۱۳۸۵/۰۳/۲۶

جام جهاني و ايران - سرگرمي يا فرصت

جام جهاني چه تاثيري در فوتبال ما دارد؟
چند روزي افكار عمومي درگير مسائل اصلي و حاشيه اي آن ميشود ولي برآيند تبعات آن در سيستم ورزشي ما مديريت نميشود.
ماحصل جام جهاني قبلي كه در آن شركت داشتيم تنها چيزي كه اتفاق افتاد بازي كردن چند بازيكن در چند تيم خارجي بود
ولي محموعه فوتبال كشور چقدر متاثر شد؟ بازيكنان و مربيان و باشگاهها و داوران و رسانه هاي ورزشي و هواداران تيمها و تبليغات تجاري و گردشهاي مالي ايجاد شده و ... چقدر و در چه جهتي تغيير كرده اند؟
مثلا اينكه به جام جهاني برويم يا نرويم آيا در باشگاههاي ما و در فرهنگ فوتبال و هوادارن تغييري رخ ميدهد؟ مثلا مدير فلان باشگاه برنامه ريزي خاصي انجام ميدهد؟ اصلا امكانات خاصي دارد كه بتواند كاري انجام دهد؟ فاصله باشگاههاي ما با باشگاههاي ساير كشورها چقدر است؟ در چه وضعيتي هستيم؟ مديران فدراسيونها در راستاي يك برنامه كلان حركت ميكنند؟ هنوز فكر ميكنيم مدير يك بيمارستان حتما يك طبيب و مدير يك باشگاه نيز حتما بايد يك فوتباليست باشد؟
آيا مربيان ما مصمم ميشوند كه دانش خود را افزايش دهند؟ يا اينكه اين فرصت را با نقد و ايراد گرفتن از كارهاي ديگران سپري ميكنند؟
مطبوعات ما چقدر مطبوعات ديگران را بنچ مارك ميكنند و براي خودشان الگو قرار ميدهند؟
آيا خبرنگار ما بررسي ميكند كه فلان خبر نگار چگونه با مربي تيم مليشان مصاحبه كرده است؟ يا مجلات و روزنامه هاي ديگر كشورها چگونه رفتار ميكنند؟ هنوز برخي خبرنگارانمان خود را عالم تر از مربيان ميدانند.
آيا فدراسيون فوتبال براي مربيان دوره هايي را در نظر ميگيرد تا سطح علمي فوتبال كشورمان ترقي كند؟
آيا باشگاه داري را بلد هستيم؟ آيا از باشگاههاي ديگران ياد ميگيريم؟
آيا تجربيات ارزنده بازيكناني چون علي دايي كه حضور در باشگاههاي معتبر و بزرگي را تجربه كرده اند مورد استفاده قرار ميگيرد؟ مثلا كدام باشگاه كشور از علي دايي پرسيده است كه بكن باور چگونه مديريت بايرن مونيخ را انجام ميداده است؟
يا اگر پرسيده است آيا توان اجراداشته است؟
آيا رفتار ما با پيشكسوتان ورزشي احساسي است؟ مثلا آيا فراموش كرده ايم كه علي دايي چه نقشهايي در پيروزيهاي تيم ملي كشورمان ايفا نموده است كه اينك با يك بازي خيلي بد با او توهين آميز برخورد ميكنيم؟ تجارب علي دايي و عابد زاده و پيوس و ... در كجا قابل استفاده است؟ در كجا ثبت شده است كه قابل استفاده باشد؟ يا مثلا عابدزاده چگونه از بازي فوتبال خداحافظي كرد؟

