۱۳۸۷/۰۱/۲۹

اولین هفته کاری جدید

این هفته رسما کارم را پس از معارفه مدیر عامل به دپارتمان فروش آغاز کردم.
تا قبل از این بیشتر اوقاتم به صحبت کردن با مدیران دیگر بخشها می گذشت.
تمایلی ندارم از جزئیات محل کار و مشکلات موجود بنویسم ولی همینقدر بنویسم که سازمان دادن به دپارتمان فروش تنها وظیفه من نخواهد بود و همراهی مدیر عامل در نجات سازمان نیز فرصت خوبی برای افزایش تجاربم خواهد بود.
به هر حال کارهای بسیار زیادی برای انجام دادن دارم و فرصتم کم است. پرسنل خوبی دارم و ظاهرا آنها هم علاقمند به همکاری هستند
کارها از بروکراسی عجیب و گیرهای فروانی برخوردارند که پس از آنکه شناختم از کل مجموعه بیشتر شد در جهت اصلاح آنها برنامه های اساسی لازم است پیاده کنم. ما ضرب المثلی داریم که میگوید: "اول کار را نه دوست ببیند نه دشمن" .
به هر گوشه ای که نظر میکنم کلی ایراد دستگیرم میشود. طوریکه گاها حتی فراموش میکنم باید از نو بسازم و توجهم به رفع ایرادها جلب میشود
ولی واقعا در تلاشم تا به مدیر عامل کمک کنم تا این اسب زین شده لجام گسیخته دوباره رام شود.
فرصتم بسیار کم شده است و کلی کار برای انجام دادن دارم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

طي هفته گذشته هر روز نگاهي به صفحه اول سايت شما داشتم و از اينكه از شروع كار جديد خبري نبود دلواپس مي شدم. دلواپس از اينكه مشكلات سازمان جديد چنان گرفتارتان كرده باشد كه اين سايت را فراموش كنيد. اما امروز صبح با ديدن اولين يادداشت در شغل جديد، خوشحال شدم. براي شما كه شركت خودتان را با سليقه خودتان ساخته بوديد و اداره مي كرديد، اداره كردن شركت يك كس ديگر كه به سليقه كسان ديگري ساخته شده و كسان ديگرتري مشكلاتش را شكل داده اند تجربه غريبي خواهد بود. در حد يك خواننده دايم، همراهتان خواهم بود.

ناشناس گفت...

متد بشنو و باور نکن!!
این متد رو با توجه به تجربه خودم عرض میکنم! معمولا در این شرکت ها همه از مشکلات کاری سخن می گویند و معمولا توجیهاتی برای پوشش سیستم خودشان دارند! من در این مواقع از متد ّبشنو و باور نکن ّ استفاده می کنم. یعنی مشکلات را می شنوم ولی دلایلش را باور نمی کنم.!
موفق باشی!