امروز توي شركت جلسه اي به درخواست مسئول روابط عمومي با كاركنان برقرار شده بود. من ميهمان داشتم براي همين در جلسه نبودم. در ساعتهاي پاياني وقت اداري بوديم كه از من خواستند براي دقايقي به آنها بپيوندم.
وقتي وارد اتاق كنفرانس شدم ديدم برايم گل و كيك خريده اند. به مناسبت تشكر از همه محبتهايي كه به كاركنانم كرده بودم و نيز تبريك قبولي ام در دانشگاه.
واقعا از اين همه محبت پرسنلم خيلي خوشحال شدم
از اينكه سعي كرده بودند به نوعي قدر داني كنند. گرچه لايقش نبودم ولي اميدوارم بتوانم كاري را برايشان انجام دهم كه لايق اين قدر داني امروز آنان باشد. خيلي برايم سورپريز شد. دست همه شون درد نكنه.
روزنامه ايران 5 شنبه خبري را نوشته بود مبني بر اينكه تا پايان برنامه پنج ساله چهارم كه امسال اولين سال آن است، بودجه دولت كلا از نفت جدا شده و فقط از ماليات تامين خواهد شد. گرچه اشاره اي نشده بود كه با درآمدهاي نفت و گار چه خواهد شد.
حسابدارمون ميگفت امسال 70% رو ميخوان پوشش بدن.
اين اتفاق مصادف است با مواجه شدن تغيير مميزي مالياتي از فردي به گروهي. يعني قرار است از امسال به جاي اينكه يك مميز به شركت شما بيايد و دفاتر را برسي كند تيمي از مميزان به سراغتان خواهند آمد. خود اين كار چقدر عملي است را حتما محاسبه كرده اند كه گفته اند و گرنه كسي از دولت مردان كه الكي حرفي را نميزند فردا بزند زيرش.
اتفاقا با خودم به اين موضوع فكر ميكردم كه با توجه به اينكه خيلي از عوامل تورمي كشور را ميشود حذف كرد مثل مثلا افزايش حقوق كاركنان در ابتداي هر سال كه خود اين افزايش هزينه ها خود به خود تورم زا است.
فرض كنيد يك وزارت خانه بدون اينكه هيچ اتفاق خاصي در آن بيفتد خود به خود با افزايش سطح حقوق و دستمزد ها به ميزان 20 درصد در سال بعد مواجه ميشود. حساب كنيد ببينيد اين وزير بيچاره با چه رقم كسر بودجه اي در سال بعد مواجه خواهد شد؟
و اين خود به خود هزينه هاي دولت را افزايش ميدهد بدون آنكه تغييري در درآمدهاي دولت ايجاد كند.
همينطور كه داشتم فكر ميكردم به اينجا رسيدم كه اگر سنت شكني شود و در ابتداي هر سال حقوقها لزوما افزايش نيابند و هزينه هاي دولت كنترل شوند در آن صورت ميتوان بخشي از تورم را مهار كرد.
از همه اينها مهمتر اگر هر سال 10% بودجه دولت صرفه جويي شود و در حسابي مثلا چيزي شبيه صندوق ذخيره ارزي پس انداز شود از دوران آقاي خاتمي اگر حساب كنيم ميدانيد الان چقدر پول توي اون حساب ذخيره ميشد؟
حالا خودتون روخسته نكنيد. حالا هر چقدر كه ميشد، اگر با نرخ بهره بانكي بانكهاي دولتي (حتي اگر 10 درصد بگيريم) قرار بود به اون پس انداز سود تعلق بگيره الان چقدر سود به اون پول هر ساله تعلق ميگرفت؟ (راستي سود پول حساب ذخيره ارزي كجا ميره؟ روي خود صندوق؟ با نرخ لايبور حساب ميشه يا همين نرخ سود بانكهاي دولتي؟)
اين رقم چند درصد از رقم ماليات محاسبه شده دولت را حتي اگر فرض كنيم تماما محقق ميشد را پوشش مياد؟
در آن صورت آيا دولت ميتواند نرخ ماليات را كاهش دهد؟
ميدانيد اگر نرخ ماليات كاهش يابد مصرف در جامعه بالا ميرود و مصرف بيشتر يعني گردش مالي بيشتر اقتصاد؟ يعني رونق؟ بحث اينكه موجب كاهش سرمايه گذاري ميشود را نكنيد. بحث سرمايه گذاري به عوامل مختلفي مربوط ميشود و اصلا فكر نكنيد كه اگر مصرف جامعه ايران كم شود سرمايه گذاري بيشتر ميشود. به هزار و يك دليل. كه اگر لازم شد تو پست هاي بعدي توضيح ميدم.