براي همين است كه جام جهاني هنوز براي ما بيشتر جنبه سرگرمي دارد تا يك ميدان محك زني و بررسي نقاط ضعف و قوت و يك برنامه ريزي اجرايي بلند مدت براي مرتفع كردن آن.
پذيرش 32 ملت با فرهنگ مختلف را در نظر بگيريد. بازيهاي المپيك كه جاي خود دارد.
به نظر من فرصت بسيار خوبي است تا همه چيز جام جهاني را مطالعه كنيم.
از همه چيز بايد الگو برداري كنيم و ببينيم چقدر فاصله داريم و چطور ميتوانيم روي آنها كار كنيم.
مطالعه كنيم كه چگونه ميتوانيم از جريانات اقتصادي فوتبال به نفع افزايش رفاه اجتماعي و شتاب دادن به جريان توسعه يافتگي استفاده كرد
اين روزها بايد براي مجموعه ورزش كشور بخصوص ورزش فوتبال غنيمت شمرده شوند. همه عواملي كه اشاره كردم بايد در اين مدت شبانه روز در پي مطالعه نمونه واقعي كه در آن حضور دارند باشند و از هر فرصتي براي يادگيري استفاده كنند.
تا زمانيكه نتوانيم مجموعه ورزش كشور (شامل خود فدراسيونها و سازمان تربيت بدني و تيمها و باشگاهها و مطبوعات و مربيان و داوران و رسانه ها و بازيكنان و ...) را به يك سازمان يادگيرنده ارتقاء دهيم، عليرغم تمامي استعدادهاي درخشاني كه در اين زمينه وجود دارد و تاثيرات اقتصادي و فرهنگي عميق ورزش در كشورمان، نميتوانيم كار خاصي انجام دهيم.
تمامي اين تجربيات واقعا گوهر هاي گران بهايي هستند. بايد آنها را جدي بگيريم
امروز فوتبال و جام جهاني يك رويداد ورزشي نيست. يك جريان است. جرياني كه تغييرات زيادي را از بعد فرهنگ گرفته تا ابعاد مختلف اقتصادي در جوامع مختلف بر جاي ميگذارد.
مديريت اين جريان واقعا بسيار مهم است و بايد به آن پرداخته شود

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

از آنجايي كه فرهنگ كتابت در بين ما وجود ندارد ما نمي توانيم از يكديگر چيز ياد بگيريم. تجربه هاي ما در جايي ثبت نمي شود حتي در داخل سازمانها هم همينگونه است.

ناشناس گفت...

آقای مجاهدی سلام.

به نظرم در مورد تخصص مناسب برای مدیران سازمان ها باید کمی با احتیاط بیشتری صحبت کرد. بلی می دانیم و شنیده ایم و خوانده ایم که مدیرعامل کوکاکولا یا آی.بی.ام لازم نیست مهندس نوشابه و رایانه باشد ولی مدیرعامل بیمارستان به احتمال زیاد باید پزشک باشد. همان طور که مدیر دانشگاه باید استاد دانشگاه باشد و مدیر پژوهشکده باید محقق و مدیر رسانه باید متخصص رسانه باشد. ادبیات زیادی وجود دارد که بر اساس نوع کسب و کار سازمان و میزان حرفه ای بودن فرهنگ آن و متغیرهای دیگر سعی می کند توصیه هایی در مورد نسبت بهینه تخصص فنی و مدیریتی مدیر ارائه دهد. تا جایی که من می دانم مدیران اکثر (اگر نگویم تمام) بیمارستان های مهم دنیا طبیبان بسیار حاذق هستند.


من الان درگیر یک بحث طولانی با آقای حق پرست بر سر میزان اثربخشی رشته مدیریت هستم و این پست شما ترغیبم کرد که بحث را این جا هم باز کنم. بحث من با ایشان هم همین است که نباید بیهوده ارزش رشته مدیریت را از حد واقعی آن بالاتر برد. تخصص فنی در برخی سازمان ها آن قدر اهمیت دارد که بر تخصص مدیریتی بچربد. ضمن این که تجربه من از کار کردن در سازمان های خارجی می گوید افراد در این سازمان ها در جریان کار روزمره و رشد در نردبان سازمانی آرام آرام به مهارت های مدیریتی هم مجهز می شوند و لذا برای درک مفاهیم مدیریت سازمان لزوما نیازی به تحصیلات مدیریتی ندارند. این را من در سازمان های حرفه ای در ایران هم دیده ام. مثلا در شرکت های مهندسی مشاور باسابقه ایرانی (چه دولتی و چه خصوصی) معمولا مدیران ارشد از بین مهندسان با تجربه شرکت انتخاب می شوند. این مهندسان در طول کارراهه شغلی خود به تدریج بسیاری مفاهیم مدیریتی را عمیقا در عمل می آموزند ولو این که اسم آن را ندانند. در این صورت به نظر من گماردن یک مهندس باتجربه در مدیریت شرکت لزوما بدتر از گماردند یک کارشناس مدیریت نیست.

