۱۳۸۵/۰۴/۱۷

هوا بس ناجوانمردانه گرم است

داشتم با خودم فكر ميكردم به آيا به عنوان فردي كه هم يك مدير عامل است و هم يك سرمايه گذار آيا بازدهي خوبي عايدم ميشود؟

شايد تنها عشق به كار و ارائه محصول و خدماتي كه ذره اي دل استفاده كنندگانش را شاد كند مرا وادار به ادامه كار ميكند و گرنه جذابيت مادي بسيار كم شده است.
با خودم كه خوب فكر ميكنم ميبينم با توجه به اينكه شرايط كسب و كار بدليل وجود رانتهايي كه خود دولت به آن اعتراف ميكند و تلاش ميكند جلويش را بگيرد كمي تا قسمتي عادلانه نيست و برخي با استفاده از آنها ميتوانند همه را دور بزنند، اگر سرمايه ام را در بانك ميگذاشتم سود بيشتري عايدم ميشد.
هزينه ها از طرفي دارد افزايش پيدا ميكند و از طرفي مجبوري با قيمت پايين تلاش كني. هر چقدر هم كالايت را متمايز تر و ناهمگن تر بكني باز هم سقفي براي اين كار وجود دارد چون بالاخره تمايزهاي مختلف هزينه بر هستند و قيمت فروش بايد بتواند رقابتي باشد

از طرفي ديگر اگر كمي احساس مسئوليت داشته باشيم ميبينيم كه واقعا اين حقوقها براي كاركنان كم هستند و اگر بخواهي يك زندگي راحت با حداقل امكانات براي كاركنان و خانواده هايشان تامين كني حداقل بايد روي 500 هزار تومان بپردازي ولي درآمد فروش اين اجازه را نميدهد

درست است كه بازار ظرفيت فروش بيشتر را دارد ولي بهره برداري از اين ظرفيت يعني فروش بيشتر كه آن هم يعني سرمايه در گردش بيشتر و آن هم يعني سرمايه گذاري بيشتر و بيشتر و افزايش بيشتر و بيشتر ريسك سوخت شدن سرمايه و مطالبات بدليل ضعف سيستم بانكي و صدور دسته چكهاي مختلف بي پشتوانه و سو استفاده متخلفان از زياد بودن پرونده هاي قضايي كشور و ... كه نهايتا به اينجا ميرسي كه با همه اين زحمتها و تلاشها و كم خوابيها و فشارهاي عصبي و زخم معده و درگيري شبانه روزي فكر و ذكر آدم با مسائل مختلفي كه اغلب در كمتر كشوري تا به اين حد ذهن مديران را مشغول ميكند، سود حاصله از اين همه سرمايه گذاري (كه ميتوانستي خيلي راحت به جاي سرمايه گذاري همه درآمدهاي حاصله در شركت براي گسترش كار، آنرا در بخشهاي ديگر سرمايه گذاري كني (مثلا ماشين يا مسكن يا طلا و موبايل و ...)و بيشتر كسب منفعت كني (كه از نشانه هاي بارز بيماريهاي اقتصاد است))، خيلي كمتر از بهره اي است كه از سرمايه گذاري در فلان بانك گيرت مي آمد.

از طرف ديگر با خودم حساب ميكنم اگر من كه مثلا فوق ليسانس مديريت ميخوانم و توانايي مديريت اجرايي خوبي نيز در طول سالهايي كه تجربه اندوخته ام بدست آورده ام در جايي كار ميكردم شايد در داخل كشور چيزي بيش از 2 ميليون و در خارج از كشور چيزي بيش از 8 ميليون (ميتوانيد مطالعه كنيد. اين رقم ها حداقل حقوقي است كه براي كسي در موقعيت من پيشنهاد ميشود) گيرم مي آمد و دردسرهاي عذاب وجدان ناشي از تامين نشدن زندگي كاركنان و مسائل مختلف اجتماعي خانواده هاي آنان هم گريبانگيرم نميشد.