حالا اگر همين مبلغ همچنان هر ساله ذخيره شود (بدون فرض اينكه اصلا سازمانهاي دولتي داراي حساب و كتاب شوند و مديران مجبور شوند با افزايش راندمان هزينه ها را كاهش دهند و در قبال عملكردشان و ميزان افزايش درآمدهاي دولت و كاهش هزينه ها در ازاي افزايش راندمان هم پاسخ گو باشند) چه مبلغي ميشود؟ آيا با سود پول همين مبلغ بزرگ ميتوان مالبات را در كشور حذف كرد؟ يا مثلا اگر از بدو تاسيس بنياد حساب كنيم ميزان مالياتي كه بايد ميپرداخت كه معاف بود و نميپرداخت در طول اين 20-23 سال اخير چه رقمي ميشد؟ سود اون پول چقدر ميشد؟
تعجب نكنيد. من نميگويم ماليات گرفته نشود ولي ميگويم كه حتي ميتوان از محل همين پس اندازها ماليات را كلا حذف نمود.
من هم مثل شما ميدانم و معتقدم كه ماليات بايد به عنوان يك ابزار توسعه عدالت در كشور تقويت و اصلاح شود و اصولي باشد (كه نيست) و حتي خيلي بيشتر از شما دلم ميخواهد كه درب صادرات نفت را همين امروز ببندند و به جاي آن فرآوردههاي پتروشيمي صادر كنند و از محل سودش (خود پول كه همش درآمد نيست چون داريم از سرمايه ميفروشيم. درست مثل معادن) بخش صنعت و بخش كشاورزي كشور را رونق دهند تا ديگر به علت قدرتمند تر شدن صنايع كشور (چه كشاورزي چه صنعتي) در بازارهاي جهاني و افزايش سهم بازار در دنيا ازاينكه چند قلم كالاي چيني وارد كشور شده است صنايع كشورمان پشتشان نلرزد و در عوض با واگذاري سهمي از بازار داخلي سهم بيشتري از بازار جهاني را از آن خود كنند؟
يا اصلا ميدانيد با همين مبلغي كه بالا اشاره كردم چقدر ميتوانيم صنايعمان رادر فتح بازارهاي جهاني كمك كنيم؟
ميدانم كه خيلي خوب ميدانيد كه حضور در بازار جهاني صادر كردن چند كانتينر كالا نيست
يك بازرگان ايراني براي آنكه بتواند سهمي را در كشوري به خود اختصاي دهد بايد بتواند با يك برنامه ريزي بلند مدت و با هزينه بسيار نام تجاري خود را جا بياندازد و تازه پس از آن بتواند به فكر افزايش سهم بازار و مقابله با رفتارهاي تجاري رقبا بيفتد.
اگر نتواند روي اين موضوع كه قيمت تمام شده اش براي مدتي طولاني تغيير زيادي نخواهد كرد و قوانين هم ثابت هستند حساب كند هر گونه حركت در بازارهاي خارجي مصادف است با ريسك سوخت كل سرمايه گذاري انجام شده براي فتح بازار.
و لذا فرصتهاي حضور در بازارهاي جهاني را از دست ميدهيم و تنها دل خوشي توليد كنندگان به بازار داخلي نيز به راحتي بدليل عدم وجود نظام جامع بازرگاني خارجي و داخلي با جند محموله كالاي چيني دچار تزلرل ميشود.
۱ نظر:
سلام
مرسی از توجهتون. موفق باشین.
ارسال یک نظر