خاطره ای بگویم که شاید برایتان جالب باشد. دوستی داشتم که مهندس برق بود و یک پروژه بزرگ و پیچیده الکترونیکی را مدیریت می کرد. روزی با من تماس گرفت و گفت شنیده ام مهندسان صنایع یا رشته های مدیریت تخصصی به اسم مدیریت پروژه دارند و ازم خواست فردی را برای این کار به او معرفی کنم. یکی از دوستان را که اتفاقا تجربه این کار را هم داشت انتخاب کردم و با هم به دفتر او رفتیم. دوست مهندسمان توضیح داد که کتابی راجع به مدیریت پروژه نخوانده است ولی خب بر اساس تجارب خودش و با الگوبرداری از مفاهیم مهندسی چیزهایی برای خودش درست کرده است. وقتی طرح خودش را نشانمان داد دیدیم یک مدل کاملا پیشرفته نمودار گرت است. بی آن که اسم آن را شنیده باشد. خلاصه کنم که این دوست مدیریت پروژه کار ما مدتی رفت پیش این دوستان و تقریبا هم کار مثبتی برایشان نکرد. برای این که چیزهایی که این آقا از کتاب ها و کلاس های مدیریتی می دانست آن مهندس از تجربه خودش شناخته بود. بعد تر هم یکی دو تا کتاب مدیریت پروژه را ورق زد و با اصطلاحات و مفاهیم هم بیشتر آشنا شد.

این را آخر سر بگویم که کسی منکر ارزش افزوده تخصص های مدیریتی نیست ولی ما بین خودمان باید کمی منصف تر و صادق تر باشیم و در اهمیت این تخصص غلو نکنیم و همه چیز را به آن مرتبط ندانیم.

شاد باشید.

ناشناس گفت...

سلام
اولا که همونطور که احتمالا خودتون هم متوجه شده اید ، افراد زیادی در وبلاگ به اندیش نظر میدهند ولی همه نظرات به بحث گذاشته نمیشوند و این یعنی اینکه همه نظرات قابل بحث نیستند، ما برای شما شان معلمی قائل هستیم که البته گاهی هم ممکن است موجبات گرفتاری را فراهم آورد. در هرحال از نظرات شما که همیشه هم راهگشا هستند ممنونم و قطع دارم که مارا محروم نخواهید کرد. اما در خصوص ساعات کار مفید در ایران ، به زودی محاسبات سال 85 را خواهم نوشت. فکر کنم برای آخر این هفته یا اول هفته آینده.
انشاءالله

ناشناس گفت...

آقای مجاهدی عزیز سلام و بینهایت ممنون از کامنتتان. از آشنایی با شما خوشحال شدم.

ببینید این جمله مربوط به متن شما است:
هنوز فكر ميكنيم مدير يك بيمارستان حتما يك طبيب و مدير يك باشگاه نيز حتما بايد يك فوتباليست باشد؟

من سعی کردم فقط این جمله شما را نقد کنم. پاسخ من این بود که بلی من هنوز هم فکر می کنم که مدیر بیمارستان باید طبیب و مدیر دانشگاه استاد و مدیر پژوهشکده محقق باشد. به عبارت دیگر این شرط لازم است.

ولی آیا شرط کافی نیز هست؟ فکر کنم من و شمااختلاف نظری نداریم که این موضوع شرط کافی نیست. بلی قطعا باید پزشکی باشد که صلاحیت مدیریت داشته باشد. این جا اختلافی نیست.

ولی در عین حال نباید تصور کرد که اگر یک نفر مدیریت خوانده یا یک حسابدار یا یک مهندس را به ریاست بیمارستان گماردیم او بتواند نقش موثری ایفا کند. من سعی کردم این موضوع را روشن کنم که در سازمان های خیلی تخصصی مدیر علاوه بر تخصص های مدیریتی باید تخصص فنی مناسب داشته باشد و هر قدر این تخصص فنی بالاتر باشد به مقبولیت و فهم او کمک می کند. ضمن این که کار این سازمان ها ظرافت هایی دارد که فقط کسی می تواند آن را دریابد که خود تجربه آن را داشته باشد. کسی که کار تحقیقی نکرده و با فضای عدم قطعیت حاکم بر یک کار تحقیقاتی فنی آشنا نباشد نمی تواند گروهی محقق را اداره کند.

ساغ اول، شاد یاشا همشهری

ناشناس گفت...

