۱۴۰۲/۰۸/۱۰

eBiz's Post

تله نظام بانکی

این روزها گرفتار چه کارهایی هستیم؟

بانک‌ها سال‌هاست طرحی به نام «ذی‌نفع واحد» دارند. بر اساس این طرح، هر کدام از افراد حقیقی یا حقوقی در شرکت خود دچار مشکل شوند و نتوانند اقساط خود را پرداخت کنند، حساب‌های بانکی زنجیره‌ای از افراد مرتبط با آنها مسدود می‌شود. مثلا اگر محسن جلال‌پور یا هر شخص دیگری که به بانک بدهکار است هر جایی حسابی دارد، سهامدار شرکتی است، جایی ضمانت کسی را کرده، وثیقه‌ای گذاشته، یا بدهکاری دارد در همه‌جا باید حسابش بسته شود.

مثلاً شما با بانکی کار می‌کنید، موعد سررسید تسهیلات می‌رسد، می‌خواهید آن را تمدید کنید، می‌گویند برو ماده 186 را بیاور. با همان روایتی که در روایت قبل عرض کردم به مشکل مالیات می‌خورید، سررسید از دو ماه می‌گذرد و جزو سررسید معوق به حساب می‌آید. بعد بانک بعدی می‌گوید چون سررسید بانک قبلی را ندادی برایت سررسید نمی‌کنم. حالا در این میان شرکتی هم هست که در آن عضو هستی و نقشی در نقل و انتقالات مالی‌اش نداری، گرفتار تو می‌شود. یا برعکس اصلاً در جریان اتفاقاتی نیستی اما درگیر مشکلات شرکت می‌شوی. مثل جریانی که در قضایای گلشن‌آرا برای ما پیش آمد که اختلاف بین یک بانک و بانک مرکزی باعث شد نام ما در فهرست بدحسابان بانکی قرار گیرد و همه حساب‌های ما مسدود شود.

وقتی این مساله حل شود چه اتفاقی می‌افتد؟ ناگهان موعد 10 سررسید بانکی می‌رسد، سررسیدهایی که در این مدت روی هم تلنبار شده و این باعث می‌شود دوباره در فهرست بدحسابان قرار گیری و به این ترتیب به جایی می‌رسی که دیگر کاری از دستت برنمی‌آید. پیش خودت فکر می‌کنی که بهتر است دست‌هایت را بالا بگیری و تسلیم شوی آن هم درباره موضوعی که تقصیری نداری. در حالی که اگر آن شرکتی که مشکل دارد (چه مشکلات مربوط به خودش و چه مشکلات تحمیلی) مشکلاتش مجزا بررسی می‌شد و امورات شرکت‌های دیگر هم مستقلاً انجام می‌گرفت؛ هیچ‌کدام از این مشکلات پیش نمی‌آمد. به تجربه دریافتم بسیاری از این معوقه‌ها به این دلیل است که ذی‌نفع واحد در نظر گرفته می‌شود و آن شخص ناخواسته وارد یک چرخه اشتباه می‌شود و بعد ممکن است خود او افراد زیادی را درگیر کند. در حالی که اگر این موضوعات را به یکدیگر ربط نمی‌دادند؛ اگر شرکتی مشکل پیدا می‌کرد، شرکت‌های دیگر به موقع تسهیلاتشان را می‌توانستند پرداخت کنند. وقتی اسم مدیر در فهرست سیاه بانک و مالیات قرار می‌گیرد همه توانایی آن فرد برای اداره سایر اموراتش سلب می‌شود و حتی قادر به رفع همان مشکل هم نخواهد بود. بانک‌ها حتی دسته‌چک نمی‌دهند و گشایش اعتبار نمی‌کنند، سیستم بانکی فرد را به صورت رسمی گرفتار و او را به بدحساب و غیر‌متعهد بدل می‌کند. این یک بازی دوسر باخت است و نمی‌دانم چه نفعی وجود دارد که ساختار ما به این سمت می‌رود. اگر شرکتی مشکل دارد باید همان شرکت تاوانش را بپردازد، مسدود شود و حساب‌هایش را کنترل کنند تا بدهی‌اش پرداخت شود.

بقیه شرکت‌ها، نهادها، خیریه‌ها را مسدود کردن، کار درستی نیست. بگذریم از اینکه بانک‌ها هم دنبال بهانه هستند. شش درصد هم جریمه می‌گیرند. یکی از روسای بانک‌ها به من گفت ما بدمان نمی‌آید آدم‌های توانمند جریمه دیرکرد بدهند. شش درصد به اضافه 21 درصد می‌شود 27 درصد سودی که به ما می‌دهند. همین پول را اگر بخواهند سرمایه‌گذاری کنند 21 درصد سود ایجاد می‌شود. هیچ وقت هم این جرایم را که می‌گویند پس می‌دهیم، باز پس نمی‌دهند. بیچاره آن کسی که تسهیلات می‌گیرد، همه حساب‌هایش بسته می‌شود و کارهایش می‌خوابد. به همین دلیل فکر می‌کنم داستان بانک‌ها بیشتر از آنکه به صاحبان کسب‌وکارها صدمه بزند به خود بانک‌ها آسیب وارد می‌کند.

شخصا منکر مشکلات زیاد بانک‌ها در زمینه معوقه‌ها نیستم اما به گمانم اگر سیاست ذی‌نفعی نبود آنقدر هم معوقه نداشتیم. با یکی از بانک‌ها صحبت می‌کردم می‌گفت این روزها ما 80 درصد معوقه و مشکوک‌الوصول داریم. حداقل تا 30 درصد این موضوع به شرایطی که مطرح کردم بازمی‌گردد که طرف ناخواسته در مسیری قرار می‌گیرد که پرداخت نکردن برایش اجبار می‌شود.


محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
By: Alireza Mojahedi via eBiz

هیچ نظری موجود نیست: