۱۳۸۸/۰۷/۳۰

بزرگ شدن شرکت

شرکتها چگونه بزرگ میشوند؟
آیا واقعا معیار بزرگ بودن شرکتها تعداد پرسنل بیشتر است؟ در دنیای دیجیتال آیا جنس یک شرکت دیجیتالی با جنس دیگر شرکتها برابری میکند؟

مدتی است ذهنم مشغول این موضوع شده که از کمک و همراهی یک مدیر در شرکت استفاده نمایم.
سالها قبل که شرکت رشدش را آغاز کرده بود ترجیح داده بودم به جای آنکه مدیران ارشد را به کمک دعوت کنم، کارشناسانی را جذب کنم تا به منظور قرار گرفتن در جایگاه مدیران ارشد در درون شرکت تربیت شوند.
شاید فلسفه این کار بسیار درست باشد و آن زمان هم از نظر من کاملا درست بود ولی امروز معتقدم برای کارهای بزرگتر و مسئولیتهای بیشتر باید از آدمهای با فکر بلند استفاده کرد. چون فرصتی برای تربیت افراد برای پستهای حساس وجود ندارد و سازمان نیاز دارد تا فورا اقداماتی را صورت داده و تدابیری را بیاندیشد.
آدمهای کوتوله (از نظر فکری) چون معمولا تا نوک بینی شان را میبینند علاوه بر آنکه به زمان بیشتری برای ظرفیت سازی و آمادگی پذیرش مسئولیت بیشتر و کسب مهارتها و دانش و رفتار و شخصیت برای تصدی پست بالاتر نیاز دارند ممکن است از عهده مسئولیتهای بیشتر و قابلت مدیریت ارشد نیز بر نیایند(همانطوری که من در شرکت دیدم که بریامدند) چرا که هر چقدر در طبقات سازمانی یک شغل بالاتر میرویم نیاز به تخصص و اندیشه و وسعت دید و تجربه بیشتر و بیشتر میشود تا کارهای اجرایی روز مره. به عبارتی ساده تر نیاز به مهارتهای رهبری بیشتر میشود تا مهارتهای مدیریتی.
برای همین رساندن افراد عادی به آنجا واقعا برای سازمان هم هزینه بر است و هم سرمایه بر که اولی به مراتب از اهمیت بالاتری برخوردار است همانطوری که 5 سال پیش چون هنوز این افراد قادر نبودند سکانها را به دست بگیرند و به عبارتی هنوز مراحل آموزش و پرورش آنها تکمیل نشده بود نتوانستندزمانی که با بحران مواجه شدیم به کمک من بیایند. در حالیکه اگر افراد با تجربه تری را مستقیما برای هدایت زیر مجموعه و از خارج از سازمان منسوب میکردم شاید در زمان کوتاهتری بیشتر رشد میکردیم و در زمان بحران هم آمادگی کافی برای همفکری بیشتر برای سازمان به وجود می آمد.

از نظر من بزرگی و کوچکی شرکت اصلا در مقطع زمانی قابل قیاس نیست بلکه در بعد زمانی قابل سنجش است. شرکتی که در سال جاری 500 نفر پرسنل دارد شرکت بزرگتری نسبت به شرکتی که 300 نفر پرسنل دارد محسوب میشود حال آنکه چه بسا شرکت 300 نفریاز 10 سال پیش فعالیت میکند و بعدها میبینیم که 20 سال دیگر هم هنوز فعال است اما شرکت 500 نفری بزرگی که در مدت کوتاهی باخرید یک ساختمان بزرگ با گنجایش 500 نفر شکل گرفته بود بعد از چند سال نامی از آن باقی نمانده است.
صحبت از نام سازمانهاشد به جاست که از شما دعوت نمایم این مقاله تلخ برند کشی در ایران به قلم آقای حامد بهداد را در وبلاگ آقای مظاهری بخوانید.

برای همین هم فکر میکنم برای رشد دادن شرکت و بزرگتر نمودن آن (تعریف خود من از بزرگی سازمان بزرگ بودن سهم بازار و اعتبار و عمق نام تجاری در جامعه و فضایی که سازمان در آن به کسب و کار مشغول است میباشد) باید آدمهای بزرگ را در پستهای مدیریت ارشد منسوب نمود تا خود آنها زیر مجموعه را شکل دهند.
برای همین با توجه به اینکه حجم امور روزانه ام و تعدد موارد و موضوعات تصمیم گیری ام زیادتر شده و از طرفی عمق فعالیت شرکت در تک تک گروههای محصولی در حال افزایش است شرکت را آماده استقبال و پذیرش مدیران ارشدی کنم که بتوانند با شکل دادن به زیر مجموعه بهترین نتیجه را در حوزه فعالیت خودشان بدست بیاورند و زمینه رشد پرسرعت تری را برای شرکت فراهم آورند و خودشان نیز حاصل زحماتشان را استفاده کنند.
افرادی با افق دید بلند و فکر باز و خلاق بهتر میتوانند با من همفکری نموده و تصمیم سازی نمایند. افرادی که به نراتب بیشتر و بهتر از خود من بدانند و بیندیشند و تحلیل نمایند.