سلام
چون علاقه مند به شركت در بحث من و آقاي فدوسي بودبد اصل بحث ما در اين آدرس است:
http://chaay.ghoddusi.com/2006/06/post_339.html#comments

ناشناس گفت...

آقای مجاهدی عزيز ممنون از کامنت مجدد. چند سوال کوچک.

1) چند سازمان تخصصی در دنيا می شناسيد که غير متخصصين آن را اداره کنند؟ مثلا مرکز تحقيقاتی که مديرش محقق نبوده باشد يا بيمارستانی که مديرش پزشک نبوده باشد؟

2) دانشکده های مديريت به افراد نظريه مديريت می آموزند. پس فارغ التحصيلان دانشکده های مديريت می توانند کارشناس مسايل مديريتی شوند. مديريت مفهوم غير از نظريه های مديريتی است. مديريت نياز به قابليت های فردی فراوان دارد که در دانشکده ها پرورش نمی يابد. سوال اين است که چه ربطی بين تحصيل در رشته مديريت و مدير اجرايي شدن وجود دارد؟

3) شما می گوييد پزشکی که صلاحيت مديريت ندارد نبايد مدير شود. من هم قبول دارم. سوال اين است که از کجا می دانيم کسی که مديريت خوانده صلاحيت مدير شدن دارد که شما آن را بدون هيچ شرط اضافی ترجيح می دهيد؟ چند درصد فارغ التحصيلان دانشکده های مديريت يا حتی اساتيد آن ها می توانند يک شرکت کوچک را اداره کنند؟ چند نفر از مشاوران معروف دنيا می توانند يک واحد توليدی را اداره کنند؟

به نظرم بين دانش مديريت و تخصص مديريت خلط کرده ايد. کسب تخصص مديريت محصول يک فرآيند طولانی است که دروس فرمال مديريت تنها بخشی از آن است (به نظر من بخش کوچک). بخش ديگر به تجربه و هوش و اعتماد به نفس و معلومات فنی و قابليت روانشناسی و قدرت سخن وری و ريسک پذيری و دورانديشی و صدها چيز ديگر بستگی دارد که ربطی به دانشکده های مديريت ندارد.

ضمن اين که يک نکته را فراموش نکنيد. علم مديريت و مباحث آن بسيار ساده و غيرفنی هستند. چيزی که سخت است جوهره و عمل مديريت است. افراد بسياری هستند که در کنار کارشان کتاب های مديريتی می خوانند و آن را درک می کنند. اين روزها ديگر اين به امری عمومی تبديل شده است. حداقل ده ها يا حتی صدها نفری که من در ايران در صنعت می شناسم همه مرتبا کتاب می خوانند و دوره می روند و در اينترنت جستجو می کنند و مباحث روز مديريت را تا حد خوبی می دانند. آن رازآلودگی و عظمت مباحث مديريتی که در اواسط دهه هفتاد در ايران بود الان از بين رفته است و اين بسيار امر مثبتی است. در خارج هم شما اين را می بينيد. در اين جا افرادی که عموما تخصص مديريت ندارند با مباحث عمومی به حد خوبی آشنا هستند. فارغ التحصيلان مديريت در خارج از کشور عموما کارهای فنی و نه کارهای مديريتی می کنند. کار فنی که می گويم يعنی مطالعه بازار و استخراج نظام حقوق و دستمزد و محاسبه ريسک و از اين قبيل کارها. مثل هر کارشناس ديگری.

Alireza Mojahedi گفت...

