فردا روز هرگز داراي ارزش نباشند و ديگر مزيت نسبي و مزيت رقابتي محسوب نشوند و اگر همين ثروت عظيم خدادادي را كه بايد عامل توسعه باشد و اكنون يك مانع براي توسعه كشور شده است را صرف بهبود زير ساختها براي ايجاد مزيتهاي نسبي جديدتر نكنيم ممكن فردا روز حرف زيادي براي گفتن نداشته باشيم

برنده مي‌داند كه اگر به مردم فرصت داده‌شود، مهربان خواهند بود
بازنده احساس مي‌كند كه اگر به مردم فرصت داده‌شود، نامهربان خواهند شد.

برنده از اشتباهات خود درس مي‌گيرد
بازنده از ترس مرتكب اشتباه شدن، اقدام به هيچ كاري نمي‌كند.
برگرفته از كتاب برندگان و بازندگان

۶ نظر:

IranFile گفت...

آقای مجاهدی عزیزم
دست روی دل خون ما گذاشتی
باورت نمیشه که چقدر ناراحتیم که دیگه مثل قبل بهانه ای مثل درس خواندن نداریم که بخواهیم دور هم جمع شویم
یادش به خیر وقتی که برای پروژه درس اقتصاد 2 در دفتر شما دور هم جمع شدیم
یادش به خیر که چقدر ناهار چرببببببببببببببب با هم زدیم
یادش به خیر که 2 سال پیش یک روز یه تنهایی افتخار اینو پیدا کردم که ناهار در خدمتتون باشم
یادش بخیر شمال
:(
امیدوارم که روابطمون مثل قبل با همدیگر پایدار باشد
مگه چند تا دوست خوب وجود داره که ادم شانس مصاحبت و مرواده با اونها رو پیدا کنه
مگه چند تا ادم فوق کاردرست پیدا
میشه؟
مگه چند تا اقای علیرضا مجاهدی وجود داره؟؟؟؟
p.s:در ضمن ناهار رسمی آخر رو همه مهمون اقای مجاهدی عزیز بودیم
و منم که افتخار به زور مهمون بودن رو خدمت ایشان داشتم :*

ناشناس گفت...

سلام سلام
خوبين؟؟؟مثل اينكه ناهار حسابي به دوستان چسبيده ها! اين كه ميگين سرمايه دار به خاطر حسادت ديگران زياد تو اون محيط دووم نمياره رو ديديم اصلا بعد از يه مدت از حسادت ممكنه طرف رو له كنن اصطلاحن .
موفق باشين و سلامت هميشه.

ناشناس گفت...

سلام

برای دیدن مطلبی در مورد مقایسه دانشگاههای ایران و مالزی به وبلاگ اینجانب مراجعه بفرمایید
http://www.sanaye84.blogfa.com

ناشناس گفت...

سلام علیکم...راستش را بخواهید چند وقتی بود به وبلاگ شما و دیگران سر نزده بودم..ولی بازهم اگر راستش را بخواهید همه مطالبی که جا ماتده بود را خواندم....در هر صورت اعتماد به نفس شما مثال زدنی است...

ناشناس گفت...

در مورد تعدد کار ومشغولیت فکر نیز بنده شما را کاملا درک می کنم چون خود نیز به این مسئله دچار و پایان نامه ام لنگ در هوا....در مورد سرمایه گذاری با آنکه جناب جهانگیری و مدرکشان را قبول ندارم ولی با صحیت های ایشان موافقم..در اسلام ما مذمت سرمایه دار را نداریم،بلکه مذمت اسراف کننده را داریم، طبیعی است که کسی که نخواهد اسراف کند،سرمایه خود را به جریان نی اندازد....در هر صورت اروپا رویکردش را به دو مبحث عوض کرد تا توانست پیشرفت کند:کار و سرمایه دار

ناشناس گفت...

salam . .Man hamishe in sholoooqiii karha v sar mashqoli ro be fale nik migiiram..Behtarin lahzahayee ke azashuun mishe dar ayandde , yad kard , hamin ruuzhast..