فقط عشق به گرداندن زندگي چند خانواده اعم از كاركنان و تامين كنندگان و افزايش توليد ناخالص كشور و حس مسئوليت اجتماعي است كه وادارت ميكند ادامه بدهي. و اين به تنهايي مسكني است كه فقط تا موعد مقرر ميتواند دردت را تسكين دهد.

از اتفاقات مهمي كه اخيرا رخ داده است تاكيد بر اجراي اصل 44 قانون اساسي است ولي اينكه اصل 44 قانون اساسي واقعا براي اجراي كاملش به چه زير بناهايي نياز دارد و آن زير بناها چقدر فراهم شده اند و چقدر زمان ميبرد كه فراهم شوند و بعد از آن چقدر زمان ميبرد كه كاملا اجرا شود و آيا اجراي اين اصل به تنهايي كافي است يا خير و تو چقدر ميتواني تحمل كني خود حديث ديگري است.
اين پست هم از آن پستهايي است كه ميخواستم چندين چيز را يكجا و بطور سرپوشيده و خلاصه بنويسم و براي همين اينطور گنگ از آب در آمد و معمولا نيز اينگونه ميشود

فعلا براي تنوع هم كه شده به اين سايت سري بزنيد. با اين سايت ميتوانيد از راه دور با دوستانتان در ترسيم مشاركت كنيد

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام.واقعا فقط می توان گفت متاسفم متاسفم متاسفم.برای مملکت برای ما و برای خودم.وقتی جوانی تحصیل کرده و فعال در بازار کسب و کار این چنین می نالد باید گریه کرد به حال مملکت.با این وضع اشتغال و رشد وتوسعه و ...های که مانده ام از که باید نالید.واقعا از جوانی که سرمایه ندارد خانواده خوبی ندارد امکان تحصیل نداشته است چه توقع می شود داشت اگر پناه برد به اعتیاد.امثال شما که باید الگوی جوان موفق باید باشید در کسب و کار مولد ... واقعا چه توقع می شود برد.
اما نه! چیزی در وجودم می گوید ایران را خواهیم ساخت.خواهیم ساخت.همه چیز درست می شود.صبوری باید و کار و کار و کار

ناشناس گفت...

سلام عليرضا خان
البته اونچه نوشته ايد کاملا صحيحه، ولي وقتي فکر ميکنم ميبينم شخصا اگر سرمايه اي داشتم که ميتوانستم با آن کسب وکاري هرچند کوچک راه اندازي کنم ، به هيچ عنوان به ادامه روش فعلي نميشدم.فکر ميکنم شما بايد شاکر باشيد و به روش فعلي ادامه بدهيد و بياد داشته باشيد که در اين مملکت حتي اگر 2ميليون تومان هم بشما بدهند - دور از جان شما ، خودم را ميگويم - جان مدير را به لب ميرسانند ، تازه اگر مديري باوجدان باشد و بخواهد کارکند .
در هرحال خوشحالم که ميبينم در حرفه خودتان موفق هستيد و اميدوارم سستي نکنيد که هرچه ميکشيم از سستي است.
به حرف اطرافيان هم گوش ندهيد ، فکر کنم بهتر باشد ، هرچند شما خود استاد هستيد.
ارادتمند

Alireza Mojahedi گفت...

سلام
ممنون از اظهار لطف دوستان
در پاسخ به به انديش عزيز بايد عرض كنم بنده شاكر هستم و ادامه هم ميدهم و دلايلم را هم ذكر كرده ام كه چرا ادامه ميدهم. ولي پاسخي براي خودم ندارم. صرفا عشق به تامين زندگي چند خانواده و تاثيري كه بر جامعه ميگذارم مرا بر ادامه كار تشويق ميكند.
به هر حال توكلمان به خداست. جز او كسي را نداريم