جناب قدوسي عزيز. ممنون كه زحمت كشيديد و برايم نوشتيد.
البته چون ممكن است بحث بين من و شما و جناب حق پرست در وبلاگ شما ادامه پيدا كند اين متن را در هر دو قرار ميدهم.
1- اگر منظور شما از متخصص مديراني هستند كه در صنعت مختلفي فعاليت ميكنند بينهايت آدرس برايتان وجود دارد. آيا مثلا مديران واحدهاي خودرو سازي مكانيك بوده اند؟
چون در بخش سوم به اين موضوع پرداخته ايد در همانجا برايتان مينويسم. ولي نكته اي كه وجود دارد مدير يك سازمان لزوما مدير عمليات نيست و نبايد باشد. مديريت سازمان مديريت راهبردي است.براي چنين فردي فرقي نميكند كه موسسه اش توليد كننده كولر باشد يا كامپيوتر يا ارائه كننده خدمات مشاوره. مهم ديد فراسونگر و فراگيري است كه يك مدير ارشد يا رهبر سازمان بايد داشته باشد
2- در اين خصوص شك نكنيد. و لزوما به همان دلايل است كه يك فرد داراي اين توانايي ها بايد تخصص مديريت ببيند. درست مثل يك نقاش يا يك اهنگ ساز كه ذات و قريهه كار را دارد و با يادگيري بكار گرفتن ابزار ميتواند اثاري را كه در ذهن متصور ميشود خلق كند. و درست به همين دليل يك مدير اجرايي بايد در رشته مديريت تحصيل كند.
3- من هم با شما در اين خصوص كه نميتوان به مديريت خوب يك فارغ التحصيل مديريت به همان دلايلي كه هر دو در بند 2 اشاره كرديم اعتماد صد در صد نمود ولي در شرايطي كه يك پزشك بي تجربه و يك مدير بي تجربه داريم بهترين انتخاب براي مديريت بيمارستان مدير است نه پزشك. به شرط اينكه هر دو اينها از نظر توانايي هاي ذاتي مديريتي در يك سطح باشند.
در خصوص دو پاراگراف بعدي آفتاب امد دليل افتاب. شما بديهيات را مطرح ميكنيد. فكر نميكنم در اين خصوص با هم بحثي را باز كرده باشيم يا كسي مخالف آن باشد.

ناشناس گفت...

آقای مجاهدی عزیز سلام مجدد.

1) لطفا اولین کامنت من را بخوانید و ببینید آیا من در باب شرکت های خودروسازی صحبت می کنم که شما مثال خودروسازی و کولرسازی می زنید؟ فکر کنم این بحث بیش از از ده سال است که در کشور روشن است. تمام بحث من با شما بر سر سازمان های تخصصی است که مثال هایش را بارها برایتان نوشتم. همان جا مشخص کردم که منظور من آی بی ام و کوکاکولا نیست. ضمن این که باید بین مدیر در سطح هولدینگ و در سطح یک واحد تخصصی عملیاتی فرق گذاشت. مدیر هولدینگ بیشتر کار مالی و حقوقی می کند و کاری با مسایل فنی ندارد. این خیلی فرق می کند با کار مدیر یک بیمارستان یا مدیر یک واحد تحقیقاتی. شما اگر در یک سازمان تخصصی کار کرده باشید (مثلا یک شرکت تحقیقات مهندسی الکترونیک) آن وقت می بینید که یک مهندس کم سواد ولی با اطلاعات مدیریتی یا از آن بدتر یک غیرمهندس مدیریت خوانده چه آفتی برای این سازمان ها است و چگونه آن را به نابودی می کشاند. من از نزدیک کار کرده ام و اثرات آن را دیده ام. مهندس ها و محققین حرفه ای از این تیپ افراد متنفرند و هم همیشه به آن ها حق می دادم. برای این که این تیپ از اصل کار چیزی نمی داند ولی مرتبا با کلیشه هایی مثل فرم کنترل پروژه و ایزو و غیره باعث افزایش بیهوده بوروکراسی سازمان می شود.

راستی تا جایی که من می دانم حتی جک ولش عزیز که اسطوره مدیریت قرن بود هم مدرک مدیریت ندارد.


2) اتفاقا به نظر من همان بخش آخر که شما از آن گذشتید و تقریبا بدون پاسخ گذاشتید کلید ماجرا است. کل اختلاف نظر من با شما این است که در دانشکده های مدیریت روش های فنی مدیریت را آموزش می دهند و مدیر اجرایی به چیزهای خیلی بیشتری نیاز دارد که لزوما این ها نیست. همان طور که لزوما نقاش یا آهنگ ساز یا نویسنده های خوب در دانشکده های این رشته ها تحصیل نکرده اند. گابریل مارگز، اسپیل برگ، احمد شاملو، شهریار مندنی پور، هوشنک دولت آبادی، نجف دریابندری، استاد شجریان، مخملباف، حاتمی کیا، مهرجویی کدام یک در دانشکده ها درس خوانده اند؟
من فکر کنم اگر به همین قیاس نویسنده ها توجه کافی بکنید بحث ما روشن می شود. در دانشکده های ادبیات روش نقد ادبی یاد می دهند ولی نویسندگی چیز دیگری است. در دانشکده های مدیریت هم آمار و تحقیق در عملیات و تحقیق بازار و طراحی سیستم و مهندسی کیفیت و طراحی حقوق و دستمزد یاد می دهند. این ها ابزارهای مدیریت است. اگر مدیری این ها را بداند چه بهتر. ولی برای مدیریت کردن دانستن این چیزها لزوما ارزش زیادی به همراه نمی آورد.