خلاصه اینکه اگر تمایل دارید، از حالا خودتان را کاندید کنید تا پروسه انتخاب را آغاز کنیم. در حال حاضر به تخصصهای فروش و بازاریابی برای پستهای مدیریت محصول می اندیشم و ترجیح میدهم که آهسته و پیوسته رشد کنیم.

در همینجا از عزیزانی که با کامنتهایشان در پستهای قبلی مرا دلگرم نمودند سپاس گزاری میکنم.

۲ نظر:

Unknown گفت...

به نظر من این موضوع به تفاوت رهبری و مدیریت ارتباط پیدا نمی کند. ای بسا رهبرانی که درون خود شرکت رشد کرده اند و توانسته اند شرکت را متحول کنند و در مورد آنها گفته اند چون در شرکت سابقه طولانی داشته و آنرا کامل می شناخته اند توانسته اند رهبری آن را به دست بگیرند....
به عبارتی رشد افراد شرکت ارتباط زیادی به توانایی های فردی و ویژگی های شخصی آنها و نیز شیوه مدیریت/رهبری کلان شرکت دارد. یعنی شاید یکی از مواردی که باید آن را بررسی کنید این باشد که شما مدیریت کرده اید نه رهبری! و اگر همین منوال ادامه یابد شرکت شما توان جذب رهبران یا حتی مدیران جدید را نخواهد داشت به همان دلیلی که تا کنون نتوانسته مطابق نظر شما افرادی را از درون خودش به سطح عالی ارتقا دهد.
بنابر این به طور خلاصه قبل از جذب نیروی جدید به نیت تجدید نظر در فعالیت های شرکت باید از خودمان شروع کنیم و در خودمان تجدید نظر کنیم.
البته شق اول فراموش نشود: شاید واقعا افراد فعلی در سطح انتظار شما نیستند.
یافتن اینکه شق اول درست است یا شق دوم (ضعف مدیریت/رهبری شرکت در این سالها) نیاز به بررسی ها و خود نگری های نسبتا مفصلی دارد...
موفق باشید.

Alireza Mojahedi گفت...

آقای مسعود عزیز،
با فرمایشات شما کاملا موافقم. برای همین هم فضا برای رشد افراد در شرکت همیشه فراهم بوده است و برخی نیز از آن استفاده کرده اند.
ولی آنچه که مد نظر من بوده است رساندن این تجربه است که ظرفیت و پتانسیل افراد گرچه قابل رشد و گسترش است و البته که برای شرکت هم هزینه دارد و هر رهبر و مدیری میتواند (یعنی باید که بتواند) تشخیص دهد که چه پتانسیلها و توانمندی هایی در استعداد افراد حاضر در سازمان یافت میشوند که میتوانند در کدام جهت رشد یافته و چه بخشی از بار مسئولیتها و امورات شرکت را در چه تاریخی بر دوش بگیرند ولی باز هم محدودیتهایی وجود دارد به این مفهوم که هر کسی نمیتواند حتی از طریق آموزش هر مسئولیتی را بر عهده بگیرد چرا که مباحث علوم انسانی تلفیقی از دانش و توانایی اکتسابی و ذاتی افراد است. (من همانگونه پیش تر در پستهایم مفصل به آن پرداخته ام معتقدم در دانشگاه (حتی هاروارد) نمیتوان مدیر شد!)
ولی حتی اگر فردی دارای خصوصیاتی باشد که شرکت با ارائه برخی آموزشها و توانمند کردن فرد میتواند وی را برای چند سال بعد و فلان پستی که از همینک در مامورت آتی شرکت دیده میشود (و چه بسا حتی امروز هم نیازی به آن احساس نمیشود - چرا که امروز برای سازمان فردا طراحی میکنیم) یا شرکت باید صبر کند تا تواناییهای افراد حاضر به آن نقطه ای که به عنوان حداقل توانمندی افراد برای پذیرش آن مسئولیت مورد نظر است برسد (با فرض اینکه سرعت رشد فرد کمتر از میزان برآورد شده و مورد انتظار سازمان بوده باشد) ، که چه بسا این انتظار بسیار برای شرکت گران تمام شده و به بهای از دست رفتن تمامی آن فرصتهایی باشد که قرار بوده این افراد با رسیدن به آن فرصتها در جایگاههای خاصی قرار بگیرند، و یا اینکه اگر سرعت رشد فردی با سرعت رشد شرکت همخوانی ندارد، سازمان با حفظ شرایط رشد برای همان فرد برای آینده مورد انتظار، همین امروز نیازش را برطرف نموده و منتظر حرکت نماند.
نقطه نظرات شما بسیار برایم ارزشمند بود. حتما به شق دومی که اشاره فرمودید بیشتر خواهم پرداخت.