امروز تو پيك سنجش ديدم نوشته بود اسامي اوليه قبول شدگان كارشناسي ارشد 17 ارديبهشت اعلام ميشه.
خدا كنه همه اونايي كه واقعا زحمت كشيدن موفق بشن. منم خيلي دلم ميخواد قبول بشم ولي ميدونم كه خيلي ها خيلي بيشتر از من زحمت كشيدن.
ديروز قالبهاي كارتنها رو سفارش داديم تا براي برش و تاي كارتنهامون آماده بشه. فردا هم مطالبي رو كه قراره روش چاپ بشه رو تحويلشون ميديم تا جعبه ها و كارتنهامون رو هفته بعد تحويل بگيريم.
متاسفانه همه به موقع كارهاشون رو انجام نميدن. اينش مهم نيست ولي خيلي مهمه كه زماني رو كه قولش رو ميدن رو خودشون كنترل كنند.
خيلي معطل شديم. حداقل تا اينجا يك هفته تاخير بي خودي داشتيم و زمان رو از دست داديم.
برچسبها رو هم اين هفته چاپ ميكنيم و تموم ميشه.
تقريبا كار ملزومات بسته بندي اين هفته تموم ميشه و منتظر خود محصول ميمونيم.
با خودم فكر ميكردم چرا با وجود اين همه ظرفيت خالي من بايد بيام و دوباره سرمايه گذاري كنم كه همه كارها رو خودم انجام بدم؟ چرا نميتونيم اين اطمينان رو به ديگران بديم كه محصولمون از كيفيت يكساني برخوردار خواهد بود؟
نه زمان رو بهش مقيد هستيم و نه مشخصات فني و نه دقت در كار رو. همينجوري توليد ميكنيم و ميديم بيرون.
من خيلي به جزئيات محصولاتمون و يكنواختي كيفيتشون توجه ميكنم و همين باعث ميشه كه نتونم از هر كسي كار قبول كنم. نمونه هايي كه ميدن با نمونه هايي كه بعدا ميگيريم فرق ميكنه. واي به حال اينكه محصول رو بخريم ازشون و ببينيم كه كلي تفاوت دارن.
مجبورم روي برنامه ريزي براي سرمايه گذاري براي انجام همه موارد كار محصول كار كنم.
هيچ كدومشون هم حاضر نيستند كه قبول كنند كه از ما راهنمايي و مشاوره رايگان بگيرند تا كيفيت محصول خودشون بالا بره و از طرفي هزينه هاشون كم بشه و راندمان بالا بره. خيال ميكنن كه اگر به حرف ما گوش كنن ديگه وابسته به ما ميشن.
يادم مياد كه آقاي اوهنو طراح سيستم انبار با موجودي صفر و سيستم توليد تويوتا نوشته بود كه چندين سال روي افزايش ميزان تطابق سيستمهاي توليدي تامين كنندگان با تويوتا كار كرده بود.
همون مشكلات رو ما هم اينجا داريم ولي شركت من تويوتا نيست و توليد كنندگان اينجا هم متاسفانه چيزي به اسم مديريت رو نميشناسند و حاضر هم نيستند هيچ تغييري در سيستمشان بدهند.
از تغيير ميترسند.
در حاليكه هميشه سيستمهايي كه بوي تغيير را قبل از اتفاق افتادن فهميده اند و خود را با آن وفق داده اند پيروز بوده اند.
براي همين هم هست كه صنايع ما در كنار هزار و يك مشكلي كه از اقتصاد و سيستمهاي مالي و اقتصادي جامعه مون با آن مواجه هستند از بي تدبيري و نگرش محدود مديران نيز در عذابند.
كار من در مورد محصول جديدمون سخت تر شده ولي چيزي كه از حالا ميتونم حدس بزنم اثر بسيار خوبي هستش كه محصول ما در رضايت مصرف كنندگان كالاهايمان خواهد گذاشت.
از حالا تصور لبخند رضايت مشتريانمان دلم رو شاد ميكنه
ميدونم كه از نظر كيفيت و بسته بندي همون چيزي رو توليد ميكنيم كه هم فروشنده ها نميدونن كه ميخوان هم مشتريان. و اين باعث ميشه كه بعد از اينكه محصول ما رو خريدن تازه متوجه بشن كه به چه انتظاراتي از اين محصول پاسخ داده شده كه خودشون فكرش رو نكرده بودند.اون موقع ديگه براي هميشه فقط محصول ما رو ميخرن :)
البته براي خنثي كردن عمل كپي برداري رقبا و حفظ پيشتاز بودن در بازار ملزوماتي رو فراهم كردم كه چون نتيجه اش به افزايش سود و وفاداري مشتري و رضايت بيشتر مشتري منجر ميشه اميدوارم به اون هم برسم.
۴ نظر:
سلام
اونجا كه نوشتين همون چيزي رو توليد ميكنيم كه هم فروشنده ها نميدونن كه ميخوان هم مشتريان رو كه خوندم خيلي لذت بردم.
اين دقيقا نشان از فكر باز و درايت شما دارد.
اين آب و خاك به مديراني چون شما احتياج دارد.
من ارادت خاصي به شما دارم و خيلي خوب به اين نكته واقفم كه پتانسيل شما به مراتب بيشتر از اين است و واقعا شركت شما براي مدير بزرگي با اين درايت و ذهنيت براي شما بسيار كوچك است.
اميدوارم روزي خبر بزرگ شدن شركتتان را به همان اندازه اي كه شما لياقتش را داريد در همين جا خوانيم
نتایج تو www.sanjesh.org آمده
امیدوارم با وجود دیدنش اما به یاد موهبتهای قشنگ خداوند قشنگی که بهتون داده، به یاد دلگرمی ای که همه عزیزانتون بهتون می دن و خود شما که اینهمه مطالب پر (ببخشید، نمی دونم چطور بگم) که می نویسین... شادی از لب و دلتون نره
منظورش اینه که قبول نشدی، پروفسور
سلام
دوست ناشناسي كه جناب مجاهدي رو پرفسور خطاب كردي:
جقيقتا كه ايشون از نظر دانش و معلومات در جد يك پروفسور اگر نباشند كمتر هم نيستند. خطاب شما نشان ميدهد كه حسادت خاصي نسبت به معلومات ايشان داريد.
به نظر من بهتر است به جاي اين رفتار بچه گانه به فكر مطالعه و افزايش دانش و استفاده از معلومات ايشان باشيد
ارسال یک نظر