راستی بین خودمان باشد. یک چیز را فراموش نکنید. آن چیزی که در خارج از کشور بهش می گویند دوره ام.بی.ا و دانشکده بیزنس با آن چیزی که در دانشکده های مدیریت ما می گذرد تقریبا ربطی به هم ندارد. این را فقط درگوشی گفتم.

ناشناس گفت...

آقا من کامنت های جدید شما را الان دیدم. اجازه بدهید همان طور که شما گفتید برای جلوگیری از پراکنده شدن مباحث بحث ها را این جا متوقف کنیم و من یک پست مستقل بنویسم و همه یک جا و حول یک موضوع صحبت کنیم.

ضمن این که من هم از اول اذعان داشتم که من و آقای حق پرست عزیز در دو پارادایم متفاوت فکر می کنیم که سعی می کنم آن را هم در آن پست مشخص کنم. ضمن این که من استراتژی را جدا از مدیریت نمی دانم. آن مطلب پورتر در پاسخ آقای حق پرست بود که معتقد بود من چون تجربه کار داخل واحد های صنعتی ندارم دید درستی از شرکت ها ندارم و من هم عرض کردم که برای داشتن دید عملیاتی این تجربه لازم است ولی برای بحث ها در سطوح استراتژیک لزوما تجربه داخل یک واحد صنعتی لازم نیست و می توان آن را از طریق دیگر هم کسب کرد. پورتر را هم مثال آوردم.

راستی اگر آقای خرم را دیدید سلام من را بهشان برسانید. ما با هم گپ های بعد از ظهری جالبی می زدیم. البته شاید بعد از یکی دو سال اسم من یادشان نیاید ولی بگویید همان که اتاقش در سازمان مدیریت صنعتی بغل اتاق دکتر آذرهوش بود و سیستم دینامیکز کار بود. حتما یادش می آید. اگر تابستان عمری باقی بود و هماهنگی شد شاید درسی در سازمان بدهم. اگر آن موقع در سازمان بودید شاید هم دیگر را هم دیدیدم.

یا حق

Alireza Mojahedi گفت...

جناب قدوسي عزيز
در مورد كامنت ما قبل آخرتان در بند 2 كه اشاره فرموده ايد بنده از پاسخ شما گذشته ام متاسفانه توضيحاتي كه يادداشت نموده ايد همان حرفهاي خود من است. من و شما در اين خصوص اختلاف نظر نداريم. من هم هيچ وقت نگفته ام كه حتما بايد دوره مديريت طي شود تا مدير خوبي بود. چه بسياري از فارغ التحصيلان دانشكده هاي معتبر مديريت كه توانايي اداره كردن حتي يك جمع چند نفره را هم ندارند.
در خصوص ام بي اي متاسفانه با شما موافقم. ولي خرما بر نخيل است و دست ما كوتاه. مجبوريم از امكاناتي كه در دست داريم استفاده كنيم.
در خصوص اينكه شما سيستم ديناميكز كار بوده ايد خيلي خوشحال شدم. چون بنده هم تفكراتم بسيار با آن همخواني دارد. اميدوارم سر درس شما چيزهاي زيادي ياد بگيرم.

ناشناس گفت...

سلام.من مديريت رسانه مي خوانم.در مديريت رسانه هم بهتر است مدير با طبيعت خبر اشنا باشد يعني خودش اگر نگوييم خبر نگار اهل بخيه باشد.
فكر مي كنم همانطور كه اقاي قدوسي گفتند در همه سازمانها مدير بهتر است اهل ان فن يا لااقل اهل بخيه باشد.
راستي من هم مثل شما خيلي اس ام اس گرفتم در مورد علي دايي و... نظرتان در مورد موبايل و اس ام اس چيست؟
در پست جديدم چيزي نوشتم در اين خصوص.سر بزنيد.